
قضاوت ممنوع

ما کلویی رو نباید بد قضاوت کنیم. اون فقط یک دختری هست که چون مادرش رفت نیویورک تنها بود فقط نیاز بود کسی درکش کنه واقعا ببینید وقتی مامانش بود چقدر شاد بود یا همین دختر کفشدوزکی چقدر اون رو دوست داشت اون فقط به یک دوست و به کسی که درکش کنه و بهش توجه کنه و بهش اعتماد کنه نیاز داشت و چون همچین کسی نداشت شرور شد:-(
مثلا همین اختاپوس توی باب اسفنجی چقدر بهش میگفتیم ضد حال مثلا من ، من هم به اختاپوس وقتی بچه بودم میگفتم بد به باب اسفنجی میگفتم خوب ولی من هم الان که بزرگتر شدم درکش میکنم اختاپوس رو اینکه دو نفر از صبح تا شب نذارن بخوابی ، حوصلت رو سر میبرن ، باغت رو خراب میکنن و از صبح تا شب حرف میزنن و آرامشت رو بهم میریزن، البته میدونم الان بعضی از طرفدار های باب اسفنجی از اینکه همچین حرفی زدم ناراحت شدن از اونا معذرت میخوام ولی فقط خودتون رو جای اختاپوس بذارید و تصور کنید به خاطر چند تا همسایه آرامش نداشته باشید و شب نتونید بخوابید از سر و صداشون:-(

یا مثلا کاگامیِ میراکلس بعضی ها چونکه باعث شد مرینت نتونه به آدرین برسه و شانسش کمتر بشه هی میگفتن کاگامی باید از میراکلس بره ولی درک کنید کاگامی یک مادر سخت گیر داره و اصلا دوست نداره دوستش(مرینت) رو ناراحت کنه و بی احساس نیست و پدر هم نداره لطفا خودتون رو جای کاگامی بذارید و درکش کنید اینکه یک مادر سخت گیر داشته باشید...
مادر فولاد زره توی کورالین بدجوری از پشت بهمون خنجر زد اصلا نفهمیدیم از کجا خنجر زد ولی در اصل انیمیشن کورالین برای کسایی هستن که ۱۰ یا ۱۱ یا ۱۲ سالشونه و گرنه کسایی که از ۱۰ کوچکتر هستن روشون اثر بدی میذاره لطفا بچه های کوچکتر از ۱۰ سال نبینند:-)
یا مثلا تو فروزن۱ بدجوری گول قیافه ی شیک هانس رو خوردیم واقعا بدجوری خوردیم:-(
یا مثلا غمگین یا ناراحت توی انیمیشن درون و بیرون شاد فکر میکرد که ناراحت میخواد اون بچه(اسمش رو یادم نیست:|)رو ناراحت کنه اما واقعا درک کنید اون فقط میخواست مثل بقیه ی احساسات مورد توجه قرار بگیره چون معمولا احساسات دیگه از شاد اطاعت میکردن و شاد هم به غمگین اعتنایی نمیکرد چون راجع به غمگین بد فکر میکرد و بقیه ی احساسات هم چون از شاد اطاعت میکردن به غمگین اعتنا نمیکردن ولی در آخر به خاطر اون اتفاقات شاد فهمید ناراحت قصدش این نبوده و راجع غمگین بد قضاوت میکرده و فهمید غمگین هم یک احساس مهمه و متوجه اشتباهشون شدن و به غمگین اعتنا کردن:-)
یا گوسفند تو زوتوپیا چقدر فکر میکردیم خوبه ولی بعدش فهمیدیم چقدر شیطان بوده:-(
یا اون خرسه تو اسباب بازی که صورتی رنگ بود واقعا چقدر فکر میکردیم خوبه ولی بعدش ضایع شدیم:-( (گول خوردیم!)
یا وودی توی اسباب بازی چون اندی بازلایتر رو هدیه گرفته بود وودی رو فراموش کرده بود و وودی ناراحت بود و میخواست اندی بهش اعتنا کنه چون اندی فراموشش کرده بود و وودی هم میخواست بازلایتر رو بندازه پشت میز که یک دفعه اشتباهی از پنجره انداخت بیرون که همه فکر کردن وودی میخواسته بازلایتر رو نابود کنه و این قضاوتشون با دیدن دست کنده شده ی باز در دست وودی قوی تر شد و واقعا فکر کردن وودی باز رو کشته که وقتی وودی و باز رو سوار اون ماشین اسباب بازی دیدن حرفشون رو پس گرفتن.

یا مثلا توایلایت توی قسمتی که عروسیه برادرش بود همه فکر میکردن توایلایت دروغ میگه و در آخر از قضاوت اشتباهی که راجع به توایلایت کردن پشیمون شدند. پس نتیجه میگیریم که نباید از روی ظاهر یا هر چیز دیگه ای قضاوت کنیم ممکنه قضاوتمون اشتباه باشه.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من کورالینو ۹ سالم بود دیدم نترسیدم
الان ۱۱ سالمه دیدمش مثل چی ترسیدم
:|...