10 اسلاید صحیح/غلط توسط: نیتا انتشار: 3 سال پیش 335 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
+ اقای دکتر وضعیتش چطوره؟
- فعلا که ضربانش برگشته اما باید خیلی مراقبش باشید الان نمیتونم بگم حالشون چطوره اما باید امیدوار باشیم به هوش بیاد.
+ یعنی چی امیدوار باشیم
اون حتما بهوش میاد مگه نه دکتر
-باید منتظر باش و دید
&-&.آ
همش همین جمله *باید منتظر باش و دید * یعنی چی .
مرینت هیچیش نمیشه من مطمعنم اون قویه
ادمین(این همه اطمینانو از کجا اوردی؟)
همین موقع که کلافه نشسته بودم رو نیمکت تلفن مرینت زنگ خورد .
بادیدن اسم سیو شده یکم دو دل شدم جواب بدم یا نه اگه بدم و بگم نگران میشدن اگه هم جواب ندم نگران میشن
حتما اونا تو مارسی هستن و الان نمیتونن بیان اینجا پس بهتره جواب بدم اما یه جوری بپیشونم .
+سلام دخترم خوبی
- سلام اقا
+ لوکا تویی پسرم ؟ مرینت کجاست؟
- نه عمو جان من دوست مرینتم «ادرین»
مرینت امم گوشیشو خونه من جا گزاشته من الان دیدم.
- اد..ادرین؟
+ بله عمو جان
نگران نباشید فردا گوشیو میبرم براش
- باشه .خدافظ
+ خدافظ
......................................................
پ.م.....پدر مرینت
......................................................
از زبان پدر مرینت:
چرا این اسم برام اشنا و در عین حال خطرناک بود نکنه بلایی سر مرینت اورده باشه ،نکنه از ادمای اون مرتیکه «قاتل مادر مرینت» باشه ..
نه نه لوکا پیششه نمیزاره بلایی سرش بیاد اون و الکس جاشون امنه ..بهتره زنگ بزنم به لوکا ..
+ سلام پسرم خوبی؟
- سلام پدر جان شما خوبید؟
+ چرا صدات گرفتست ؟ چیزی شده؟
- نه یکم سرما خوردم
+ اها ، دمنوش و جشونده بخور زیاد مرینت بلده درست کنه زود خوب میشی پسرم.
- چشم.
+ راستی زنگ زدم گوشی مرینت اما دوستش جواب داد گفتش گوشیشو خونشون جا گزاشته میشه گوشیو بدی مرینت میخوام ببینم حالش خوبه یا نه ..
(وای نه حالا چیکار کنم چی بگم .اگه حقیقتو بگم که نگران میشه و از طرفیم ادرین دروغگو میشه و پدر دلهوره میگیره .)
+ لوکا پسرم!
- بله پدرجان
+ گوشیو بده مرینت
- امم خب راستش مرینت خوابه وقتی بیدار بشه حتما میگم تماس بگیره
+ باشه پسرم .خدانگهدار
- خدانگهدار
#
°_°.ل
هوفف نزدیک بودا خوبه ادرین به پدر چیزی نگفته بود وگرنه از نگرانی و دلهره قلبش درد میگرفت ..
مرینت .مرینت از دست تو دختر
دیگه بهتره برم بیمارستان .
&-&.آ
به خیر گزشت که پدر مرینت چیزی نفهمید وگرنه از نگرانی و دلهره نمیتونست یه جا بند بشه ..
خلاصه پاشدم رفتم پیش مرینت دستشو گرفتم تو دستم و گفتم
مرینت بیدار شو
اگه تو نباشی کی میخواد منو بزنه
اگه تو نباشی کی میخواد با من کل بندازه
اگه تو نباشی که نمیشه
بلند شو
چشام پر اشک شده بود و به زور بازشون نگه داشته بودم همونطوری که دست مرینت تو دستم بود و پایین تختش نشسته بودم خوابم برد....
با سرو صدای یکی بیدار شدم لوکا بود .
°_°.ل
بالاخره رسیدم بیمارستان رفتم تو اتاق مرینت و با صحنه ای کهمواجه شدم یکم قلبم درد گرفت ادرین دست مرینتو گرفته بود و خوابش برده بود ،شایدم از روی دوستی اینکارو کرده .
رفتم و اروم صداش کردم و تکونش دادم که بیدار شد.
