13 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiyana💜 انتشار: 4 سال پیش 1,231 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب خب سلام به همگی اینم پارت هشتم 💜❤ امیدوارم خوشتون بیاد💜 فقط اینکه این پارت یه جورایی ویژه حساب میشه ❤ ... و اینکه خب تو هر سوال هم زیاد نوشتم 💜❤ بریم سر داستان ....
از زبون تو : رفتم داخل اتاقم . یه شلوار لی سرمه ای و تیشرت آبی پوشیدم . موهامو دم اسبی بالا سرم بستم و سریع از اتاق رفتم بیرون سمت سالن ....
وقتی رسیدم دو تا از داورا و یه مرد تپل دیگه که نمیشناختم اونجا بودن ... . ( یکی از داورا : @ . اون یکی : # )
@ سلام کارا شی ...بفرمایین بشینین .
و به صندلی ای که اونجاست اشاره میکنه . تو میشینی رو اون صندلی پشت میزی که از قبل آماده کرده بودن و اونا هم اون سمت میز میشینن .
# خب ...همونطور که گفته بودیم ...باید راجب چند تا موضوع باهم صحبت کنیم ...اما قبل از اون .. با ایشون آشنا شید ... آقای بنگ شی هیوک ...مدیر کمپانی .
تو بلند میشی و باهاش دست میدی و میگی : خیلی خوشبختم ...من کارا لی هستم .... . بنگ بنگ ( همچنان نمیدونم اسمش هیوکه یا شی هیوک 😐💔😂 ) : خوشبختم . دوباره میشینین . تو : فکر کنم باید بهتون بگم پی دی نیم درسته ؟ 😅
اون سرشو تکون میده .
@ خب ....حالا که آشنا شدین میریم سر اصل مطلب ... خب ....همونطور که میدونین شما باید یک ماه کارآموز باشین و تمرین کنین ...البته ما از الان قرار داد رو میبندیم .... و البته ... طی این چند روز از طرف کمپانی چند نمونه واحد آپارتمانی یا ویلا برای شما در نظر گرفته میشه و بستگی به انتخوابتون ...اونجارو برای شما میخریم که یعنی شما دیگه میتونید اونجا زندگی کنید و لازم نیست شب هم در کمپانی بمونید ...البته جای گفتن داره که اون خونه قراره مبله باشه ... مطالب دیگه ای هم هست که در این قرار داد
و پوشه رو میذاره رو میز
ادامه میده : هست ...اگر میشه لطفا مطالب رو بخونید و اگر موافق باشین ...قرارداد میبندیم ... . تو سرتو تکون میدی و شروع میکنی خوندن قرارداد .
تو قرارداد رو میخونی و امضا میکنی . بنگ بنگ هم امضا میکنه .
با خوشحالی از سالن میری سمت اتاقت . قراره تمرین هارو 5 روز دیگه شروع کنی ....
وقتی میرسی زنگ میزنی به دوستات و میگی که قبول شدی... البته اسامی کار آموز ها قراره اعلام بشه اما خواستی خودت بهشون بگی ... .
$ ولی باباااااااا 😡😡
% تو باید خودت اول میشدی ... همین دومم که شدی بخاطر من بهت دادن نه تلاش و استعداد خودت ...تاز من انتظار نداشته باش بخاطرت وجهمو خراب کنم ...حالاعم برو کار دارم ..
$ بهت نشون میدم که منم میتونم 😭 ...ازت متنفرم !! . و گریه کنان از دفتر کار پدرش میره بیرون و برمیگرده خونه ...
تو کمپانی : جیمین و نامجون میرن تو اتاق وقتی میرن تو جیمین به سمت جین ، ته و کوک هی ابروهاشو بالا پایین میکنه و یا چشاشو درشت میکنه . ولی اونا چیزی نمیفهمن . جیمین میره سمت آشپزخونه و یه لیوان آب داره میخوره که با حرف نامجون میپره تو گلوش ....
