عشق از‌جنس نفرت ۵

صبح با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم همونطوری با حالت خواب الودگی جواب دادم .. 🤍الو ! تو کدوم احمقی هستی این وقت صبح منو از خواب شیرینم بیدار کردی +این چه طرز حرف زدنه مرینت ادم با باباش اینطوری حرف میزنه 🤍وای خدایا😢..ببخشید بابا من فقط خواب بودم یهو پریدم +بعدم الان لنگه ظهره ساعت ۱۲ هستش تو گرفتی خوابیدی .. 🤍باشه باشه پاشدم بابا چشم . از زبان مرینت:بعد از کلی سرزنشی که بهم کرد یهو دیدم هر هر هر میخنده و میگه وای مرینت خیلی خوب ترسیدی 😂😂 🤍پسره ی از خود راضی تویی وای شانس اوردی الان دم دستم نیستی وگرنه خفت میکردم 🖤حالا تا دستت به ما برسه کلی وقت دارم وایه خلاص شدن 🤍خدا خفت کنه .ایشالا به خاک گرم بشینی .بیشعور 🖤باشه باشه من هم بیشعورم هم خدا خفم میکنه ولی اگه بلایی سرم نیومد باید برام جبران کنی 🤍حتما جبران میکنم ☺️ 🖤بی صبرانه منتظرم بعد از اینکه با اون بیشعور کل کلم تموم شد قطع کردم پاشدم لباس خوابمو در اوردم و یه دست لباس تو خونه پوشیدم حوصله نداشتم دوش بگیرم پاشدم یکم به موهام رسیدمو یه دستی به سرو صورتم کشیدم و رفتم پایین امروز که لوکا بیاد باهاش میرم خرید گشنم نبود برای همین لبتابمو روشن کردم و رفتم تو سایتای مختلف لباس چرخ زدم همینطوری میچرخیدم که دیدم گوشیم زنگ‌میزنه لوکا بود . 💙الو سلام مری چطوری 🤍سلام ممنون تو خوبی؟ 💙اره خوبم .لوکیشن بفرست من رسیدم . 🤍اها باشه کاری نداری؟ 💙نه خدافس گوشیو قطع کردم و لوکیشن رو براش فرستادم اونم بعد یک ساعت رسید یه سلام علیکی کردیم و رفت تو اتاق بقلی من و وسایلاشو گزاشت و اومد بیرون .بعد از اینکه کمی نشست پاشدیم رفتیم بیرون یه رستوران خوب ناهار خوردیم و بعدشم برای خونه خرید کردیم خلاصه رسیدیم خونه تا وسایلو بچینیم تو یخچال و کابینت و شام درست کنیم و بخوریم و جمع کنیم ساعت ۱ شده بود من و لوکا هم به شدت خسته بودیم پس رفتیم هر کدوم گرفتیم خوابیدیم... ادامه دارد...........

صبح با سرو صدا لوکا از خواب بیدار شدم و رفتم یه حموم حسابی کردمو یه بلیز گلدار چین چین با یه شلوار صورتی پوشیدم و موهامو بافتم انداختم پشتم .. 💙چه عجب از خواب بیدار شدید 🤍لوکا اذیتم نکنا اگه میخوای نزنم لتو پارتم کنم تا یه ساعت دورو ور من نپلک 💙وا من چه گناهی کردم مگه؟ 🤍یه اشتباه خیلی بزرگ کردی که اصلا قابل بخشش نیست.. 💙خب چی کردم که خودم خبر ندارم😐 🤍مگه میشه خبر نداشته باشی گند بزرگی که زدی رو 💙خب تو بگو من واقعا نمیدونم کدوم گندو میگی؟ 🤍با سرو صداهایی که راه انداختی منو از خواب نازم بیدار کردی و باعث شدی یک ساعت کمتر بخوابم 💙همه این جنجالات برای بک ساعت خواب بود😐😐 🤍اره چونکه‌ باید به اندازه کافی بخوابم ولی جنابالی یک ساعت خوابمو ازم گرفتی. 💙خب حالا زیبای خفته بیا کمک کن که صبحانه حاضره 🤍من نمیتونم کمک کنم خستم خودت همونجوری که درست کردی اماده کن منم میام میخورم 💙البته کمک کردنتم به درد نمیخوره صبح پاشدم در یخچالو باز کردم تمام وسایل ریخت بیرون یک ساعت داشتم به خاطر بد چیدن جنابالی تق و توق میکردم ..اخه همونجوری که نمیچپونن وسایلو تو یخچال باید دونه دونه بچینیشون 🤍واییی مخم رفت چقدر مثل این زن بابا ها غر میزنی تو خوابم میومد خب ،میخواستی خودت بچینی 💙دارم فکر میکنم کسی که عاشق تو بشه چه بلایی سرش میاد بنده خدا 🤍واا مگه من چمه 💙غیر از خوشگلیت و دلبریات ..اخلاقت خیلی تنده 🤍ممنون بابت تعریفت ..البته اگه تعریف بود 💙خوبه کمم نمیاری 🤍ما اینیم دیگه بعد از کلی جر و بحث صبحانمونو خوردیم و لوکا منو به زور مجبور کرد که جمعشون کنم و بشورم ،... بعد نشستیم با هم یکم پاسور بازی کردیم تا سرمون گرم شه .. ساعت نزدیکای ۲.۳ بود که پاشد یه چیزی سریع درست کرد و خوردیمو. و جمع کردیمو نشستیم پی بازی دوباره که من تازه یادم افتاد میخواستم ازش یه چیز مهمی رو بپرسم 💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛 ادامه دارد..................

