
سلام امیدوارم خوشتون بیاد😄😍اینم داستان جدید من
خب بریم شروع کنیم: از زبان مرینت: وای تیکی دوباره دیرم شد😫😫 از زبان تیکی: مرینت بهتر نیست به جای وقت تلف کردن بدویی بریم به مدرسه برسیم🙂 از زبان مرینت: آره تیکی بزن بریم ،رفتم پایین زود صبحانه خوردمو خداحافظی کردمو رفتم .رفتم سر کلاس وایییییی خانم بوستیه داشت درس میداد زود آروم رفتم و نشستم سرجام🤫🤫🤫🤫دیدم آلیا زد به دستم و گفت دختر کجا بودی؟؟؟نکنه دوباره خواب موندی🤨🤨😂 از زبان مرینت : گفتم خب آره خواب موندم😶😶بعد باهم زدیم زیر خنده یهو خانم بوستیه گفت بچه ها کافیه به درس گوش بدید ماهم گفتیم ببخشید و حواسمون رو مشغول درس دادیم که یهو زنگ تفریح خورد🔔🔔تا خواستیم از کلاس خارج شیم یهو آقای داماکلیس اومد تو کلاس و گفت یه لحظه صبر کنید میخوام یک مطلب مهم را بهتون بگم ... که یک هو یه دختر اومد داخل و گفت :((سلام من مارلی هستم☺ و اومد ته کلاس نشست آقای داماکلیس ادامه داد... خب امیدوارم به مارلی سخت نگیرید و دوستای خوبی برای هم باشید و گفت بفرمایید زنگ تفریح و رفت ما اومدیم به مارلی چیزی بگیم که یکهو
دوستان یادم نیست کجا بودم و اگه تکراری نوشتم این صفحه رو ببخشید چون همش میرفت از اول و باید دوباره مینوشتم ..... ادامه داستان....... یکهو زنگ خورد و سر جاهامون برگشتیم (یک نکته را بگم این علامت♧یعنی طرف داره تو دلش حرف میزنه) (از زبان نویسنده: اصلا شانس ندارن😂😂) اززبان مرینت:♧ وای خدا نگا اصلا شانس نداریما اون از زنگ تفریح اینم از اینکه خواستیم دوکلمه با دختره حرف بزنیم 😕😕 این زنگ تاریخ داشتیم وقتی که زنگ تفریح خورد🔔🔔 همه ی بچه ها به سمت مارلی حمله ور شدن 😂😂 البته منم جزو لشکرشون بودم😎 وقتی با مارلی صحبت کردیم من متوجه شدم که دختر خوش قلبیه و منو آلیا با مارلی دوست صمیمی شدیم🤝🤝 (خصوصیات مارلی: موهاش نیلی و یک کش موی فیروزه ای داره که موهاشو دم اسبی میبنده یک تاپ مشکی داره که روش گل های سفیده که روش یک کت زرشکی میپوشه و یک شلوارک زرشکی با کتش سته و کفش های مشکی اکلیلی و کیفش هم زرشکیه با گل های سیاه و یه دختر مهربون و خوش قلب) ادامه از زبان میرنت: اون زنگ با مارلی وآلیا خیلی خوش گذشت و بعد منو آلیا مارلی را با بقیه بچه ها رز و جولیکا و میلن قرار گذاشتیم فردا بریم قدم بزنیم و کلی خوش بگذرونیم😊 کلاس تموم شد و به سمت خونه رفتم که یکهو
دیدم داره بارون میاد زود دویدم و به خونه رسیدم تیکی اومد بیرون و انقدر خندید که نگو🤣🤣 آخه عین موش آب کشیده شده بودم 🌧🌧 رفتم لباسامو عوض کردم یه هودی صورتی با شکل یه کفشدوزک که خودم دوختم رو بایه شلوار راحت صورتی پوشیدم وای چقدر خوشگل شده بودم😍 بعد دفتر خاطراتم رو برداشتم و درباره ی امروز و مارلی نوشتم و بعد مشق هامو نوشتم و آهنگ جگداستون🎼🎼 رو گذاشتم و یک لباس که جگد استون گفته بود رو براش طراحی کردم و بعد ۲ ساعت تموم شد و خوابیدم خیلی خسته بودم😴😴 از زبان آدرین: امروز با اون دختر مارلی آشنا شدیم دختر خوش قلبی بود اما به پای لیدیم نمیرسید😘😘🐞🐞 به هرحال نشستم مشق هامو نوشتم یکهو درحال نوشتن یک صدای وحشت ناک اومد فکر کردم یکی شرور شده اما برگشتم دیدم که...
