سلام من اومدم با پارت ۱۲از داستان میراکلس البته به زبان خودم و باید بگم که من سرم شلوغه و این پارت هم کمه ببخشید
از زبان مرینت: گفتیم بگید دیگه ای بابا الیا و نینو گفتن باشه باشه بعد گفتن ما میخواییم باهم ا.ز.د.و.ا.ج. کنیم و تاریخش هم ۱ ماه دیگه هست ما گفتیم وایی این عالیه خیلی بهتون تبریک میگیم گفتن ممنون ولی به جز شما و خانوادمون کسی دیگه نمیدونه ولی به زودی به بقیه هم میگیم فعلا شما به کسی نگید ما گفتیم باشه حتما دیگه دیر وقت شده بود من گفتم بهتره که بریم مریک و ماریسا گفتند اره شب شده دیگه باید بریم الیا گفت صبر کنید راستی فردا مسابقه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی ولی داستانت را یکم هیجانش رو ببر بالا
خوب بود ولی بیشتر بنویس
داستان منو هم بخونید