واییی گربه امم پارت۱۵

‎( از زبان لی ) : هي امشب قرار بود بریم ی مهمونی ! خب باید حاضر می شدم می روم ت اتاق لباسم رو از کمد در می یارم امشب هم قرار کت و شلوار بپوشم . ! خو پیرهنم رو در می یارم می بینم یکهو در باز می شه کوما می یاد تو ! چند لحظه ی کوتاه پاهاش چشم تو چشم می شم زل زده نگاهم می کنه ! یکهو لباسم رو جلوش در می یارم جیغ می کشه : چییییییی کارررررر میببی کنیییییییییییی من ( لی ) : خوو تقصیر خودته چرا درو باز می کنی می پای تو ؟ کوما : می گممم اشتباهه شددد من ( لی ) : خووو می خواستی اشتباه نشه پس چرا الآن وایسادی ؟ کوما در رو می کوبه بهم و : پسره ی پرو ... زیر لب می گم والا ... ( از زبون کوما ) : وابییی چقدررررر خجالتتتت کشیدممم وقتی وایساده بود نگاهم می کرد ... انگار خشک شدم ! واییی اصلا ||| ولش کن می رم حموم و لباسم رو می پوشم

‎اوهوم ... لباسم خیلی قشنگ تو تنم می شینه ... یعنی بنظر لی چطور شدم ؟ چرا || اصلا || نظرر لیبیی رو می پرسممم ؟ اوفففف دلمم می خواددد نظرر لی رو بپرسم ... اصلا مهم نیست ... یعنی بنظرش من جذابم ؟ واییییی خاک بر سرتت کوما || این چه سوالیهههه اصلا مهم نیست می رم یکم ارایش می کنم لی از در می یاد ت خیلی خوشتیپ شده از نظرم ... چیبی ؟ اوففف چند لحظه حس می کنم کپ کرده می پرسم : لی ... چطور شدم ؟ لي : خيلي ... من ( كوما ) : خیلی ؟

‎لی : خوشگل شدی واقعا ... خیره کننده اس ... من ( كوما ) : چی گفتی ؟ نشنیدم ؟ لی : چیییی ؟! هیچی می رم سمتش می کشمش سمت خودم گونه اش رو می بوسم و می رم ( از زبون لی ) : وقتی از در اومدم ... خیلی خوشگل شده بود اصلا یکهو حس کردم فیوزم پرید ! دلم می خواست تکون بخورم ولی نمی شد گونه ام رو بوسید ! جای رژ کوما رو گونه ام مونده ... صد رنگ عوض می کنم ! این قدر سرخ می شم که هم رنگ رژش شدم ! سریع رژش رو از گونه ام پاک می کنم بعد به دستم نگاه می کنم ... چرا اینقدر قلبم تند می زنه ؟ الانه که حتی سکته کنم ! لیییبی اروممم باششش با کانگ و هیونگ ، یما و مین سو میریم به محل مهمونی خیلی جای بزرگیه ! خیلی قشنگ بود ! خیلی از نظرم زیبا تزین هیونگ : لی برنامه جور شد دیگه اره ؟ کانگ : اصلا || اگر جور نباشه اتیشت می زنم ليي من بخاطر این اومدم اینجا || اوه اوه برنامهه ! بود منو کانگ و هیونگ می ریم ی کوشه و از دخترا جدا می شیم هیونگ موهای ابیش رو مرتب کرده با اینکه کلا با نمکه حس می کنم بانمک تر شده ! ولی کانگ ... موهاش رو ژل زده خیلی خفن بنظر می یاد می گم : هی ... نمی دونم شما برادرید ... یا نمی دونم واقعا دقیقا || برعکس همید می خندن بعد یکهو لی و کانگ و هیونگ می بان رو صحنه !؟ من ( لی ) : اره بابا ||||| حله ولی الان نه یكم وايسا ( از زبون کوما ) : یکمی از مهمونی گذشته بود ... نگاهم رو لی بود به یما نگاه کردم ی نگاه هم به مین سو ازشون می پرسم : بچه ها ... شما دارید پسرا رو نگاه می کنید ؟ يما : چییییی ؟ نه بابا ... مین سو : از نطرتون هیونگ امشب خوشتیپ و گوگولی نشده ؟ من ( كوما ) : مین سو اصلا به حرفام گوش می دی ؟ مین سو : چی اره اره یکهو می بینم پسرا بهم علامت می دن و می رن پش کسی که میکروفون داره حس می کنم کانگ و لی و هیونگ دارن با هم حرف می زنن ! حس می کنم کسی که میکروفون دستشه گیج شده یکهو پشت میکروفون داد می کشه : ||||| خفه شید سرممم رفت یه همه نگاهش می کنن بعد می گه : مهمانان محترم واقعا عذر می خوام بعد می یاد پایین و با پسرا حرف می زنه یعنی چرا پسرا باهاش کار داشتن ؟

