
ببخشید من امتحانام شروع شده و سرم شلوغه ولی سعی میکنم پنجشنبه و جمعه ها بنویسم امیدوارم لذت ببرید لایک و کامنت یادتون نره
جی با مشت زد تو صورت جیمین و جیمین پخش زمین شد از عصبانیت شدید صورتش قرمز شده بود به وقفه بلند شد و حرکت جی تکرار کرد با مشت زد تو صورتش جی افتاد رو صندلی ولی سریع بلند شد * چه مرگته؟ + تو چه مرگته مگه صاحب جونگوونی ؟ خودش باید انتخاب کنه باهام میاد یا نه * باشه جونگوون ^ هیونگ چرا اینطوری میکنید آخه * باهاش میری یا نه ^ هیونگ فقط میخواد باهام حرف بزنه * پس میری ^ هیونگ آخه چیشده * همینجا باید انتخاب کنی من یا اون ^ چی؟ * نشنیدی انتخاب کن من یا اون ^ آخه چرا؟ * جونگوون واقعا نفهمیدی اون عاشقت شده ^ چی؟ * هیچی نگو فقط من یا اون ^ تو ولی جیمین هیونگ چیمیگه + خب که چی الان من میگم جی چرا عاشقت شده؟ * خب حالا که منو انتخاب کردی بیا بریم + برید ولی قبلش . جیمین یقه ی جی گرفت و سرشو کوبید تو دماغ جی و باعث خون ریزی شد ^ جیمین هیونگ چرا اینکارو کردی فکر نمیکردم اینطوری باشی . جونگوون زیر بازوی جی گرفت و سعی کرد بلندش کنه
اما انگار جی از دست جونگوون عصبانی بود دستشو پس زد و خودش بلند شد جونگوون دنبالش رفت ولی جی خیلی سریع راه میرفت و جونگوون عقب میوفتاد ^ هیونگ یه دقیقه وایسا آخه من چیکار کردم * حرف نزن ^ هیونگ من که تورو انتخاب کردم * گفتم ساکت . جی به سمت پشت بوم رفت اونجا هیچوقت کسی نمیومد و جایی بود که جی و جونگوون برای اولین بار باهم حرف زدن و پشت بوم هتل پر از خاطره های دو نفره شون بود ^ هیونگ * اههه چرا وقتی میگم ساکت گوش نمیدی ^ ببخشید . جونگوون از تو جیبش دستمال درآورد به سمت جی گرفت جی هیچ ریکشنی نشون نداد واسه همین جونگوون خیلی با احتیاط رفت جلو و دستمال روی بینی خونی جی کشید ^ هیونگ من چیکار کردم . جی از اینکه جونگوون بینیشو پاک میکرد حس خوبی داشت ولی به روی خودش نیاورد ^ هیونگ چرا باهام حرف نمیزنی قهر کردی با من؟ * نه ^ خب پس بگو من چیکار کردم * تو کاری نکردی فقط من عصبانیم نمیخوام چیز بدی بهت بگم که بعد پشیمون بشم
^ لطفا بگو من ناراحتم . جی دستشو دور گردن جونگوون حلقه کرد * ناراحت نباش من از دستت عصبانی نیستم خیلی ام ممنونم که منو انتخاب کردی ^ نه ممنون نباش من باید تورو انتخاب میکردم چون تو عشق منی * چیه توام؟ ^ عشق من * جدی میگی ؟ ^ نه پس شوخی هیونگ ولی صورتت سرخ شده خجالت کشیدی گفتم عاشقتم * نه خیرم ^ دروغ نگو یه قولی بده هیچوقت منو تنها نزاری هیچوقتم بهم دروغ نگی * باشه قول میدم ^ آفرین هیونگ خوبم من اصن به جیمین حس ندارم فکر نمیکردم یه همچین آدمی باشه * دیگه راجبش حرف نزن بیا بریم سر کار . چهار ساعت بعد وقتی کارشون تموم و شد و داشتن برمیگشتن خونه جی یهو گفت * بریم خرید ^ خرید ؟ * اوهوم بریم برات لباس بخرم ^ من لباس نمیخوام * چرا میخوای دوسه تا بیشتر نداری بیا بریم دیگه ^ آخه احتیاجی ندارم لباسای خودم خوبن * اصن من میخوام برات یه چیزی بگیرم تو چیکار داری؟
^ باشه من دیگه هیچی نمیگم * آفرین پسر خوب بیا اینوری . وقتی رسیدن به فروشگاه لباس جونگوون متوجه شد جی خیلی تو مد و فشن سر رشته داره و کلی حالیشه جی با دقت برای جونگوون لباس انتخاب میکرد و همه ی لباسایی که براش میگرفت تو سلیقه ی جونگوون بود جی از اینکه جونگوون رسمی و خفن به نظر برسه خوشش نميومد واسه همین لباسای راحت کیوت براش انتخاب میکرد بعد از خرید تو راه برگشت به خونه ( پیاده میرفتن ) باهم حرف میزدن و جونگوون از خانوادش برای جی میگفت و جی با دقت انگار که داره به یه درس مهم گوش میده به حرفاش گوش میداد جی میدونست جونگوون زندگی سختی داشته و میخواست از این به بعد زندگی خوبی بهش هدیه بده وقتی رسیدن خونه قرار شد باهم غذا درست کنن جی که استاد بود اما جونگوون بلد نبود واسه همین کلی خرابکاری میکرد مثلا به جای نمک تو غذا شکر ریخت و مجبور شدن از اول همه چیو درست کنن جی نه تنها ناراحت نمیشد بلکه به نظرش اشتباهات جونگوون کیوت میومدن
ببخشید اگه کم بود واقعا سرم شلوغه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اه گلبم چرا چرا من اینن دوتا پسر کیوت و دوس دالم🥺
برسی شدن یه تست چه قدر زمان میبره ؟
بستگی به تستت داره
و با ناظرا ممکنه کمتر از یک ساعت ممکنه بیشتر از یه روز
مثلا من چهار تا تست چهار روزه گذاشتم تو برسی ولی منتشر نمیکنن
عااااااااااااالللللللللللللللیییییییییی
عالی بودددددد
مرصی☁️🥺