
از زبان ازیتا: بعد مدتا که ادرینو پیدا کردم نسبت بهش سرد شدم انقار دیگه دوس.ش نداشتم اما روم نمیشد بهش بگم اخه نمیخواستم دل.ش.و بشکنم ولی از طرفی هم فهمیده بودم که ع.ا.ش.ق....... یکیه چونکه چند وقتیه درگیر مرینته و من مطمعنم اون ع.ا.ش.ق.ش.ه اما نمیخواد زیر بار بره ولی من قانعش میکنم........ امشب هم باهاش ق...ر....ا..ر... دارم و میخوام باهاش بهم بزنم اخه من چند وقتیه با *سابین* وارد راب...ط......ه..... شدم چونکه واقعا تحمل این همه بی تفاوتی ادرینو نداشتم . ساعت هشت قرار داشتیم توی پارکی که برای اولین بار همو دیدیم ساعت ۶ بود هنوز وقت داشتم برای همین بدو رفتم و همون پیراهن کوتاهی کهتو اون دیدار تنم زود رو از ته ساکم در اوردم و پوشیدم و بعدش رفتم سراغ ارایش کردم ، کلی با صورتم ور رفتم و خط چشم کشیدمو و رژ لب و سایه و...... بعدش که اماده شدم کاپشنمو برداشتمو و پیاده راه افتادم بعد چند دقیقه رسیدم که دیدم ادرین نشسته رو نیمکت و داره با چشاش دنبال من میگرده از دور دستی تکون دادم که منو دید و با یه لبخند اومد طرفم ..سلام ادرینی --سلام ازی جون ..خب چرا توخودتی؟ --ببین ازیتا ما باید این رابطه رو تمومش کنیم ..ام ببین ادرین --هیسس بزار حرفموو..... بزنم ، میدونم ناراحتی و اینکه دوسم داری ولی من دیگه دوس...ت ند.ارم .و اینکه نمیخوام توی این را.ب...ط..ه صدمه ببینی برای همین بهتره تمومش کنیم ..ادرین من ناراحت نیستم . خودمم میخواستم ب..هش پایان بدیم چونکه من دی.....گ...ع دوس......ت.. ندارم و اینکه میدونم چرا باهام سر شدی منم دیگه دوست ندارم --ااااااا....چه خوب که ناراحت نیستی ..ادرین بهتره با خودت رو راست باشی تو عاشق کس دیگه ای هستی --ازیتا قبلا هم بهت گفتم من هیچکسو دوست نداشتم غیر از تو که تورو هم دیگه دوست ندارم پس الکی واس خودت نباف ..نمیبافم ادرین تو عاشق مرینتی نمیخوام قبول کنی ، تو انقدر از کسی دلخور نمیشی که بخوای بری سراغش و مال خودت بکنیش فکر نکن نمیفهمم خوبم میفهمم ادرین با احساست نجنگ تو دوسش داری خیلی هم دوسش داری اینارو گفت و رفت .. همش همه اینو بهم میگن ، امکان نداره من عاشقش باشم اونم عاشق کی عاشق مرینت هه!.. درد بدی زد بهم حتی تا پای مرگمم منو برد اما دووم اوردم خواستم ببخشمش اما نشد خیلی سعی کردم ببخشمش اما دیگه از حد خودش گزشت اون روزی که برام چاقو کشید اعتمادشو، دوستیمونو و.. همه چیو نابود کرد اون ..... ازش نمیگذرم ،ازت متنفرم مرینت، متنفرم »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» فلش بک پارت ۴۷ برو کناررر «با داد» مرینت این شوخی نیست ب..بزارش کنار گفتم برو کنار «همچنان با داد» مرینت کار دست خودت میدی گوش کن نمیخواممممم بروووو کنارررر از زبان ادرین: چاقو کشید برام و من هرچی میگفتم گوش نمیداد خدایا اخر سر به کشتنمون میده .. اروم اروم رفتم جلو و دستشو گرفتم من میکشیدم و اون میکشید هعی میگفتم ولش کن زخمی میشی اما گوش نمیداد که ناگهان یه اتفاقی افتاد چاشو مستقیم فرو رفته بود تو شکمم و مرینت هم همینجوری دستاش میلرزید .
