عشق از جنس نفرت ۶

اعممممممم اسلاید بعد لایک کن 😐

میدونم لایک نکردی برای همین اسلاید بعد

خواعرم لایک لایک 😂😂😂😂😂😂😂# بعد از خوردن صبحانه میزو با هم جمع کردیم و نشستیمه فکر ناهار که چی بپزیم. 💙میگم ماکارانی درست‌ کنیم بگیم الکس هم بیاد؟ 🤍اممم...اره خوبه من زنگ میزنم به الکس 💙باشه بگو تا ۲ اینجا باشه 🤍باشه .........❤️❤️❤️❤️❤️❤️....... 🤍سلام‌ خوبی خواهری *سلام چی شده مهربون شدی؟ چه گندی زدی؟ 🤍وا مگه باید گند زده باشم که بهت زنگ بزنم بعدشم من همیشه مهربونم *اره معلومه 🤍میزاری حرفمو بزنم بعد شروع کنی به غر غر *باشه بنال 🤍😕لوکا گفت که ماکارانی داریم میزاریم تا ۲ بیا اینجا *باشه ..خوبه اون میدونه من عاشق ماکارانیم تو چی؟ 🤍🙄🙄اوووف *کاری نداری خواهر جونی 🤍نه خواهری *خدافس 🤍میبینمت👋 &قطع کردم و پاشدم رفتم به لوکا کمک کنم اون‌گفت چیکار کنم منم انجام دادم غذارو گزاشتیم رو گاز تا اماده‌ بشه و یه گه گاهی همش میزدیم که زنگ درو زدن رفتم درو باز کردم الکس بود چقدرم وقت شناس بود 🤍سلام ، خوش اومذی بیا تو *سلام ، خوبی 🤍اره خوبم تو خوبی 💙سلام *سلام خوبی؟ چه خبر 💙ممنون تو خوبی.، سلامتی *ممنون منم خوبم 🤍من میرم میزو بچینم شما دوتا بشینین *از مدرسه چه خبر 💙هیچی فعلا باهاش کار نکردم هنوزم نگفتم شبانه روزیه *هماهنگم‌ میتونی کنی تو اتاق با خودت بیوفته 💙معلوم تیست گروه بندیا چیهولی شاید بشه کاریش کرد *خدا کنه بشه ، این دختر خدای سوتیه اگه تو نبودی نمیدونست چیکار کنع 💙وظیفست ، تو مثل خواهرم میمونی، مرینت هم حسابش جداست..کاری نمیکنم که *ممنونم واقعا🌸 💙نیازی به تشکر نیست 🤍خب خب پاشین بیاین غذا امادست.. 💙باش اومدیم *باشه بریم 💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛

بعد از خوردن ناهار نشستیم‌دور هم میگفتیم و میخندیدیم من و لوکا هم با هم دست به یکی کرده بودیم و الکس رواذیت میکردیم اونم حرص میخورد کلی هم کتک خوردم😂😂 خلاصه همینجور که میگفتیم. الکس بحث مدرسه و پسر شدن من رو باز کرد اخه بحث قحط بود🤦‍♀ *میگم که لوکا مدرسه ای که میخواین برین باید به مدیرش بگیم؟ 💙نمیدونم، ولی مرد خوبیه فکر کنم درک کنه..اگه هم ببینم مخالفت میکنه خب میریم یه جا دیگه خلاصه من پیشش هستم هرجا که بره هواشو دارم ادمین: (سرخ شدن لپ های مرینت ) *مرینت چرا شبیه لبو شدی😂😂 🤍بی**ر. لبو خودتی 😒 💙خب حالا الکس. سر به سر عش🤭🤐 یعنی خواهرم نزار.. 🤍😓. بچه ها من میرم تو اتاقم شما مشغول باشید 💙مری صبر کن‌کجا میری به خدا منظور بدی نداشتم .... لعنت به این زبونی که بی موقع باز میشه *لوکا بزار تنها باشه ، اون یکم براش سخته اروم که شد در مورد احساست باهاش صحبت‌کن فعلا ولش کن «از زبان مرینت» حرفی که لوکا زد بد نبود فقط من تو این راهی که پیش گرفتم جایی برای عشق و عاشقی ندارم و ممکنه با من باشه اسیب ببینه و الان مدرسه رفتن با همدیگه هم دشواره و مشگلیم که دارم احساساتمه . اگه دوستش نداشتم خیلی راحت میتونستم احساساتشو رد کنم ولی من دوستش دارم و واقعا نمیدونم چیکار کنم😞 از یه طرف خوشحالم که اونم دوسم داره ولی از طرف دیگه هم من دوست ندارم کسی بخاطرم اسیب ببینه من خودم میدونم راهی که انتخاب کردم سختی ها و مشکلات زیادی داره و اگه تو این راه من یک عزیز رو از دست بدم از پا در میام پس همه باید از من دور باشن اینجوری بهتره ....کاش یکیو داشتم میتونست کمک کنه، یکی که وابستش نباشم ، دوستش نداشته باشم یکی که برام فقط اندازه یه دوست ساده ارزش داشته باشه و از دست دادنش زیاد منو ناراحت نکنه ..کاش یکیو داشتم که میتونست تو این راه کمکم کنه حیف که کسی نیست حیف😔 💛💛