سلام دوستان این اولین پارت از داستان ( دختری به نام سوزان) هست . امیدوارم خوشتون بیاد . اگه خوشتون اومد تو کامنتا بگید. بریم سراغ داستان
اسم من سوزانه
وقتی که پدرو مادرم رو کشتن همش ده سالم بود .
اونا هر دوشون یکی از بهترین پزشک های آمریکا بودن که در آزمایشگاه کار میکردن.
همه چی در زندگی ما خوب بود تا اینکه روزی پدر و مادرم تصمیم گرفتن هسته ای رو بسازن، به نام (SZN) که میتونست دنیا رو هیپنوتیزم کنه و همه طبق فرمان کسی باشه که اون رو فعال کرده .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
تا ¹⁰⁰⁰ تاییم بک میدم😼💗
و یک تست تون لایک میشه💗👛
_ ساری ولی پین؟ 💗😼
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻🧁🧁🧁🧁🍬🍬🍬🍬🍫🍫🍫🍫🍫
فالویی بک بده
عالی بود ادامش رو زود بنویس البته اگه تونستی
یکی از بهترین داستانایی که خوندم 😮💕
تو به نویسنده عالی هستی 🥺💖
حتما پارت بعد رو بزار خیلی مشتاقم 🥺💗
عالی 😁💖
عالی بود 🥺♥️