
کامانن بهم اعتماد کن تو که خودت میبینی تا حالا شده ببازم؟ با حالت عصبی دستشو تو ماهاش فرو برد _میخوای برا یه بار به حرفم گوش کنی؟ همونجور که نشسته بودم کمی به جلو خم شدم و گفتم اگه اون چیتاس من جیمینم ، رقم اولیه رو روی ۸ هزار دلار تنظیم کردم فقط سرشو تکون داد بلند شدم و شروع به قدم زدن بین ماشینا کردم بین مسیرای سئول من اینجارو ترجیح میدادم ...سندیگو رود "sandiego road" که البته به خاطر پیچ های تند و جاده ناهموارش کمتر کسی برای مسابقه دادن توش ریسک میکرد اما به هر حال من حتی تمرینامو از اینا شروع کردم ، جایی که بقیه افراد به عنوان آخرین تمرین در نظر میگرفتن! پوفی کردمو دوباره ساعتو چک کردم 1:20pm پس کجا بود؟وقتی سرمو بالا اوردم فردی رو دیدم که به ماشین تویوتا مدل 1988 تکیه داده بود و به من نگاه میکرد با وجود کلاه شنل چرم مشکیش که تقریبا صورتشو پوشونده بود هم ونستم برق ماسکی که گذاشته رو ببینم. پس میخواست مسابقه رو با یه ماشین قدیمی شروع کنه؟
جز خودم تا حالا ندیده بودم کسی برا سندیگو ماشین مدل پایین انتخاب کنه چون همه میفهمیدن به نفع منه اما...انتخاب خودش بود دیگه! دستمو روی کاپوت خاک گرفته یه مرسدس بنز قدیمی کشیدم و با حالت سوالی به یونگی خیره شدم -نظرت راجب اون چیه؟ رد انگشتشو دنبال کردم ، رنگ قرمز جیغ ماشین لامبورگینی 1991 چشممو میزد و در عین حال جذبم میکرد! بعد از تنظیم کردن ایرپادم بهش نگاه کردم اینجوری به نظر میرسید که تنها مسابقه دهنده بدون ماسک و لقبای مسخره منم ! و هیچوقت درکشون نکردم ..اصلا اونا برای چی باید از اسمو صورتتشون فرار میکردن؟ نگاهمو از روش برداشتم دستکشامو پوشیدم و به چراغ راهنما خیره شدم، همزمان یه دختر با لباسای بشدت بازش جلوی ماشینامون وایساده بود و بارقص میخواست پرچمو برای شروع مسابقه تکون بده، همیشه میخواستم با ماشین یکی از اینارو له کنم! تمرکزمو روی چراغ گذاشتم . یک ،دو ،سه و پرواز ... چیتا پشت سرم قرار داشت و واقعا اروم میومد سعی میکردم بهش توجه نکنم ولی به شدت مسخره بود اون هیچ تلاشی نمیکرد !
تمرکزمو به راهنماییای یونگی دادم و پامو روی پدال گذاشتم سه دور اخر بودیم و اون دو دور از من عقب تر بود پس سرعتمو پایین اوردم و روی ایرپادم ضربه زدم تا میکروفونش روشن شه -بهنظرت نقشش چیه؟ فازشو نمیفهمم اگه اینجوری بخواد پیش بره هشتاد هزار دلار بدهکار میشه بعد از تموم شدن حرفام آروم گفت _به کارکنا سپردمش ...الان ماشینش سالم نیست! -یعنی اینقد مطمعن بودی من به یه تازه کار میبازم که ازشون خواستی بهم تقلب برسونن؟ من به کمکشون نیازی ندارم و دفعه ی بعدی اگه میخواستی اینجورکاری کنی لطفا دوباره اینو یادت بیار... من از باخت ترسی ندارم چون هیچوقت برام اتفاق نمیوفته و توی بردام از اسم اصلیم استفاده میشه ، من نیازی به تقلب کردن ندارم ... شرم اوره که دارم تکرارش میکنم! ایرپادمو خاموش کردم و ماشینو از مسیر بیرون کشیدم و کنار زدم . یونگی واقعا کمکم میکرد و بدون اون شاید تا الان زنده نبودم میدونستم همین ماجرای ماشین خراب چیتا هم یه چیز از اول هماهنگ شده بوده ، اون حس ششم فوق العاده ای داره . به ادمای زیادی که دور حصار کشیده شده اطراف زمین مسابقه ایستاده بودن نگاه کردم و از ماشین پیاده شدم . حدود سی متر با من فاصله داشت به طرز ریسکی ای پارک کرد به ماشین تکیه کردم و منتظر موندم پیاده شه .
