سلام سلام من برگشتم با پارت ۶ داستان 😅😁 کلا آدم خندانی هستم 😂😅خب بریم ادامه که این قسمت شاه هستش و من خودم خیلی از این قسمت لذت بردم شما لذت ببرید خب دیگه بریم سراغ داستان که سرد شدش و اینجایم رو بگم که من توی پارت ۲ درسته گفتم بریم گذشته اما نگفتم که هویتشون اونجا فاش میشه اونجا فقط با هم دوست شدن منظورم رو میفهمید دیگه
ناتالی نقشه رو گفت و مرینت و ادرین هم اون نقشه رو قبول ، نکردن 😂😅😅 چرا چون نقشه خوبی نبود چرا خوب نبود چون لیدی باگ توش نبود چرا نبود چون ناتالی نقشه کشیده بود حالا چرا ناتالی نقشه کشیده بود چون من میگم و من نویسندم 😂😂 مرینت یه نقشه خوب کشید و طبق نقشه پیش رفتن تا به گابریل رسیدن و گابریل گفت : کت نوار میدونم ادرینی و من همه این کار ها رو به خاطر ما ، ماما، مامانت کردم 😪 ادرین : من اونی که فکر میکنی نیستم ( اینو راست میگه 😐) ادرین اومد بیرون و گفت من اینجام پدر و الان بهت دستور میدم که معجزه گرت رو به لیدی باگ بدی گابریل : شرط داره لیدی: شرط ؟ چه شرطی ؟ گابریل همسرم رو برگردونید ! لیدی : قبوله راوی : گابریل و مرینت و ادرین و ناتالی داشتن از خیابون رد میشدن که یهو : از زبان مرینت : داشتیم میرفتیم که بریم توی هواپیما و برگردیم پاریس که یهو ادرین از بالا به پایین افتاد حالا چرا اینطوری شد ؟
وقتی ادرین داشت از خیابون رد میشد یه نیسان ابی به طرز عجیبی تند میرفت و اون به ادرین زد و ادرین هم تصادف کرد 😪
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عااااااالیییییی
سلام منم همه ی تست هات عالییی بودن
عالی بود ببخشید یاسین من یه دو روز تو تستچی نبودم نتونستم سری به تست هات بزنم 🤕
بد نبود😪😪
داستان منو هم بخونید