نامجون : خب ....کی قرار میذاری ؟ .
جین که انگار تازه دوهزاریش افتاد گفت : ق..قرار با کی ؟ ..نکنه تو میخوای قرار بذاری ؟ با کی ؟ . نامجون : خودتونو نزنین به اون راه ....چرا انقدر همه چیزو از من مخفی میکنین ؟ 😐 ... . جیهوپ : نامجون قضیه چیه ... کی با کی قرار میذاره ... . جیمین که میبینه فرصتش هست میگه : خب با اجازه من میرم با پی دی نیم کار دارم .. . داره از در میره بیرون که نامجون کلاه هودیشو میگیره و نمیذاره بره ...میگه : نه نه کجا .... . و هولش میده سمت مبل . شوگا : الان چیشد مث بچه آدم توضیح بدین چیشده دیگه 😐😐😐💔💔💔🔪🔪🔪🔪🔪🔪 . ته : 😐...چرا انقد کشش میدین ....جیمین کارارو دوست داره فکر میکنه کارا هم دوسش داره ما سعی کردیم از نامجون هیونگ مخفی کنیم ولی مثل اینکه اون الان فهمیده ....خب ؟ 😐 . جیمین : مث که من دیگه جدی جدی باید برم ... . و قبل اینکه کسی بتونه بگیرتش از اتاق میره بیرون 😂💜 . جین : بچه خجالتیه 😂 . کوک : خب ؟ ... الان قضیه چیه هیونگ تو چطوری فهمیدی ؟ . نامجون : خب من که از اون اول میدونستم بعدشم اینا خیلی تابلو بودن به هر حال م... . که شوگا حرفشو قط میکنه و میگه : اوکی حالا اینو بعدا میگی فعلا کار داریم .... . و از رو اپن گوشی جیمینو برمیداره . جیهوپ : میخوای چیکار کنی 😐 .. . شوگا : همون کاری که جیمین نمیتونه بکنه ....خب رمزش چنده ؟ ... . ته : 12987 یبار که داشت میزد دیدم ... . شوگا : و ....تادا ...باز شد ... .
از زبون تو :تو اتاقم بودم و داشتم همینطوری با گوشیم ور میرفتم که یه پیام از جیمین اومد ... . ( نکته : دیروز شمارتو به همه ی اعضا دادی ) از زبون راوی : (یه نکته دیگه : وقتی = رو میذارم یعنی دارم تو رو میگم + یعنی اعضا رو میگم ( یعنی اینور خط و اونور خطو میگم) .
تو اون پیام نوشته : سلام کارا ....چطوری
تو_سلام ....خوبم ممنون شما ها خوبین ؟
+ شوگا : عه عه جواب داد .... . همه میان کنار شوگا و گوشی رو میبینن ... . شوگا : خب من الان چی بگم . نامجون : میگم تو که حالا میخوای اینکارو بکنی...همه رو یهو بگو . شوگا : خب ولی خودتون به جیمین میگینا ... .
= تو : از چیزی که برام نوشت .. راستش دهنم باز موند ...یعنی حتی انتظار هم نداشتم همچین چیزی بگه .... میخواستم یه چیزی بنویسم که دیدم دیگه آنلاین نیست ..... .
تو اتاق اعضا : شوگا : خب دیگه فرستادم ... بقیش دیگه به جیمین مربوطه ...میگم دیگه دیره برگردیم خوابگاه .. . جیهوپ : پس شما آماده شین منم جیمینو صدا میکنم ... گوشی رم بذارین رو اپن حالا بعدا اگه پیامو دید بهش میگیم ..... .
خلاصه که اعضا برمیگردن خوابگاه ...
آخر شب ساعت 12 : جیمین که تا الان به گوشیش دست نزده بود برش میداره ...یه خمیازه میکشه و میره تو پیام ها و صفحه چتش با تو رو میبینه ......
