
اقا جین خوشگلم😍با ریل می گل که عاشق موزست خوب شدن لایک بفرما با فالو پلیز😐
ا/ت:کاری که میکردم اصلا قابل توصیف نبود انقد با سیم سروکار داشتم برا صفحه هه که دستام بهم گره خوردن😐.....یکی بیاد منو جدا کنه از سیما...ولی خب روهم رفته کارام خوب پیش رفت حس میکنم عالی بشه به جز درگیری با سیما😑...بهتره یکم دیگه به جیمینا با گوشیم پیام بدم تا یه سری از کارا رو هم انجام بده چون شاید نرسم....جیمین:خیییییلی خوابم میاد😫اهههه...بدنم درد میکنه که شیرجه زدم😐بزار اول به دوستام پیام بدم برا شب بعد چرت بزنم...ای بابا چه کاریه مگه یادشون نیس؟؟؟:/تو گروه پیام بدم بهتره حوصله تک به تک دادن ندارم...باید خیلی ساده و مختصر پیام بدم:سلام گایز حال شما احوال شما خوبید، امشب برا تولدم به منزلم بیاید به سرف شامو شیرینی😐عجب!!!!!مگه عروسیه اینو گفتم حالاااا...مهم گفتن بود تهیونگ:بلی بلی امروز روز تولدته باید بیایم😘جین:اوا اصن یادم نبود عب نداره برات عکسامو میارم😂😂توجه یادت نره ارجی خوشتیپ رو بزاری خط قرمزمه😐شوگا:من خوابم میاد ولی باز باش😪جیهوپ:نمیدونم چه تیپی بزنم یچی بگید😐نامجون:برات از موزه کادو میارم مشکلی نیس که؟؟ 😂جیمین:به به چی بهتر از اون😊(ای بابا بازم تابلو به خدا جا ندارم😐)کوک:هیونگ من حالم خوب نیس نمیتونم بیام ولی کادومو میدم شوگا بیاره😷شوگا:پ چرا من یکی میخواد منو ببره😕و....از گروه اومدم بیرون همش حرف میزدن😕...دیگه بسه میخوام چرت بزنم هیچی نمیتونه بیدارم کنه که یهو.....
جیمین:که یهو گوشیم تکون خورد...پیام اومده..اه میرم ببینم چیه:سلام جیمینا من ا/تم میخوام بگم امروز سرم شلوغه واسه کارم میشه میزو برا شب واسه دوستات بچینی؟ اگه میتونی هم غذا درس کن یا وایسا خودم بیام ولی همه چیمون لو میره...راستی این شمارمه دوس داشتی سیوش کن باعث افتخارمه خخخ جیمین:چه جالب شماره هم داره حتما سیوش میکنم نوشتم براش باشه گوشیو انداختم رو مبل خودمم دراز کشیدم چشام سنگین شد دیگه هیچی نفهمیدم دو ساعت بعد😐...اوخ ساعت پنجه باید میزو بچینم غذا هم الان سفارش میدم...غذا رو سفارش دادم و خواستم میزو بچینم...داشتم میچیدمش که زنگو زدن فک کنم غذاست...بایه دسته جارو رفتم...غذاهارو با اون تحویل گرفتم تا شاید مرده صورتمو نبینه شر بشه😐یه ذره شک کرد اما من سریع پولشو دادم و درو بستم..اوفففف چه بویی دارن گشنمه وایی😋اومدم به ادامه میز چیدنم تقریبا کامل بود اما یه چیش کمه صب کن....اها اره ارجی جین...بیا اینم جای ارجی😂خب کارام تموم شد حالا میتونم بشین....زیییییینگ😐باز کیه؟؟؟؟؟؟؟ باز کردم...عه دوستامن تو که اومدن کلی کادو دادن دستم کم مونده بود بیوفتم😅جیمین:چخبر هیونگا حالتون چطوره؟؟ ته یونگ:ای بد نیستیم تولدتم مبارک😘نامجون:بیا اینم تابلو برای تو😂جیمین:وایی مرسی نامجون:نمیخواد نقش بازی کنی😂شوگا:داداش چراغارو خاموش کن تشک بنداز بخوابیم😴جیهوپ:تو همین الان از خونت اومدی چطور خوابت میاد؟؟؟ 😒جین و تهیونگ:اقا ما گشنمونه😐غذا رو بیار داریم میمیریم جیمین:باشه ولی زود نیس؟؟ 😂جین:چه زودی من ساعت هشت ونیم میخوابم...به ارجی جذابم هس که😎جیمین:خیله خوب بشینین بیارم😊...