ل.ام ببخشید از خواب بیدارت کردم
آ.اشکال نداره
ل.حال مرینت چطوره؟
آ.فعلا که بیهوشه دکترا میگن باید منتظر بمونیم و امیدوار باشیم
ل.مرینت خوب میشه.اون چیزیش نمیشه
آ.اروم باش نه اون قویه
&-&.آ
بعد از اینکه با لوکا در مورد هوشیار بودن مرینت حرف زدیم لوکا گفت که من برم خونه لستراحت کنم اون پیش مرینت میمونه منم رفتم خونه لباسامو عوض کردم و دوش گرفتمو خوابیدم
که با صدای گوشیم از جا پریدم
شماره ناشناس بود ..جواب دادم
+ شما ادرین اگرست هستید؟
- بله.بفرمایید
+ ادرین منو نمیشناسی؟ یادت نمیاد
- امم راستش شمارتون نا اشناست
+ امم یکم فکر کن چند وقته منوندیدی؟
- به خدا خیلیا هستن منچند وقته ندیدمشون اگه هدفت مزاحمته بیخیال ما بشو .
خدانگهدار
+ نه نه قطع نکن
- بفرمایید
+ ادری منم آزیتا
- از..ازیتا
+ اره جونم ازیتام چرا اعصابت خورده تو خودتی؟
- هیچی یکی از دوستام تصادف کرده و وضعیتش بده
+ اخی ایشالا خوب میشه.
کی قرار بزاریم ببینمت؟
- اممم پس فردا ساعت ۸ خوبه؟
+ اره عالیه ،فعلا عزیزم
- فعلا
&-&.آ
امیدوارم تا پس فردا حال مرینت خوب شده باشه که به هم معرفیشون کنم..
برم اماده شم بهتره بریم پیش مرینت.
پاشدم رفتم یه دوش گرفتم و یه شلوار لی با یه پیراهن مشکی و یه سوییشرت سرمه ای پوشیدم
تو راه همش به رزیتا فکر میکردم موهای مشکی کوتاهش اون چشمای سیاهش که منو تو خودش غرق میکرد و خنده های روی لبش
«بچم بدجور عاشقه»
بالاخره رسیدم و ماشینو تو پارکینگ بیمارستان پارک کردم و سریع دویدم سمت اتاق مرینت .لوکا که خواب بود و مرینت هم هنوز به هوش نیومده بود
اروم تکونی به لوکا دادم تا بیدار شد..
+ ادرین تویی
- اره ،میگم برو خونه استراحت کن من تاشب پیشش میمونم
+ باشه .ممنونم
- خواهش میکنم
°_°.ل
ادرین که اومد من رفتم خونه و یه چیزی خوردمو خوابیدم دیشب اصلا نخوابیدم همش مرینت ضربانش بالا و پایین میشد .
&-&.آ
لوکا که رفت نشستم کنار مرینت و دستشو گرفتم تو دستم دستاش سرد بود اما ضربانش خوب بود ..
هی صداش کردم اما جواب نمیداد
چرا تو این حالی اخه دختر میترسیدم که مرینت بمیره نمیدونم چرا اتقار اون از یه دوست برام بیشتره اما من ازیتا رو دوست دارم نه مرینت رو اون فقط دوستمه..اصلا الان وقت این حرفاست
اهی کشیدمو دستامو لای موهام بردم
^_^.م
چشامو اروم باز کردم دیدم ادرین رو صندلی کنار تختم نشسته و کلافست اروم صداش زدم نشنید اخه صدام ضعیف بود
یه تکونی اروم به خودم دادم و از رو تخت با سختی بلند شدم و رفتم سمتش و جلوش وایستادم
سرشو اروم بالا اورد و بعدش اورد پایین اولش نفهمید ولی بعدش یهو از جاش پرید و بغلم کرد.