از زبون جیمین : همینطوری داشتم پیام ها رو نگاه میکردم که یهو چیز عجیبی دیدم .... یه صفحه چت بود با کارا در صورتی که من اینکارو نکرده بودم .... . با دیدن صفحه ی چت چشمام فوق العاده درشت شد .... .
پیام : خب راستش .....من مدتیه که میخوام اینو بهت بگم ولی جرعت نمیکردم .... کارا ...من از همون لحظه ی اول که تو رو دیدم عاشقت شدم .... سعی کردم انکارش کنم ....ولی نتونستم .... کارا من خیلی عاشقتم ! ...اونقدر که میتونم حتی جونمم برات بدم .... اگه قبول کنی با من باشی .... کاری میکنم خوشبخت ترین دختر دنیا بشی ....اونقدر خوشحالت میکنم که هر غمی که تا الان داشتی یادت بره ..... نمیتونستم رو در رو اینارو بهت بگم برای همین اینطوری بهت گفتم .... منتظر جوابت هستم ..فعلا
جیمین .
جیمین : چی چی چی ولی من که اینارو نننوشتمممممممممممممممممممممممم !!! الان باید چه غلطی کنم من ......وایسا .....وایسا وایسا وایسا ..... اون داره .....مینویسههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
از زبون تو : هنوزم داشتم هی مینوشتم و پاک میکردم که دیدم آنلاین شده ..... به خودم جرعت دادم و فرستادمش ... .
تو _ من ....نمیدونم چی بگم .
از زبون جیمین : وقتی اون پیامو فرستاد به معنای واقعی نفسم بالا نمیومد .....آخه من الان چی بگممممم ......خیلی خب آروم ....
+ من ...من گوش کن من اینارو ننوشتم یهو اومدم دیدم اینطوریه .... .
_ منظورت اینه که منو دوس نداری ..؟..
+ نه نه من فقط .......... میشه رو در رو حرف بزنیم ؟
_ الان ؟!!
+ آره ....زیاد طول نمیکشه .... پس .... میام کمپانی ...
_ خب پس باشه ... اگه میتونی بیا نزدیک کمپانی ....تو کوچه ی اصلی باش منم میام اونجا ... .........
از زبون جیمین : کلاه هودیمو گذاشتم سرم و تکیه دادم به دیوار ...یکم بعد دیدم کارا داره میاد .... خودمو جم و جور کردم و صاف وایسادم . اومد پیشم . گفت : خب .... چی ...میخواستی بگی .. . آروم نفسمو دادم بیرون و گفتم : ببین کارا ... من نمیدونم اون پیامو کی برات فرستاده ولی من .... . حرفمو نصفه گذاشتم .....به صورتش نگاه کردم .... با نگاه سردی بهم خیره شده بود .... با لحن آرومی گفت : پس دوسم نداری .... . و سرشو انداخت پایین .... نمیدونم چی بهم قدرت داد .....ولی هرچی بود باعث شد ترسمو بذارم کنار ... با دستم چونشو گرفتم و سرشو آوردم بالا .... گفتم : نمیدونم کی اون پیام رو فرستاده ... ولی هرکی بوده .... بایید ازش تشکر کنم چون کاری که من نمیتونستم انجام بدمو اون انجام داد . سوالی نگام کرد ... . ادامه دادم : کارا ....من واقعا عاشقتم ..... حسی که بهت دارم اونقدر عمیقه که حتی نمیتونم توصیفش کنم ..... حاضرم هرکاری برات انجام بدم .... من نمیدونم حس تو بهم چیه ..... ولی اینو بدون که من از ته دلم عاشقتم و هیچوقت ولت نمیکنم ....... مهم نیست جواب تو چی باشه ...... . تعجب کرده بود و با دهن باز نگام میکرد .... سرمو انداختم پایین .... .
از زبون تو : اولش واقعا شکه شدم .... ولی بعد لبخند ملیحی زدم و با دستام صورتشو قاب گرفتم و بوسیدمش ..... .
