
. . ⇠┊sunoo and jungwon
فرداش جونگوون که بیدار شده بود فهمید که سرما خورده متاسفانه با لگد کوبید تو شکم سونو و گفت : بیدار شو ببینم دلت خنک شد نه میخوام بدونم دلت خنک شد نه تو بگو دلت خنک شد . سونو : حالا چیشده مگه . جونگوون عطسه کرد و گفت: سرما خوردم مستر کیم . سونو : عععع اشکال ندره . جونگوون: اشکال نداره همش تقصیر توعه واقعا که وای سرم درد میکنه . سونو : عع تب داری . جونگوون: من تورو میکشم بیشور . سونو : عع حرف بد . سونو قبل از اینکه جونگوون به قطعات مساوی تقسیمش کنه بلند شد رفت یه دونه پارچه آورد با یه قابلمه پر آب به جونگوون گفت بخواب تبتو بیارم پایین پارچه رو انداخت تو آب بدون اینکه آبشو بگیره انداخت رو سر جونگوون . جونگوون: آخخخخخ یخه مُردم چرا اینطوری میکنی
سونو : تو فیلما اینطوری میکنن خب . جونگوون : تو فیلما آبشو میگیرن همه جونم خیس شد . سونو : عع نمیدونستم . جونگوون : داری میری رو مخم . سونو دوباره قبل از اینکه جونگوون ایندفعه به قطعات نامساوی تقسیمش کنه بلند شد رفت سوپ درست کنه خوشبختانه گند نزد توش و درست حسابی سوپ درست کرد آورد بده جونگوون یه کوچولو ریخت رو صورتش سوخت بیچاره جیغش رفت هوا و سونو رفت تو دسشویی که جونگوون پودرش نکنه بعدش تصمیم گرفت ببرش دکتر ولی فعلا نمیتونست به سه متری جونگوون نزدیک بشه چون عصبانی بود و توانایی کات کردن با سونو رو داشت
وقتی آتیش جونگوون خوابید سونو آروم بهش نزدیک شد و گفت بریم دکتر؟ جونگوون به بی محلی گفت آره ولی من لباس گرم ندارم دیشن جنابعالی خیس کردی پالتومو سونو گفت اشکال نداره مال منو بپوش سونو از قصد یه کاپشن پف دار تن جونگوون کرد که گرد تپلی و کیوت بشه بعدشم یه کلاه نرم و گرم سرش کرد جونگوون اونقدری راحت بود که میتونست تو لباسایی که سونو بهش داده بخوابه سونو تاکسی گرفته بود ولی تاکسی بخاری نداشت ( مثل ایران که کولر نداره😂) واسه همین سونوی خشمل ما شال گردنشو درآورد به جونگوون داد و باعث شد جونگوون به خاطر اتفاقات چند ساعت گذشته ببخشدش
( چقدر کیوتن این دوتا🥺) خلاصه وقتی رسیدن جونگوون بازم سردش بود واسه همین خودشو تو بقل سونو مچاله کرد که گرمش بشه و هر چند دیقه یه بار یه عطسه کوچولو میکرد و باعث خنده ی سونو میشد . جونگوون: چرا میخندی . سونو : عطسه هات کیوته . و دوباره شروع کرد به خندیدن و از اونجایی که خنده مُسری ( مثری مصری ؟) عه جونگوونم خندش گرفت و هردو عین دیوونه ها خندیدن و باعث شدن تمام کسایی که تو مطب بودن انکار که از تيمارستان فرار کردن بهشون نگاه کردن
( چقدر کیوتن این دوتا🥺) خلاصه وقتی رسیدن جونگوون بازم سردش بود واسه همین خودشو تو بقل سونو مچاله کرد که گرمش بشه و هر چند دیقه یه بار یه عطسه کوچولو میکرد و باعث خنده ی سونو میشد . جونگوون: چرا میخندی . سونو : عطسه هات کیوته . و دوباره شروع کرد به خندیدن و از اونجایی که خنده مُسری ( مثری مصری ؟) عه جونگوونم خندش گرفت و هردو عین دیوونه ها خندیدن و باعث شدن تمام کسایی که تو مطب بودن انکار که از تيمارستان فرار کردن بهشون نگاه کردن
( چقدر کیوتن این دوتا🥺) خلاصه وقتی رسیدن جونگوون بازم سردش بود واسه همین خودشو تو بقل سونو مچاله کرد که گرمش بشه و هر چند دیقه یه بار یه عطسه کوچولو میکرد و باعث خنده ی سونو میشد . جونگوون: چرا میخندی . سونو : عطسه هات کیوته . و دوباره شروع کرد به خندیدن و از اونجایی که خنده مُسری ( مثری مصری ؟) عه جونگوونم خندش گرفت و هردو عین دیوونه ها خندیدن و باعث شدن تمام کسایی که تو مطب بودن انکار که از تيمارستان فرار کردن بهشون نگاه کردن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بید جر خوردم😂
عااااااااااااالللللللللللللللیییییییییی بودددددددددددددددددددد
عالی بووددددد
مرصی☁️🥺