+ م..مرینت تو به هوش اومدی
حالت خوبه؟
- اره اقا منو چلوندی ولم کن
+ ببخشید
- مگه قرار بود به هوش نیام
+ نه ..چیزه یعنی اره
- ادریننننن
+ خب بابا خوشحالیمو خراب نکن
بزار زنگ بزنم لوکا
- نه نه نزن خودم میخوام برم ببینمش
+ اخه با این حالت
- مگه حالم چشه خیلیم خوبم
+ باش اقا تو مریضم باشی اون زبونت کوتاه نمیشه
- هه هه هه خندیدم
+ از دست تو دختر
اومدم جوابشو بدم که سرم گیج رفت اما ادرین سریع منو گرف
+ بیا بشین ببین نمیتونی رو پاهات وایسی بزار برم پرستارو بگم بیاد
- نمیخواد. خوبم
+ خیلیم میخواد
^_^.م
ادرین بی توجه به حرف من رفت پرستارو اورد و به من یه امپول زد و بعدش من خوابیدم
وقتی بیدار شدم داشت کارای مرخص شدمو انجام میداد ظهر مرخص میشدم
#پریا
^_^.م
وقتی که مرخص شدیم رفتیم یه راست خونه لوکا درو که باز کرد خیلی خوشحال شده بود و پرید بغلم داشتم خفه میشدم که ولم کرد رفتیم با ادرین نشستیم تو من رفتم تو اتاقم و پسرا هم مشغول گپ بودن .
حسابی به یه حموم احتیاج داشتم رفتم و نزدیک یک ساعتی اون تو بودم و اومدمو موهامو خشک کردم و یه تاپ با یه شلوار راحتی پوشیدم و رو تاپمم یه ژاکت پوشیدم موهامم بافتم .
اومدم پایین و نشستیم با پسرا حرف زدن که پرسیدن چطوری تصادف کردم بعدش که براشون تعریف کردم لوکا میخواست خفم کنه که به ادرین پناه بردم خلاصه میگفتیمو میخندیدیم.
ل-مرینت میگم چطوری با این ادرین اشنا شدی؟
م-خب راستش برخوردامون با هم خیلی جالب نبود پر جر و بحث
آ- اونم چه جور
ل- تعریف کنید خب
آ- مرینت تو تعریف کن تو بگی بامزه تر میشه تا من
م-باشه
خب راستش اولین برخوردمون روزی بود که من تصادف کردم که این جناب زدن به پای من منم مشت کوبیدم تو ماشینشو خلاصه دعوامون شد و بعدشم که رفتم خونه الیا اینا موندم و بعد از اونم یه بار جونمو نجات داد که گفتم فاضت چیه یه بار خودت میزنی به پام حالا هم نجاتم میدی بعد از اونم صبحی که داشتم میومدم پیشتون که ازتون خداحافظی کنم خوردم بهش که خلاصه
آ.که گفتی مگه کوری جلوتو نمیبینی؟ بعدشم اتفاقی اومدم چیزی بهش بگم پامون گره خورد افتادیم رو هم
م.اگه خفه شی داشتم میگفتم
بعد از اونم منو از دست ۳ تا غول نجات داد همون شبی که باهات پیاده اومدم که اونجا شمارمو گرفت و تو راه باهاش چت میکردمو و اینطوری
آ. بسه بسه ترکید از خنده
ل.وایی دلم خدا.. اخه شما دوتا مثل سگ و گربه افتاده بودید به جون هم
م.اره جونم
آ. بله منم خوب حرصشو در میاوردم
مگه نه؟
م.به وقتش حسابتو میرسم
لوکا پاشو یه چیزی بیار گشنمه
ل.چشم
............................................
خب فکر کنم از رمان خسته شده باشید و دنبال هیجان بلشید و اینکه براتون سوال باشه کی مرینت میره مدرسه پسرونه نگران نباشید دیگه وارد موضوعمون میشیم «نفرت از عشق به همدیگر» برای همین اسم رمان نفرت و عشق هستش بریم که ببینیم سرنوشت این چند نفر چه خواهد بود؟.............
.............................................
#پریا
#ن
^_^.م
تقریبا یک هفته ای گذشته بود از اون اتفاق و منم کم کم باید خودمو اماده میکردم برای مدرسه
از اونجایی که نباید کسی به جز خودمو لوکا رازمو بدونه با ادرین ارتباطمو قطع کردم تا هم خودش و هم ازیتا در امان باشن .
همینجوریشم بودن لوکا کنارم خطرناکه براش اما چه کنم که زیر بار نمیره .