.اا..ادرینننن....خدایا خدایا من..من ..من چیکار کردم ..ادرین تو حالت خوبه »با چاقو زدیش میگی حالت خوبه« از زبان مرینت: ادرین اروم نزدیک شد و سعی کرد چاقو رو از دستم بگیره اما یهو چاقو فرو رفت تو شکمش من از شدت ترس خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم فقط زنگ زدم اورژانس و در رفتم و سریع برگشتم خونه تا لباسامو عوض کنم . نمیدونم چرا لوکا اینکارو کرد اما اگه من دستام به خونش الوده بشه چی وای مرینت عجب غلطی کردیا روز تست رسیده بود و منم استرس داشتم و دنبال ادرین میگشتم وقتی که دیدمش با خیال راحت وارد کلاس شدم شروع کردم به دادن تستا بعد از اون اتفاق دیگه با لوکا حرف نزدم اون حتی چند دفعه خواست باهام صحبت کنه که یه جوری میپیچوندمش تو این مدت فقط دیان بود که بهم کمک میکرد »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
راستی لایک فراموش نشع
از زبان مرینت (ارسین) خیلی خوشحال بودم گروه ما با ۲۳۲ امایاز از همه بیشتر بود و مهم تر از این عروسی خواهرم بود که هرچه زودتر باید بر میگشتم مارسی تا تو عروسی خواهرم باشم وگرنه دلخور میشد برای همین بعد سخنرانی مدیر رفتم دفترش و اجازه یک ماهمو گرفتم تا برم پیش خانوادم و بعدش که تایید کرد منم سریع رفتم و لباسامو جمع کردم و یه بلیط پرواز هم برای مارسی فردا ساعت ۱۱ گرفتم که حد اق تا ۳ اونجا باشم خلاصه تموم وسایلمو جمع کردم و چمدونمم بستم و گزاشتم پایین تختم تا صبح سریع برم . ساعت نزدیکای ۷ بود که ادرین اومد و اماده شد و رفت حتما با کسی قرار داشته یا کار مهمی داشته رفتم بیرون که با دیان خداحافظی کنم خوردم به ازیتا معذرت خواهی کرد و رفت اونم انقدر به خودش رسیده بود معلوم نبود چه خبره یاد ادرین افتادم حتما با ازیتا قرار داشته برای همین انقدر ازیتا به خودش رسیده یه پوفیی کشیدمو رفتم سمت اتاق دیان برعکس دفعه قبل که به قول خودش مثل قورباغه پریدم تو اینبار در زدم اماجوابی نداد دوباره در زدم بازم جوابی نداد . یکم محکم تر کوبیدم که هرکی رد میشد چپ چپ نگام میکرد خب چیه باز نمیکنه دیگه دیگه خسته شدم از در زدن درو باز کردم که تق صدای یه چیری اومد سریع پریدم تو دیدم عه پشت در بوده در محکم خورده تو صورتش + چته تو اون اول از در که از جا کندیش اینم از دماغ من تو چرا هروقت میای با من و این دره دعوا داری ریلکس باش یکم من که داشتم از خنده میترکیدم و به زور جلو خودمو نگه داشته بودم گفتم .. خب چیکار کنم ..می .میخواستی درو باز کنی (با خنده) که یهو منفجر شدم و پوف زدم زیر خنده با اون قیافه ای که داشت اخه شلوارشو نصفه کشیده بود بالا و پیراهنش بلند افتاده بود تا نصفه شلوارش و اون حالتیم که به خودش گرفته بود و دماغشو نگه داشته بود من قه قهه میزدم و هرکیم رد میشد یه شفا برام میفرستاد خودشم یه نگاه به خودش انداخت و یه دفعه پرید تو حموم مثل کانگورو خلاصه انقدر خندیدم که یادم رفته بود اومده بودم برای خداحافظی از زبان دیان: رفتم دستشویی و همونطور که مشغول بودم اواز میخوندم برای خودم که صدای در شنیدم اولش فکر کردم خیالاتی شدم اما با کوبش محکم در سریع از جام پریدمو رفتم پشت در که درو واکنم در محکم باز شد و خورد تو صورتم که مرینت بود اونم تا منو دید قه قهه میزد که هرکی رد میشد یه شفایی براش میفرستاد دیگه کم کم داشتم به خودم شک میکردم یه نگاه به خودم انداختم یا خدا شلوارم تا نصفه و بلیزمم تا تصفه دیگش فکر کن چه وضعی به قول مری مثل کانگورو پریدم تو دستشویی نه حموم نه هردوتاش تو یه اتاقک بود حالا هرچی (ادمین با خودش درگیری داره توجه نکن) و خودمو مرتب کردمو و اومدم بیرون که دیدم نشسته رو زمین اومدم و بالا سرش وایستادم.. ++ بزرگوار اون بالا هوا چطوره؟ -- خوبه جای شما خالی خانم ارسین ++ یکبار دیگه بگی خانم ارسین هرچی دیدی از چشم خودت دیدیا -- باشه چرا عصبانی میشی ++ بشین -- چی؟ ++ میگم بتمرگ -- اها یه لحظه نشناختمت ++ بیمزه -- خب نشستم فرمایش ++ فردا دارم برمیگردم شهرم و اومده بودم ازت خدافسی کنم -- عه واقعا ، شهرتون کجاست ++ مارسی .اره واقعا -- من و تو دوستای خوبی هستیم نه؟ ++ اره. راستی دیان -- هوم ++ هومو کوفت هومو درد هومو .. انقدر حرصم میگیره یکی میگه هوم هومو درد بیدرمون -- باش ببخشید تو هم زود جوش میاریا ++ همینه که هست #پریا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عالی
عالی بود.
عالی
های اسم من سویونه🥑🍃
سولوییست کمپانیℙ𝕁𝟝💕🧸
اسم فن هام استار🌓💛
ازم حمایت میکنی؟🐥💛
استار میشی؟🦢🦋
___________________________
صاری بابت تبلیغ اگه ناراحت شدی🥑🍃
عالی بود کیوتم بزودی پارت های دیگرهم بزار🍭😐
😊باشه