عشق شگفتی پارت ۴

(( دوس هوپی @)) بچه ها سوار ماشین شین میخوایم بریم پیش هان ووچنگ 🔪🔪 + باشه بقیه اعضا باشه سوار شدیم ((از زبون الیس)) تو اتاق دراز کشیده بودن یهو چندتا خدمتکار اومدند گفتن باید یه لباس ببپوشم لباسه بسیار چرت بود نویسنده _ دلتم بخواد 😂😐 اون موقع کرمم گرفت بعد رفتم لباسه را کثیف کردم بعد خدمتکاران اومدند گفتن چرا ک ثا ف تیش کردیییی 😂😂😂😂 گفتم من نکردم هرهرهر 😂😂 گفتن اشکال نداره این را ببپوش(( عکس لباسی که الیس ک ثا ف تیش کرد 👆))

((عکس لباس جدید 👆)) دیگه گفتم ز*ر نزنین میپوشمش بعد پوشیدم یهو هان ووچنگ 🔪🔪🔪 اومد داخل گفتم من باهات ازدواج نمیکنم هرکاری می خوای بکن بعد گفت # باشه بیاین ببرینش منو بردن تو حیاط بعد همینجوری منو با شلاق میزدن من داشتم فر یاااااااااد میکشیدم گریه منم که بند نمیومد (( از زبون کوک)) دیگه رسیدیم دیدم دارن با شلاق الیس را می زنن من سرخ شده بودم از عصبانیت 😡😡😡🤬🤬🤬 الیس تا منو دید یه لبخند زد و منم دلم نیومد لبخند نزنم بعد دوست جی هوپ گفت اگه بخوایم الیس را نجات بدیم باید خدمتکار باشیم منم یه سر تکون دادام ۱۰ تست دادیمم برا یه خدمتکاری 🤯🤯🤯

یهو دیدم الیس جیغ کشید و بیهوش شد 😵😵😵😵 من خیلی خودمو نگه داشتم بعد تست ها بلاخره تونستم برم تو اتاق الیس یهو الیس پشت در بود من وقتی درو باز کردم افتادم روش لبامون بهم چسبیده بود 😈😈 بعد که نفس کم اوردیم همدیگه رو ول کردیم الیس قیافش عین گوجه فرنگی شده بود 😐😐 گفتم ما دیگه اینجاییم نترس نجاتت میدم اونم یه سری تکون داد

خب خب کیوتا لایک کامنت یادتون نره امید وارم از این تستم لذت برده باشین خداحافظ 🥰🥰