. . ⇠┊sunoo and jungwon
فرداش جونگوون که بیدار شده بود فهمید که سرما خورده متاسفانه با لگد کوبید تو شکم سونو و گفت : بیدار شو ببینم دلت خنک شد نه میخوام بدونم دلت خنک شد نه تو بگو دلت خنک شد . سونو : حالا چیشده مگه . جونگوون عطسه کرد و گفت: سرما خوردم مستر کیم . سونو : عععع اشکال ندره . جونگوون: اشکال نداره همش تقصیر توعه واقعا که وای سرم درد میکنه . سونو : عع تب داری . جونگوون: من تورو میکشم بیشور . سونو : عع حرف بد . سونو قبل از اینکه جونگوون به قطعات مساوی تقسیمش کنه بلند شد رفت یه دونه پارچه آورد با یه قابلمه پر آب به جونگوون گفت بخواب تبتو بیارم پایین پارچه رو انداخت تو آب بدون اینکه آبشو بگیره انداخت رو سر جونگوون . جونگوون: آخخخخخ یخه مُردم چرا اینطوری میکنی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی بید جر خوردم😂
عااااااااااااالللللللللللللللیییییییییی بودددددددددددددددددددد
عالی بووددددد
مرصی☁️🥺