دردسر های پف پفی

داشتم کارتون دختران پف پفی رو می دیدم که یکهو تلویزیون خاموش شد. اما صدای کارتون هنوز می اومد. صدای خنده ی نازی اومد

(با ترس) کیه. صداهای نازی گفتن، ما اینجاییم. حالا اونا کی بودن خب اونا دختران پف پفی بودن که از تلویزیون اومدع بودن.

فکر کردم خوابم و گفتم چه خواب نازی. ولی یه دفعه بهم سیلی زدن. وای من بیدار بودم باور نکردنی بود.

من هم که طرفدار پروپاقرصشون بودم جیغ زدم وای دختران پف پفی. 😁😁😁گفتم پس بیاین بازی کنیم. بعد بلاسم گفت: اخه الان وقت بازیه موجو جوجو ماره فرستاده ایران که بیایم یه کارایی انجام بدیم.

واقعا ناراحت شدم 😔😭😭😭 بعد باترکاپ گفت: خب اگر دوست داری باما باشی من بهت معجون پف پفی میدم که مثل ما بشی و بیایم یه خوشگذرونی کنیم

بابلز انقدر خوشحال بود که اومدم تو تیمشون بهم یه پلیور دختران پف پفی داد.

با هیجان پلیور رو گرفتم. پوشیدمش خیلی نرم بود یه حالی میداد.

از اونا پرسیدم چند سالتونه گفتن 12منم قش کردم. بعد 1ساعت گفتم باید تو ایران روسری بپوشید. داشتن از خوشحالی میمردن که گفتم یعنی پوشش کاملا. ناراحت شدن.

ولی من گفتم عیب نداره برای اینکه شما خیلی ریزه میزه اید. جیغ کشیدن. من گفتم خونه جای خوبی نیست بیایم بریم بیرون اگه همسایه ها صدا مونو بشنون کلی فوش بهمون می دن

بعد از بیرون رفتنمون. پرسیدن فوش چیه بعد منم که نمیخواستم بد اموزی یاد بدم گفتم فوش یعنی گل به سرت. اوناهم گفتن جمله ی گل خیلی قشنگه. منتظر پارت بعدی باشید