✨✨✨✨✨✨
ناهار در دستش بود که یک دفع یی کسی محکم به او زد، آخ کشید و چشمانش را بست و صدایی شنید که گفت: امروز پیش روانشناس رفتی؟! چشمانش را باز کرد و پشت گردنش را مالش داد. در دلش گفت: ای احمق بی همه چیز! و به دور و برش نگاه کرد، تمام هم مدرسه ایی هایش که ناهار میخوردند به او نگاه میکردند و پوزخند میزنند و طعنه میدادند. مدیسون هیچی نگفت و راه خود راپیش گرفت، این ها برایش عادی شده بود. با ناهارش سالون غذا خوری را ترک کرد و رفت و زیر یک درخت نشست از تمام آن سکوت و آرامش و احساسات خود لذت میبرد. کتابی همراهش بود ناهار را یک طرف گذاشت و کتاب را باز کرد. غرق کتاب شده بود که یک دفعه یی صدای کمی کلفت توجه اش را جلب کرد که میگفت: سلام، من تازه اومدم. سرش را بلند کرد و پسری را در مقابل خود دید که تقریبا پوستی سبزه، چشمانی تیره و هیکلی کمی چاق داشت. قدش بلند بود و با آن لبخندی که مدیسون خیلی خوشش آمده بود به او زل زده بود. مدیسون گفت: سلام. او هم جواب داد: میتونم پیشت بشینم؟ آخه من تازه اومدم و از این مدرسه خیلی چیزا نمیدونم. مدیسون جواب داد بلی بلی البته بیا. و کتاب را روی زانواش گذاشت. مدیسون پرسید: صنف چندی؟ او هم جواب داد: هشتم در واقع میرم نه مدیسون خیلی خوشحال شد و گفت: من هم همینطور. و بعد دوباره مدیسون پرسید: اسمت چیه؟ او جواب داد: هوک، اسم تو چیه؟ مدیسون هم جواب داد: مدیسون دنیسوف. هوک گفت: اوه! یکم اسمت سخته مدیسون گفت مشکلی نیست عادت میکنی و هر دو خندیدند.
این پارت یک، پارت دو رو اگه کامنت زیاد بود میزارم، بای🍓
❤️❤️❤️❤️❤️
✨✨✨✨✨✨
😘😘😘😘😘😘
🍌🍌🍌🍌🌹🌹🌹🌹🌹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چقدر قشنگ بود. حتما پارت بعدی رو هم بذار 🤝
الان میذارم😉😁
عالی بود
فالویی بفالو🤍
حتما
های کیوتی🎉🐾
مح جیمین هستم یح سولویست💞🐾
اسم فندومم مینی موچیز به معنی موچی های کوچولو🌙🍭
مینی موچیز میشی کیوتم🌙؟
آره حتما ✨