دو روز مونده بود تا مدرسه و من هنوز هیچ امادگی ای نداشتم لوکا خداروشکر با مدیر مدرسه هماهنگ کرده بود و منو قبول کرد پس مشکل مدرسه بر طرف شده بود فقط مشکل هم اتاقی بود چونکه مدرسه شبانه روزیه و لوکا به من دیر گفته بود منم دیگه نتونستم مخالفتی کنم امروز میرفتیم ارایشگاه تا موهامو درست کنه اما کوتاه نه با گیس مو
خلاصه رفتیم و نشستمو اول موهامو بافت و جمع کرد بالا و بعدش لایه مخصوص زیر گیس مو که بهش بچسبه رو گزاشت رو موهام و بعدشم گیس مورو گزاشت دیگه باید با اون مدل مو میرفتمو میومدم خیلی بد بود ولی بهتر از کوتاه مردن موهامه یکم با صورتم ور رفت تا پسرونه تر به نظر بیاد و اخر سرم رفتیم یه چند دست لباس پسرونه کرفتیمو اومدیم ..
بعد از اینکه با ادرین دوستیمو قطع کردم خونمونم عوض کردم من تک زنذکی میکردم نزدیک مدرطه و لوکا هم همونحا بود الکسم که به دلیل نگرانیش برای بابا برگشت مارسی.
خلاصه اولین روز مدرسه رسیدم من استرس داشتم و هنوز خوب برام رفتارم جا نیوفتاده بود ولی دیگه باید تحمل کرد دیگه ..
یه تیشرت مشکی با یه کت روش و یه شلوار مشکی شیک و پسرونه با یه کلاه گزاشتم و پوشیدمو رفتم لوکا جلو در منتظرم بود سوار شدمو رفتیم سمت مدرسه حیاط بزرگی داشت و ساختمونشم خیلی بزرگ بود مثل کاخ بود وارد فضای حیاط که شدم نسیم خنکی زد و گونه هامو نوازش کرد و رفتیم سمت دفتر مدیر..و در زدم
*بفرمایید
ل.سلام اقا
م.سلام
* به به اقا لوکا گل
ل.ممنونم اقا اینم مرینتی که خدمتتون عرض کردم
* بله میبینم که خوب تغیر ظاهر داده و اینکه باید حواسشو خوب جمع کنه چونکه اینجا دختر و پسر قاطی هستین و ممکنه حد اکثر یه پسر تو اتاقت بیوفته ولی هیچکس نباید بفهمه که تو دختری
م.چشم اقا
* اینجا تورو با اسم آرسین میشناسن ارسین گفته بودین دیگه؟
م.بله اقا
* خوبه الانم برو تو حیاط تا بیام گروه بندیتون کنم
#
++..از زبان آرسین «مرینن»
رفتم تو حیاط و وایستادم و دعا دعا میکردم با لوکا بیوفتم یا حد اقل دختر باشن اخه با پسری به جز لوکا بیوفتم برام ممکنه دردسر بشه ..
دونه به دونه گروه بندیمون کرد گروهامون به این صورت بود
گروه a
گروه b
گروه c
گروه d
۴ تا گروه ۶ نفره بود کلاس ما که منم تو گروه c افتادم که شانس اوردم که لوکا باهام بود
رفتم اتاق مخصوصم .همگروهیم لوکا بود اما هم اتاقیم لوکا نشد استرس داشتم که کیه و مضطرب بودم .
رفتم و وسایلمو گزاشتم رو تخت و نشستم به کتاب خوندن ولی تو فکر گروهم بودم گفتن ۶ نفر اما اینایی که من دیدم ۵ نفر بودیم با من پس اون یک نفر کجاست؟
یهو در اتاق باز شد و یه پسر اومد تو
وای نه اینکه ادرینه ......
بدبخت شدم، اگه منو بشناسه چی .حالا چیکار کنم ...
نه مرینت به اعصاب خودت مسلط باش اون چیزی نمیفهمه..
&-&.آ
بعد از اینکه دوستیمون با مرینت تموم شد اعصابم خورد شده بود دیگه هیچوقت به هیچ دختری انقدر محبت نشون نمیدم که اینجوری جواب خوبیاتو بده اصلا دختره با خودش مشکل داشت ..
اگه ببینمش نشونش میدم آدرین اگرست کیه..
دیگه کم کم خوابیدم چونکه فردا روز اول مدرسه بود
صبح یهو از خواب پریدم دیدم ای وای دیرم شده سریع دویدمو از مدیر گروهمو پزسیدم و رفتم سراغ اتاقم
وارد اتاق که شدم یه پسر رو دیدم اولش فکر کردم دختره اما بعدش دیدم نه پسره خداروشکر که هم اتاقیم پسر بود.