‎لی : ببخشید می خواستیم چند لحظه وقت گرانبهاتون رو به ما دین کانگ : بله می خواستیم چیز مهم می گیم هیونگ : در واقع می خواستیم واقعیتی رو بگیم مگه اینجا اتاق باز جوبی بود ؟! لی : راستش ما عاشق شدیم چییییییی گفت ؟ فکر کردم اشتباه شنیدم ! تو غلط می کنی عاشق کسی باشی له من دوست دارم هیونگ : و راه دیگه ایی برای گفتنش به ذهنمون نرسید کانگ : و عشق هامون اینجا هستن لي : كوما ... من دوست دارم از اول دوست داشتم ... من دیوانه وار عاشقتم کانگ : یما شاید خیلی وقت نباشه دیدمت ... ولی دلیل نمی شه که عاشقت نشم ! هیونگ هیچی نمی که سرخ شده دستاش رو محکم مشت کرده لی : هیونگ .... بدو خجالت نکش ... هیونگ بیشتر سرخ شد : مین سو من خیلی دوست دارم تو دختر خیلی خوب و خوشگلی هستی و پیشونیش عرق می شینه و هیونگ دستی به گردنش می کشه و شکه شدم ! واقعا ! به یما و مین سو نگاه می کنم خشکشون زده لی : خیلی ممنونم که وقتتون رو به ما دادید متشکرم و می بینم همه دست می زنن لی و کانگ و هیونگ می بان سمتمون ود لي دستش رو درو کمرم می ندازه و بغلم می کنه محکم ! لی می یاد نزدیک گوشم : من واقعا عاشقتم ... تو نظرت در باره ی من چیه ک نمی تونم چیزی بگم بریده بریده می گم : منم دوس ... تت دارم..خب کانگ رو می بینم اروم چونه ی یما رو تو دستش می گیره تو صورتش از نزدیک نگاه می کنه : من پسر پرو ام ولي وقتي نگاهت می کنم ساکت می شم یما از ترس اینکه یکهو نبوستش می پره عقب : چییییی کاررررر می کنییی این طوری ساکت می شی ... من ساکتت می کنم وایسا کانگ می زنه زیر خنده مین سو اروم لبای هیونگ رو می کشه تا هم قد خودش کنه گونه اش رو می بوسه : گوگولی من هیونگ سرخ سرخ می شه خیس عرق می شه بدنش قفل کرده ایکهو می ره سمت لي و شونه ی لی رو فشار می ده لی : شونه اممم درددد گرفت اخخخخ مین سو : چه جخالتیه بچه هیونگ تا اینو می شنوه دیگه داره منفجر می شه از جخالت : اییییی خدا اینجور نکنین با من همه می خندن تا اینکه یکهو هیاهو می شه یک تیکه از دیوار سالن می ترکه و همه جا رو گرد و قبار بر می داره و چند مرد سیاه پوش

‎حمله می کنن همیت طور یک مرد با کت و شلوار زرشکی کم رنگ که چهره اش در گرد و قبار معلوم نیست در دیوار شکسته وایساده . مرد های سیاه پوش سمت ما می یان ... ( از زبون لی ) : می بینم مردا ی سیاه پوش دخترا رو می دزدن ! منو هیونگ و کانگ دنبالشون می کنم چشم می افته به مردی که بنظر رییسشون می یاد چشای سبزش از دور توی گرد و قبار برق می زنه دندونای سفید و تیزش رو می بینم تا اینکه دخترا رو می دزدن به ثانیه ... محو می شه من ( لی ) : نمی شناسمتون اوجی : بله می دونم صدای لیوان نوشیدنیش رو می شنوم هنوز هم خیلی خونسرده و این خونسردی چندشه از محل مهمونی خارج می شیم اعصابمون بهم ریخته اس هیونگ استرس داره کانگ کرواتش رو باز می کنه عصبانيع منم اروم گوشه ی دیوارمی شینم تلفنم زنگ می خوره : بله ؟ مردی با خونسردی زیاد جواب می ده : سلام من كيم اوجی هستم اوجی : شما منو نمی شناسید ولی مطمعنم این صدا رو می شناسید صدای گربع دختراس ! من ( لی ) : کوما ||| وایسا | کثافت می یاممم تیکه تیکت می کنمم اشغاللللل ولی فقط من موندم و صدای بوق تلفن - کانگ : چیببی شدههه لیببی بنالللل هیچی نمی گم فقط اس ام اس می یاد برام هر چه سریع تر بیا به این ادرس : • . • • • • ~ ~ به به به من ( لی ) : بچه ها ... حرکت کنید ...

گناه من چیع🥲هیچ صحنه توش نبود

پارت بعد خیلی هیجان انگیزع….

بایییییی

….🥲…..