وقتی پیاده شد فقط گفتم ماشینت مشکل داره ، فک کنم فهمیده باشی. فقط سرشو تکون داد اینکه طرف مثل مجسمه جلوت باشه و نه حرف بزنه و نه حالات چهرشو ببینی سوپر مزخرفه ! به یونگی نگاه کردم حواسش نبود ، به اسمون خیره شده بود ؛ همونجور که بهش نگاه میکردم ادامه دادم، باید مشکلاتو اعلام کنی و بعد جلوی خودش با لحن مسخره ای گفتم - چیتا ؟ تو مثل یه بچه گربه ترسویی! و با پوزخند دوباره سوار ماشین شدم و به سمت خط برگشتم وقتی از ماشین پیاده شدم یونگی به سمتم اومد _میدونی که بهت ایمان دارم اون فقط یه کار الکی بود لوکاس باعث میشه درگیری های ذهنیم کاری کنه دیوونه شم! جلو رفتم و بغلش کردم مهم اینه که واقعا به فکرم بود. صدای اعصاب خورد کن دختررو شنیدم که گفت - وای تا حالا زوج گی به این قشنگی ندیده بودم! صدای ریز خنده یونگی رو شنیدم که نمیتونست جلوشو بگیره از بغلش بیرون اومدم و همونجور که هنوز روبروی یونگی ایستاده بودم دستمو به سمت جیبم بردم که دستمو نگه داشت و با خنده گفت _اون فقط نمیدونه، حالا یه چیزی گفت تو چرا میخای بکشیش؟ میفهمید چقد حرص میخورم وقتی اینو بهمون میگن چون این دفعه ی اول نبود! بلاخره چیتا رسید و دوباره دست روی یه ماشین قدیمی گذاشت تعداد ماشینا خیلی زیاد بود و این به لطف کسایی بود که شرط بندیاشون رو مسابقه دهنده ها میباختن و باید برا اینجا هم یه ماشین صفر میخریدن!
به پیشنهاد یونگی اینبار پشت یه ماشین نشستم که نمیشد اسمشو قدیمی گذاشت ولی جدیدم نبود! تویویتا کرولا، یه ماشین سواری ژاپنی بود که بعید میدونستم توی پیچای اینجا دووم بیاره تا اینکه دیدم چیتا هم دقیقا دست رو همین مدل گذاشته با وجود اعتمادی که یه درصدم به این قراضه کوفتی نداشتم، فقط بیخیال شدم و بعد از چک کردن ایرپادم دوباره منتظر شدم دختره پرچمو تکون بده بعد کلی عشوه بلاخره پرچمو تکون داد پامو رو گاز گذاشتم و طبق گفته یونگی اول آروم رفتم ؛ چیتا کمی جلو تر از من میرفت همزمان با پام که روب گاز گذاشتم اونم سرعتش بالا رفت، بعد چند لحظه با صدای یونگی به خودم اومدم ، یه دور از من جلو افتاده بود؟ چجوری؟؟ دوباره دنده رو عوض کردم و پامو روی پدال فشار دادم و بهش رسیدم ،نباید میزاشتم ازم جلو بزنه رقابتمون تنگاتنگ بود ، بلاخره یه مسابقه واقعی! اکثرا من ازش جلوتر بودم و این باعث میشد صدای مردمی که ماشین آبی رو تشویق میکردن لحظه به لحظه بلند تر بشه ! بعد چند دقیقه از توی اینه چکش کردم . حدود صد متر ازم فاصله داشت شک نداشتم نقشهاس اما میکروفونمو روشن کردم تا ببینم یونگی باز فن نزده؟ _ نه نقششه تو فقط راهتو برو ! آروم گفتم اوکی ، دوباره میکروفونو خاموش کردم و گاز دادم میخواستم حداقل زودتر تموم شه! بعد یکم دیدم زده کنار یعنی توقع داشت وایسم براش؟ با پوزخند از کنار ماشینش که نگه داشته بود رد شدم و یه دور دیگه ازش جلو افتادم این دور اخر بود، دختره وسط خط وایساده بود تا دوباره پرچمو به نشونه برنده شدنم تکون بده ، دلم میخواست شادی برنده شدنمو به اطرافیانشم بدم و از روش رد شم و با کشتنش چندین نفرو راحت کنم ولی فقط کنارش پارک کردم . چیتا با سرعت زیاد ماشینش به سمت خط اومد و پارک کرد همزمان به یه پسر که انگار ادمش بود اشاره کرد به سمتش بره و بعد چند دقیقه پسره رو به ما گفت -ماشینش مشکل داشته و کنار زده ، چرا شما کنار نزدید؟ این عادلانه نیست "متاسفانه ادامه توی نتیجه🤦🏻♀️"
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ینی فقط خدا میدونه الان چقدر قلبم شکست دیدم جوابی که بهت داده بودت تایید نشده بوده::)))
اوو:( اشکالی نداره نباید بابتش ناراحت بشی✨
خب اول از همه ببخشید دیر دارم نظر میدم:)🤍
من کلا شیپر نیستم🥲ولی از توصیفات داستان خیلی خوشم اومد و به نظرم این جزئیاتی که توضیحش میدی تصور اون صحنه رو خیلی امکان پذیر تر میکنه و من به شخصه خیلی دوسش داشتم اینکه اینطور توصیف بشه رو و علاوه بر اون به نظرم خود موضوع داستان هم متفاوت و جذابه در کل دوسش داشتم:)♥️✨
خسته نباشی^^♡
ینی فقط خدا میدونه الان چقدر قلبم شکست دیدم جوابی که بهت داده بودت تایید نشده بوده::)))
کاملا درک مبکنم که گرفتاری داریم هممونو مخصوصا امتحانا درس امونمونو بریده و واقعا ازت ممنونم که خوندیو نظر دادی^^
چقد خوب شد که بهمگفتیم و حالا حس نمیکنم اذیت کننده باشه:>>
ارههه اتفاقا یکی از دلایلی که دیگه چشماتو ادامه ندادم تکراری بودن موضوع و خسته کننده بودنش بود..
راستیی واقعا خوشحالمکه یادم انداختی تا بگم
من ورژن یونمین کاپلشو نوسته بودم اما اینجا به خاطر رده سنی تصمیم داشتم استریتش که یونمین فقط دوست بودنو اپلود کنم^^ که البته اینطور که معلومه قرار نیست تایید بشه و ..-_-
خواهش میکنم کاری نکردم:)🤍
البته که اذیت کننده نیست اتفاقا خیلی جذاب و دوست داشتنیه اصلا همچین تصوری نداشته باش^^✨
نمیدونم شاید این تصور من باشه اما به نظرم اینکه بشه با یک موضوعی که به ذهن عموم میرسه یه داستان جذاب و متفاوت ساخت خودش خیلی باارزش تر و قوی تره و به نظرم این خصوصیته که (چشمات) داشت:)♡
واو به نظرم واقعا موضوع جذابیه و به خود من به شخصه حس خوبی میده امیدوارم که مشکلات آپلودش برطرف بشه تا بتونیم با خوندش لذت ببریم^-^☁️💙
آفریننن💙
خیلییییخوووببوووود😌💜
نهاتفاقابنظرمتوصیفتکبتکداستاناصلاباعثخصتهکنندهشدنشنمیشه😌💕
وای ممنونمممم مرسی که بهم نظرتو گفتی🫂💫
آره شاید بتونه کمک کنه بیشتر آشنا شید و بتونید تصور کنید:)💛