+سلام
- سلام
+ من آدرینم
- منم م..یعنی آرسینم
+ خوشبختم
- همچنین
+ چرا انقدر مضطربی ؟ تازه واردی؟
- بله من تازه اومدم
+ نگران نباش مدرسه خوبیه همگروهیامونم خوبن
- مگه شما هم تو گروه c هستین؟
+ بله..مشکلیه؟
- نه نه نه مشکلی نیست
&-&.آ
رفتار پسره یکم عجیب غریب بود نمیدونم چرا با دیدن من دستو پاشو گم کرد...
یه شونه ای بالا انداختمو رفتم و وسایلمو گزاشتم رو تخت خودم و یکم دراز کشیدم تا بیان برای اشنایی بیشتر با گروها خبرمون کنن و یونیفرمامونو بدن بهمون خوبی این اتاق اینه که دوتا حموم دستشویی داره و راحتیم.
++.آ «مرینت»
بدتر از این نمیشه که ادرین هم اتاقیم باشه .
خوبه اتاق دوتا حموم دستشویی داره وگرنه من چجوری یونیفرم مخصوصو میپوشیدم هر روز .
خلاصه یکم گرفتم خوابیدم خیلی خسته بودم .
#پریا
#ن
چشامو باز کردم
که یکی اومد تو اتاق و یونیفرمامونو بهمون داد و منم مال ادرینو زدم رو چوب لباسی کنار در اتاق چون خودش خواب بود .
اعلام کرده بودن که برای معرفی بیشتر گروهامون ساعت ۴ باید بریم سالن غذا خوری ، نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۳ بود برای همین رفتم یه دوش گرفتمو و گیس موهامو ورداشتمو موهامو شستمو بعدش گیس موهامو تنظیم کردن و بعدش بالاتنمو با باند بستم تا معلوم نشه دخترم و بعد روش یه تاب پوشیدمو و بعد یونیفرممو پوشیدم.
وقتی اومدم بیرون ادرین یهو جلوم سبز شد شروع کرد به دادو بیداد کردن
+ چرا منو بیدار نکردی ها الان یه ربعه من چطوری اماده شم؟ مشکلت چیه ها
- « صدامو بم کردمو گفتم» وا به من چه اخه خودت باید بیدار بشی من وظیفه ای در برابر تو ندارم فهمیدی حالا هم به جای دادو بیداد کردن برو اماده شو منم میرم دیر نرسم
+ نشونت میدم بعدا
- مشتاقانه منتظرم
++.آ
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت سالن غذا خوری و نشستم رو میزی که مخصوص گروه ما بود «گروه c»
خلاصه کم کم بقیه اعضا هم اومدن ادرینم قبل شروع حرفای مدیر خودشو رسوند ..تو گروهمون کلا دوتا دختر بودن و سه تا پسر و منم که پسر در کل ۶ نفر بودیم دوتا از پسرارو که میشناسید «لوکا و ادرین» اون سومی هم یه ذره اشنا بود خلاصه از بین دخترا هم یکیشون آزیتا بود یکیشونم یه دختری بود با موهای طلایی کمی هم نچسب بود
خلاصه مدیر شروع کردم به حرف زدن.....
دانش اموزان عزیز لطفا توجه کنید ..
همونطور که میدونید من شمارو به ۴ تا گروه ۶ نفره تقسیم کردم و اخر هر ماه هرتیمی که بیشترین کار امد و امتیازو بگیره از امتحانات دو جلسه محروم میشه «در واقع دو جلسه امتحان نمیده»
و اینکه میتونه سوالات امتحانی رو برای تیمی که کم ترین امتیازو کسب کرده بود دربیاره . گروهاتونو میشناسید همگی حالا بیاین با گروها اشنا بشیم :
گروه A, رنگ سبز
الیسا
الیس
کامیار
بهرام
هلنا
هلما
گروه B, رنگ قرمز
مکس
الینا
نادیا
نانسی
ارمان
رامین
گروه C, رنگ سفید .مشکی
ادرین
نینو
لوکا
ارسین «مرینت»
کلویی
ازیتا
گروه D, رنگ ابی
دیان «پسر»
برلیان «دختر»
رزیتا
سابین «پسر»
کاترین
سیروس «پسر»
همگی همیشه باید برای کارای گروهی به هم اعتماد کنید از هفته دیگه کلاسای اموزشیتون شروع میشه و چونکه پایه مهمی هستید باید خیلی حواستونو جمع کنید .