جیمین:بیا اینم غذا...جیهوپ:مرسی چه بویی دارن..امشبو میخوام بترکونم رژیممو شکستم😋جین:شیکمو تو همیشه همین قدر میخوری😂شوگا:خوش به حالت تولدت بهت خوش میگذره همه پیشیتن😪جین:میخوای من بیام تولدتو با عکسام گرم کنم😂شوگا:ایششش نه خدا خیرت بده😐همین الانم کلی ازت دارم....یه ساعت بعد😐تهیونگ:اقا چقد حال داد😋ولی دارم میترکم..کیکم بیاری خوب میشه😏نامجون:بسه بچه چقد میخوری؟؟؟ 😐ادم باید..جیهوپ:بابا بیخیال یه شبه😂راس میگه بیار جیمین:اوکی الان میارم اما دلدرد بگیرین تقصیر من نیستا:/....کیکو اوردم همه حمله کردن بهش انگار کیک ندیدن😐دارم نگران میشم اون یه نفر چرا نمیاد؟؟؟؟ بهش پیام دادم اما جواب نداد دیگه دارم ناامید میشم😞با پیشنهاد جیهوپ رفتیم بالا پشتمون کیکو بخوریم..هوا خوب بود...دوست داشتیم منظره رو ببینیم....نشستیم رو صندلیا همه برجای بزرگ به جز اونایی که نزدیک خونمون به رنگ زرد بودن برا تولدم واقعا عالی بود😊همه محوش شدن دوباره یه چیزی شد...
جیمین:برام پیام اومد از طرف ا/ت بود😃گفته:سلام اوپا تولدی😊....به برجای روبروتون نگاه کنین سورپرایزم امادس😉...وایی داشتم جواب میدادم که یه نور زردی توجهمو جلب کرد تهیونگ رو پام زد که یعنی ببینم..نگاه کردم دیدم برجای روبرو زرد شدن با یه نوشته جین زحمتشو کشید بلند خوند😐:پارک جیمین تولدت مبارک..امیدوارم به هرچی که دوس داری برسی و غمی نداشته باشی😘همیشه لبت خندون باشه چون ما با خنده تو خوشحال میشیم😇همیشه درکنارتیم و دوست میداریم از طرف یه کی از ارمیا😉💜نامجون:اون ارمی کی میتونه باشه؟؟؟ اما من میدونستم که اون ارمی کیه نمیدونستم چی بگم دلم میخواست از خوشحالی گریه کنم😄بعد از اون نوشته کلی عکسو فیلم ازم نشون داد...به دوستام نگاه کردم که دارن حرف میزنن و خوشحالن یه نگاهی به پشتم کردم که دیدم خودشه...
بلند گفتم:وایی تو برگشتی ازت ممنونم بیا اینجا تو بغلم😍شوگا:هیونگ حالت خوبه کی برگشته انگار زیاد خوردی؟؟؟ 😐کسی اینجا نیس که!جیمین:هیچی هیچی یهو خیالاتی شدم😅دیدم ا/ت بهم چشمک میزنه و با انگشتش پایینو نشون میده منظورشو گرفتم یعنی میره پایین با سرم علامت دادم که باشه و بعد تکیه دادمو لذت بهترین شبمو بردم😍...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💜