گفتم : منم عاشقتم ..... .
یکم تعجب کرد ولی بعد بغلم کرد و چرخوندم .... . تو : جیغغ ...نکن دیوونه میوفتم 😅💘❤ . گذاشتم و زمین و بوسیدم . با نگاه کیوتی بهم خیره شده بود ... . لبخندی زدم و گفتم : نمیدونم چطوری این نگاهتو ول کنم ....ولی دیگه باید برگردم ...دیر وقته . جیمین مظلومانه بهم نگاه کرد و گفت : نهه....به همین زودی میری ...🥺☹❤ . تو : اونطوری نگاه نکن دیگه🤧❤ ...باید برم ... . گونشو بوسیدم . اونم بغلم کرد و از هم خداحافظی کردیم ... . منم رفتم سمت کمپانی ..... .
از زبون جیمین : کارا رفت ... . منم یکم قدم زدم .... میخواستم یکم هوا بخورم پس به یکی از پارکای نزدیک رفتم و رو نیمکت نشستم .... .
یکی دو ساعت اونجا بودم که گوشیم زنگ خورد ....از تو جیب هودیم برداشتمش . نامجون هیونگ بود .... . جواب دادم ...
با حرفی که زد اشک تو چشمام جمع شد و گوشیم از دستم افتاد .....
+ الو ؟! جیمین حالت خوبه ؟! ...جیمین ؟! ..الو .....
گوشام هیچی نمیشنید .....حس میکردم قلبم دیگه نمیزنه .... قطره اشکی رو گونم حس کردم ............
خب خب این پارت هم تموم شد ❤❤❤❤
امیدوارم خوشتون اومده باشه ....
حتما تو کامنتا نظرتونو بگین ❤💜
عاشقتونم ....بای 👋❤❤❤❤
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالی بود عالی💕💕💕💕
اینقدر ذوق کردم که جیمین خوشحال شد و خندیدم سرخ شدم ممنون بخاطر داستانت☺😻🙈
من از اولش خوندم همشو تو یه ساعت عالی واقعا نمیدونمچی بگم محشر بود عالی
من صبر ندارم تا نمردم پارت بعد رو هم بزار
خیلی عالی بود💖💖💖😇😇😇
واییییییی ضعف کردم🤒🤒🤒🤒
زود پارت بعدی رو بزار😘😘
چرااااا؟ جای حساس؟؟؟
خیلی عالی بود لطفا زود تر پارت بعدی را بگذار
عالی بود عالی 💜💜💜💜💜
عاالی بود کیانا مخصوصا لحظه عاشقیش😐🤤😂 اعتراف کردن 😍❤❤❤ واس اسم بنگ سی هیوک هم راستش تو کره اسم ها بعد فامیلی میان اسمش هیوک هست فاملی هم بنگ اون شی هم بمعنی اقاس مثلا اگ تو فامیلیت پارک باشه بت میگم پارک کیانا و محترمانه ترش میشه پارک شی کیانا😊❤❤❤💜💜💜 پارت هارو یکم زیادش کن کیانا جونم باییی💜❤💜❤💜❤💜❤🚶♀️
آره میدونم فمیلی اول میاد ولی یه چیزی هست اینه که حتی تو اینترنت هم بزنی اسمشو میاره بنگ شی هیوک در صورتی که واسه بقیه اون شی رو نمیاره معمولا هم من میبینم به همراه اسم میگن شی نه بعد فامیلی .... به هر حال ممنون 💜💜💜💜💜💜💜
سلف سرویس شی ایشالله منم اگه دیدم داری داستانی که نوشتمو میخونی یک ماه یک ماه پارتو میزارم این به اون در .
من مگه یه ماه یه ماه میذارم 😐💔😭
نه ولی جاهایی که نباید کات میکنی😐.
آها😹
چی شده دارم از استرس میمیرم پارت بعدی رو زود بذار
چیشددددددد😱😱😱😱😱😱😱