++.آ
بعد از حرفاش همگی یه چشم و بله ای به نشانه تایید دادیم و بلند شدیم برای خودمون غذا میکشیدیم و سر جاهامون مینشستیم ..
من بلند شدم و غذامو کشیدمو نشستم سر جام و خیلی اروم مشغول خوردن بودم بغیه بچه ها هم همینطور .
همه گروها مشغول گفتوگو بودن فقط گروه ما بود که ساکت ساکت بود .
#پریا
#نفرت_و_عشق
#part۳۹
یهو کلویی همون دختر مو طلاییه سکوتو شکست و خودشو معرفی کرد بقبه هم جوابشو دادن.
* من کلویی هستم و از اشنایی باهاتون خوشبختم
+ من لوکام و از اشنایی باهاتون خوشبختم
- منم ادرینم و از خوشبختی باهاتون خوشبختم
°منم ازیتام و از اشنایی باهاتون خوشبختم
•من نینو هستم و از اشنایی و همگروهی با شماها خوشحالم
یهو همه نگاها سمت من برگشت و لوکا اشاره ای بهم کرد که حواسم باشه سوتی ندم.
٫خب منم ارسینم و خوشحالم که همگروهی شما هستم
ک. ارسین تو تازه واردی؟
ار.بله
ک.اها اخه تا حالا تورو ندیده بودم .
ار.اهم
ک.هم اتاقیت کیه؟
نگاهی به ادرین انداختم و قبل از اینکه من جواب بدم جواب داد..
اد.هم اتاقیش منم کلویی
ک.اها هم اتاقی من ازیتاست
ار.خودم زبون داشتم بگم
اد.عه واقعا باز کن دهنتو ببینم کوچولو
اخمی کردمو و پاشدم و رفتم ..
ک.عه کجا رفت
اد.ولش کن رفت گریه کنه
ل.بسه ادرین اینطوری پیش بره نمیتونیم امتیاز جمع کنیم برای گروه
اد.تو خفه شو که معلوم نیست که مرینتو چطوری پر کردی که اونطوری به خودش اجازه بده منو تحقیر کنه
از.ادرین جونم .مرینت کیه؟
ک.اره برای منم سواله
ن.رفیق مرینت همون دختره نیست که زدیم بهش؟
اد.اره نینو .خب مرینت یکی از بهترین دوستام بود و اینکه بعد از چند وقت منو تحقیر کرد و بهم بد زخمی زد من ازش نمیگذرم اگه دستم بهش برسه بد بلایی سرش میارم
ل.اجازشو نمیدم
ن.مجنون غیرتی میشود
از.بسه بچه ها پاشین بریم اتاقامون
ک.باش بریم
اد. من میرم تو حیاط قدم بزنم.
ن. باش رفیق
&-&.آ
نمیدونم چرا بعد از وارد شدن مرینت به زندگیم یه چیز بزرگ اومد تو زندگیم ولی وقتی رفتش داغون شدم اخه من چمه چرا درد بزرگی زد بهم . اینکه این همه بهش خوبی کردم ، واقعا منو یه ادم هوس باز شناخت اونم فقط بخاطر حرف لوکا یعنی به من اعتماد نداشت
خب اره دیگه لوکا عاشقشه و اونم لوکا رو دوست داره ..
اصلا چرا برای من اینامهمه من هیچوقت تا حالا اینطوری نبودم ..
من سرت تلافی میکنم مرینت با بد کسی در افتادی..
رفتم سمت اتاق خودمو و ارسین و رفتم تو که ارسین یه متر از جاش پرید منم ترسیدم..
اد.چته مگه جن دیدی
ار.ب..ببخشید فقط ترسیدم
اد.باشه
ار.راستی اعلام کردن که چند روز دیگه یه بازی گروهی داریم و تیم هامونو فردا مشخص میکنن و فردا صبح ساعت ۹ باید توی حیاط اماده باشیم گفتم بدونی
اد.ممنونم
ار.خواهش
اد.من خیلی خستم میخوابم
ار.باش
++.ارسین
هردومون گرفتیم و خوابیدیم و من یه ساعت رو میزی داشتم کوک کردم برای فردا ساعت ۷ که خواب نمونیم که جا بمونیم خلاصه چشام گرم شد و خوابیدم
#پریا
#نفرت_و_عشق
#part۴۰
++.آ
با صدای ساعت از خواب پریدم اما ادرین هنوز خواب بود رفتم بالا سرش که بیدارش کنم داشت تو خواب چرت و پرت میگفت دستمو اروم گزاشتم رو کمرش که تکونش بدم برگشت دستمو گرفت و کشید تو بغلش
ادرین داری چیکار میکنی دیوونه
ول کن دستمو ، با تو دارم حرف میزنم .