ساعت نزدیکای ۲.۳ بود که پاشد یه چیزی سریع درست کرد و خوردیمو. و جمع کردیمو نشستیم پی بازی دوباره که من تازه یادم افتاد میخواستم ازش یه چیز مهمی رو بپرسم.. 🤍لوکا 💙بله 🤍میگم که‌نگفتی من برای مدرسه باید چیکار کنم 💙خب ببین اول از همه باید کاملا تیپتو پسرونه کنی ، صداتو کلفت کنی و کمی خشن ، موهاتو کوتاه کنی و.... 🤍موهامو نه عمرااا من دست به موهام نمیزنم 💙اخه نمیشه که اینجوری زود لو میری با گیس مو 🤍نه من حواسم هست تو فقط یک گیس مو پسرونه با چسب مخصوصش و زیریش بگیر برام من‌خودم درست میکنم. 💙باشه، فردا میریم با هم میگیریم میایم.. 🤍باشه .فقط یه مشکل دیگه هم هست 💙چی چه مشکلی؟ 🤍من .....چیکار کنم؟ 💙راست میگیا اصلا حواسم نبود..خب میتونی با باند ببندی تا معلوم نکنه دختری 🤍اره چرا به فکر خودم‌نرسید 💙خب دیگه پس همه چی درست شد و مشکلی هم نداریم منم اونجا پیشتم اصلا نگران نباش 🤍باش ☺️ 💙میگم شام چی درست کنیم؟ 🤍اممم من میگم شام از بیرون بگیم بیارن 💙باشه من سفارش میدم .. چی میخوری؟ 🤍من یه همبرگر با سیب زمینی مخصوص میخوام 💙باشه برای خودمم همونو میگیرم.. از زبان مرینت: زنگ زد بعد از نیم ساعت فذا رو اورد و نشستیم‌خوردن و یکمم وسط غذا سر به سر هم میزاشتیم بعدشم که جمع کردیم و ظرفارو شستیم نشستیم فیلم دیدن... 🤍فیلم ترسناک بزاریم ببینیم 💙ترسناک اخه 🤍چی شده نکنه میترسی😉 💙چیی....من.....ت..ترس....نه 🤍په چرا به ته ته پته افتادی؟ 💙خب اره راستش شبا خوابم نمیبره 🤍واقعا که بچه که نیستی 💙اووف باش تو بزار خودت ببین من میرم بخوابم 🤍باشه شب بخیر از زبان مرینت: منم تنهایی بهم کیف نمیداد رفتم خوابیدم 💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛

از زبان مرینت: صبح بیدار شدم دیدم تازه ساعت ۶ صبحه ، دیگه خوابم نبرد برای همین تصمین گرفتم امروز‌خودم پاشم صبحانه رو اماده‌کنم و لوکا رو غافلگیر کنم .. پاشدم تختمو مرتب کردم و رفتم حموم نزدیک یک ساعتی حموم بودم بعدش که اومدم یه هودی بلند ابی با یه شلوارک جین کوتاه پوشیدم و موهامو سشوار کشیدمو بعدش بافتم و گوجه ای بستم بالا یه نگاه به ساعت انداختم نزدیکای هشت بود وقت داشتم خوبه . رفتم پایین مواد پنکیکو اماده کردم و شروع کردم به درست کردنشون بعدش با توت فرنگی و شکلات روشو تزئين کردم و چند تا نون رو انداختم تو توستر و پنیر و خامه و نون معمولی رو قشنگ چیدم و بشقاب و... خیلی قشنگ شده بود . یه نگاه دیگه به ساعت انداختم ۱۰ بود برای همین رفتم سراغ لوکا که بیدارش کنم. بدون اینکه در بزنم همینطوری درو باز کردم و رفتم تو اتاق .. 🤍لوکا بلند شو چقدر میخوابی بیچاره با دادو هوار من یهو از خواب پرید 💙چی..چی شده ؟ چته ؟ چه خبرته 🤍وا خب اومدم بیدارت کنم 💙اخه این چه وضع بیدار کردنه 🤍خیلی هم‌ خوب بود ، پاشو صبحانه حاضره 💙باشه تو برو منم الان میام 🤍باش چند دقیقه بعد......... 💙به به ببین چه کرده ای 🤍بله بله😌 💙هوممم خدایی خیلی خوشمزه شده دستت درد نکنه 🤍خواهش میکنم 💙غافلگیرمون کردیا دختر 🤍میدونم 💙عاشق اینم که یهو میزنه به سرت ادمو غافلگیر میکنی 🤍بایدم باشی 😌 💙بسه دیگه زیادی داری پرو میشی 🤍😒😒خودتی 💙باشه باشه چرا زود عصبانی میشی 🤍😂😂 💙به چی میخندی؟ 🤍هیچی یاد دیشب افتادم که از فیلم ترسناک ‌می ترسی🤣🤣🤣 💙خب حالا ما یه چیز به تو گفتیما ول کنش نیستی 🤍باشه باشه 😂 💙بس کن دیگه 🤍باشه دیگه نمیخندم😁 💙بزار بخوریم صبحانه رو 🤍باشه باسه ببخشید یهوووووووووو