(p⁸)⛓️🖤who are you?㋛

هاییی یبار گذاشتم نرفت صف برسی فک کنم بخاطر اینه کاور تستا بهم شباهت داره پس ازین ب بعد هربار ی عکس از کوک میزارم

🖤از زبان ا/ت💜چشام رو باز کردم ولی نکردم چون با پارچه چشامو بسته بودن😑☺️(نویسنده سر این قسمت جر خورد😹🙏)دستامم ب صندلی بسته بودن ...ای خدااااا تروخداااا کمکم کنننن ...سعی میکردم دستامو باز کنم که صدا تفنگ اومد ....یا امامزاده بیژن این کیههه خدایا دیگه قول میدم نمازامو بخونم نجاتم بدهههه ی فرشته برام بفرستتت جونگکوک:ا/تتتتت ا/ت رو به اسمان میشود:خدایا چ زود فرستادی دمت گرم ...جئوننن نجاتم بده هیققققق(این چنقده سوسولههه ...خو‌ لامصب چا.قو.یی ک.وف.ت.ی تو اون کیفت نداری دستتو وا کنی؟؟ا/ت:همه ک مث تو س.رکش نیستن فرزندم)

دستام و چشام رو باز کرد...تا اومدم حرف بزنم دیدم داشتم تو بغلش خفه میشدم ا/ت:اهممم ریییسسسسسس ...و.د.ف فایده نداشت ک ...بلند تر داد زدم:جناب جئوووووننن خفه شدمممم ...باز فایده نداشت ...یهو با دندون نیشای تیزم ی گاز از شونش گرفتم دادش رف هوا😹🙏(بیخودددد بچم دردش گرفففف ا/ت:عزیزم خود درگیری داری؟؟خودت فیلنامه رو نوشتییی خودم:وای من چقد سر این فیلمنامه ک میگین جررر میخورممم) جونگکوک:عاییییی عاشق همین کارات شدم دیگه ا/ت:چهههه؟؟؟عاشق شدی؟بچه برو اونور بریم ب زندگیمون برسیم عشق کدوم چیزیه دو روزه جوگرفتت پاشو پاشو جونگکوک:حالا نخور مارو ا/ت:گ.و.ه نمیخورم فرزندم(خودم:عهههه این چ طرز حرف زدن با بایسمهه استغفرالله ا/ت:این پارازیت باز زر زد)

جونگکوک:عررر کیوته شیطونننن ا/ت:چندش جونگکوک:تو یزره یخت اب شه ادب برات نمیمونه عااا ا/ت:صحیح مشکلی دارید اقای جئون جونگکوک:خیر خانم جئون ا/ت:من کیم اممم جونگکوک:الان مثلا جئونی😹ا/ت:هوففف  🖤/سوار ماشین شدیم/💜عه راستی اون دوتا ع.ن.ت.رو ک منو گرفته بودن چیکار کردی اصن قضیه چیه ...جونگکوک:تحویل پلیس دادمشون یاح یاح یاح بمولا منم چیزی بیشتر ع تو نمیدونم (دروغغغغ؟؟؟)ا/ت:هومم ...از کجا فهمیدی منو دزدیدن جونگکوک:مامانم گفت رفتی تو باغ منم نگران شدم اومدم پیدات کردم ا/ت: عجب 🖤از زبان جیمین💜وقتی ا/ت رو دزدیدیم منتظر بودیم جونگکوک بیاد مثلا نجاتش بده ...دلم میخواست با سبین حرف بزنم ...هممم مدتیه احساس خاصی نسبت بعش دارم ...اره درسته من همزمان با چند تا دختر ام ...ولی اون خاصه ...اون فرق داره ...بعد ازینکه جونگکوک اومد و مارو مثلا تحویل پلیس داد رفتم سوار ماشین شدم ..منتظر بودم سلین ام بیاد..

از توی آینه حلوی ماشین نگا کردم دیدم داشت با پا میرفت یلحظه محو اون هیکل خوش تراشش شدم ...خودمو جمعو جور کردم و دویدم سمتش و دستشو گرفتم .. متعجب و منتظر ب چشام خیره شده بود سلین:ب.ن.ال😐جیمین:کجا داری میری؟ سلین:خونه جیمین:کدوم خونه؟ سلین:چن تا خونه دارم من؟؟خونه مشترکمون ک هممون توشیم دیگه ...من جایی ب غیر ازونجا دارم جناب پارک؟ جیمین:ببین من ...متاسفم سلین:باشه حالا برو جیمین:میشه مثل قبل باشیم ...لطفا سلین:همچین میگه انگار قرار گذاشتیم و الان کات کردیم ...مث قبلینیم دیگه(پخش اهنگ فیکس یو😹🙏) ...سکوت عجیبی بود...فقط میخواستم ب چشاش خیره شم و با چشام باهاش حرف بزنم و احساساتمو بهش بگم (منظره ای رو تصور کنین ک توی خیابون خلوت زیر نور ماه اینا تو چشای همدیگه زل زدن منم پشت صحنه پتو پیچ شده نشستم نودل میخورم خیخی😹)

سلین:میشه بریم خونه؟ جیمین:ع..عا بریم از زبان جین هو:هومم ته تهههه ...تهیونگممم هوییییی تهیونگ:ژونم چیه چیشده کی مرده جین هو:کسی نمرده ...فقط ماموریت واس فرداس دیگه هوم؟؟ تهیونگ:اره دیگه جین هو:یلحظه بیا بشین کنارم ...ب سمتم اومد سرمو گذاشتم رو شونش و خودمو سفت بش چسبوندم تهیونگ:وا چرا اینجوری میکنی جین هو:واضح نی؟ دوست دارم عههه تهیونگ:ولی طبق قوانین...جین هو:عهه ما ک باهم نیستیم ...فقط ی بغل کوچولوعه هوم؟ ...اشک تو چشام حلقه زد بود ...وقتی تهیونگو دیدم اولین و اخرین بار بود ک توی زندگیم عاشق شدم...وای این قوانین کوفتی مانع باهم بودنمون شدن ... اشکم ریخت تهیونگ دستاشو دور صورتم قالب کرد و با حالت نگرانی گف:داری گریه میکنی؟؟یاااا بعدم توی بغلش ک واسه من منبع ارامش بود پنهونم کرد

تهیونگ:میخوای بریم بیرون؟ جین هو:هوم ..هق کجا مثلا؟؟ تهیونگ:یااا فرشته ی من هنوز داری گریه میکنیی؟؟هوممم کافیشاپ چطوره؟(حالم بد شد😐🤢)جین هو:عررر قند تو دلم اب شددد🥲اوهوم تهیونگ:پس برو اماده شو

🖤پرش زمانی/توی ماشین/💜تهیونگ:هوممم جین هو ...چ ماشینی دوس داری؟ جین هو:هرچی ک تو داشته باشی تهیونگ:رنگ مورد علاقت جین هو:هر رنگی ک تو دوس داشته باشی ...هومم کلا ازین سوالا نپرس هرچی ک تو دوس داشته باشی منم دوس دارم تهیونگ:میشه ت.ر بزنم ب این قوانین گروه؟🥲 جین هو:اوهوم راحت باش خودمم هستم(منم میام) ....مشغول صحبت بودیم ک یهو ی ماشین پیچید جلومون و...