+مرینت من ولت نمیکنم دست از سرت بر نمیدارم ..فکر کردی چی منو تحقیر کنی ولت میکنم نه بد بلایی سرت میاد
- م..مرینت کیه من ارسینم ول کن دستمو خدایا چه گیری کردیما
اون یکی دستمو مشت کردم و زدم تو قفسه سینش از خواب بیدار شد
+ اخ چته روانی
- من چمه تو چته دست منو گرفتی هی مرینت مرینت میکنی
+ اخ ببخشید ، راستش اون دختر باید به حسابش برسم
- خب شاید دلیل خاصی داشته اصلا ازش پرسیدی چرا اون کارو کرده
+ نه اخه رفتارش غیر معمول عجیب بود و باید به حسابش برسم
- اگه اشتباه کنی چی
+ دردی که اون بهم زد هیچکس نزد
- مگه اون چی داره که یه تحقیرش تورو انقدر داغون کرده داداش
+ تو نمیفهمی ارسین من خودمم نمیدونم چمه .
- خب حالا پاشو تا دیرمون نشده بریم سریع پایین ساعت نزدیکای ۸
+ باش ممنون
- خواهش میکنم
&-&.ا
پاشدم و رفتم یونیفرممو پوشیدمو منتظر ارسین شدم . یک ربع بعد تشریف اورد و با هم دیگه رفتیم سمت حیاط مدرسه و توصف گروهامون وایستادیم ارسین جلو وایستاد منم پشتش نمیدونم چرا وقتی نزدیکش میشم یاد مرینت میوفتم.
بعد از اینکه تمامی گروه ها اومدن مدیر اومد و مثل همیشه شروع به سخنرانی کرد
دانش اموزا لطفا توجه کنید:
همونطور که میدونید
امروز برای اولین بازی های تیمی تون گروه بندی میشید
من برای این کار شمارو به ۶ گروه ۴ نفره تقسیم میکنم و اخر تمام بازی ها تیمی که عضو هاش بهتر عمل کنند برنده میشن
گروه ها شامل :
۱الیسا،الیس،هلما،هلنا
۲کامیار،بهرام،ارمان،رامین
۳الینا،نادیا،نانسی،کلویی
۴مکس،نینو،لوکا،سیروس
۵ازیتا،کاترین،برلیان،رزیتا
۶دیان،سابین،ادرین،ارسین
بعضی هاتون پیش همگروهی های خودتون افتادید و بعضی ها هم نه و بگم که به این فکر نکنید چونکه فلانی تو گروهم نیست بهش کمک نمیرسونمو و برام مهم نیست چونکه شما تک به تک مورد سنجش قرار میگیرید
الان همگی با گروه های جدیدتون بیان بالا و کارت های گروهیتونو بگیرید و برید کتابخانه برای تست اماده شید
++.ا
دونه به دونه رفتیم بالا و کارت های شماره گذاری شدمونو گرفتیم و رفتیم سمت کتابخانه هم گروه های من همشون پسر بودن خدایا خودت به خیر بگذرون
رفتیم و تشستیم تو کتابخانه و هرکدوممون مشغول خوندن بودیم که دیان یه کاغذ گزاشت تو دستم
منم بازش نکردمو گزاشتم تو کیفم
بعد از اینکه مقداری درس خوندم شروع کردم به تست زدن که صدای خنده اون ۳ تا رفت هوا
#پریا
ار.چتونه شماها
دیان.هیچی فقط تو چطوری کشش داری انقدر درس بخونی
ار.وا الان داشتید به این میخندیدید؟
سابین.اره داداش
اد.اره
ار.خدا شفاتون بده به حق پنجتن
اد.الهی امین
دیان.شما درستو بخون داداش شفا ما پیشکشتون
پاشدم و رفتم سمت اتاقم و رو تخت نشستم ادامه تستو زدن
نزدیک دو ساعت تست زدم که خیلی خستن شده بودم برای همین رفتم یکم دوش گرفتم و بانداش بالا تنمو عوض کردم و لباسامو پوشیدم و دراز کشیدم رو تختم که یاد نوشته ای که دیان بهم داده بود افتادم .کاغذو از دو جیب یونیفرمم ورداشتمو و بازش کردم توش نوشته بود که
«فکر نکن نمیدونم تو دختری موقعی که با لوکا حرف میزنی حواست باشه کسی دوروورت نباشه .ساعت ۷ پشت ساختمون منتظرتم منتظر ارسین نیستما اون دختر خوشگلی که پشت این نقابه منتظر اونم اگه میخوای لوت ندم بیا»
یا خداا این از کجا فهمیده حالا چه گلی بریزم به سرم به لوکا بگم نه نه نه ممکنه شر بشه الان ساعت چنده ۵ خوبه وقت دارم اخه من چطوری با تریپ دخترونم برم دیدنش اوفففف
وایسا ببینم اگهخالی بسته باشه چی؟
اگه دروغ گفته باشه چی؟
اونوقت من خودمو لو میدم.
نه اگه راست بگه چی
همین موقع که کلافه دور اتاق میچرخیدم ادرین در اتاقو وا کرد و اومدتو ..
+ ارسین ! خوبی؟ چرا دور اتاقو متر میزنی؟
- چی من اره خوبم نه یکم نگران تست بودم همین
+ نگران نباش داداش تو که انقدر میخونی نمره خوبی میگیری
سری تکون دادمو رفتم تو تختم و دراز کشیدمو و پتو رو مچاله کردم تو بغلم و به دیان فکر میکردم که چه خاکی تو سرم بریزم
نگاهی به ساعت انداختم یا خدا ساعت ۶.۳۰ حالا چطوری اماده بشم .
رفتم تو حموم و گیس موهامو ورداشتم و موهامو شستمو و شونه کردمو و خشک کردم و بعدشم بافتم بانداژ سینه هامو باز کردمو و یه بلوز دامن که اتفاقی همراهم بود رو پوشیدم و موهامو بافتم و لباسای پسرونمو گزاشتم تو کیفم و اروم لای درو باز کردم ادرین خواب بود و منم خیلی سریع از اتاق زدم بیرون دورو برمو نگاه کردم کسی نبود سریع دویدم سمت حیاط بچه ها اونور مشغول بازی کردن بودن که یکی دستمو کشید و برد
دیان بود..
+ پس حدسم درست بود تو دختری
- بیشعور وای به حالت اگه دهن لقی کنی
+ نگران نباش نمیگم به یه شرطی
- چه شرطی ؟
«لبخند خبیثانه ای زد و منو کشید تو بغلش و گفت»
+ خب باید منو ببوسی
- عمرا
+ په منم میگم
- نه نه نه وایسا وایسا نگو
+خب منتظرم
-چی؟
+ منو ببوسی دیگه
یه اهی کشیدمو چشامو بستم که با صدای داد ادرین ترسیدم
اد.دیان داری چیکار میکنی؟ اون دختر کیه؟
د.ادرین تو دخالت نکن به تو ربطی نداره
من رفتم پشت دیان و رومو کردم اونور تا ادرین منو نشناسه اما اون اومد دیان رو رد کنار و پشت من وایستاد
اد.گفتم تو کی هستی
د.ادرین
اد.حرف نزن و برو
نمیدونم چرا همه از ادرین میترسیدن
دیان رفت منم هی خدا خدا میکردم
اد.کری دختر میگم تو کی هستی؟
+ اممم .خب من یکی از دانش اموزام
- خب من تاحالا دانش اموزی مثل تو ندیدم
+ مگه شما کل دانش اموزای اینجارو حفظی؟
- اره
اومد و دستمو گرفت و منو چرخوند و کشید تو بغلش
- مم......مرینت
+خب دیگه منو دیدی دیگه من بهتره برم ) ادامه نتیجه
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
اسم اکانت دومیت چیه
(انی) ی تست ساختم توش کامنت دادم
ممنونم
ندیدم 😳😳
بررسی نباید بیاد 😐
پارت بعددددددددددددددددددد 😨 لطفا
گذاشتم با اون اکانتم
ممنون
عالی
عالی 💞💖