برین بعدی😂
برگشتم دیدم صدای شکم پلگ بوده 😂😂گفتم پلگ چه خبرته زلزله به پا کردی گفت خب وقتی پنیر ندی بخورم اینجوری میشه دیگه گفتم پلگ تو که هرروز داری یه کمد کمبر خالی میکنی گفت خب کمه 😁 گفتم برعکس اندازت شکمت اندازه غوله که این همه توش غذا جامیشه 🤨گفت حالا مزه نریز بده کمبر رو 🧀🧀 گفتم برو شکم متحرک خوش بگذره پلگ رفت و منم رفتم ادامه ی تکلیفم رو نوشتم و بعد به لیدی باگ فکر کردم یعنی کی میتونه پشت اون نقاب باشه🤔🤔 انقدر فکر کردم که خوابم برد😴😴 میریم به دوساعت دیگه ...... اززبان مرینت: پاشدم دیدم تیکی آهنگ گذاشته و داره میرقصه و شادی میکنه وقتی منو دید دارم بهش نگاه میکنم باهم زدیم زیر خنده🤣🤣 بعد منم بهش ملهق شدم و نیم ساعت رقصیدیم و خندیدیم دیدم گوشیم زنگ میخوره📱📱دیدم آلیاست گفت که واسه قرار فردا با مارلی میخوایم چون تازه اومده بریم کالسکه سواری و شهر رو بهش نشون بدیم گفتم باشه و گوشی رو قط کردم به تیکی گفتم عجیب نیست که ارباب شرارت کسی رو شرور نکرد 🤨🤨 تیکی گفت نمیدونم مرینت شاید چیزی شده
تیکی گفت خب به هرحال بازم میتونیم یکم استراحت کنیم 😁😁 گفتم حق باتوئه تیکی میریم پیش ارباب شرارت..... اززبان گابریل : امروز ناتالی حالش بد بود واسه همین یکم مراقبش بودم دلم نمیخواست اتفاقی براش بیوفته اون به من و آدرین خیلی لطف کرده😔😔 واسه همین انروز کسی رو شرور نکردم ناتالی خیلی اسرار کرد که حالش خوبه اما من بهش گفتم نگران نباش من بزودی اون هارو شکست میدم هاهاهاها😈😈😈 ( از زبان نویسنده: هه به همین خیال باش😏) خب میریم واسه فردا...... اززبان مرینت: وای خدا دوباره دیرم شد دویدم سمت مدرسه تو راه آدرین را دیدم با لکنت احوال پرسی کردم و دویدم سمت مدرسه مارلی رو دیدم گفتم بیا باهم بریم سر کلاس گفت حتما مرینت😊😊 باهم به کلاس رفتیم که دیدم آلیا گفت خواهر مارو فراموش کردی مرینت گفت شما که جای خود دارید😉😉 و بعد سه تایی زدیم زیر خنده مارلی اومد بره ته کلاس که منو آلیا باهم گفتیم بیا پیش ما اونم خوشحال شد و اومد وقتی خانم بوستیه اومد اجازه گرفتیم که سه تایی باهم بشینیم و خانم بوستیه هم قبول کرد و باهم نشستیم اون زنگ خانم بوستیه داستانی تعریف کرد خیلی قشنگ بود درباره ی دوستی بود😍😍 و بعد یک سری سوالات داد تا باهم حل کنیم ماهم سه تایی به هم کمک کردیم و همه ی سوالات رو جواب دادیم که یکهو
یکهو زنگ خورد 🔔🔔 باهم به حیاط رفتیم و مارلی شروع کرد به خاطره گفتنش که یکهو کلویی اومد و مسخرش کرد و گفت چه گذشته ی مزخرفی داشتی😆😆 مارلی ناراحت شد و دوید آلیا به کلویی گفت اصلا کارت خوب نبود😡😡 کلویی هم گفت نمیخواستمم خوب باشه😌😌 از زبان مارلی: رفتم تو دستشویی و گریه میکردم که فنی اومد بیرون (کوامیش) گفت مارلی خودت رو ناراحت نکن تو که قلبت مهربونه پس خودت رو کنترل کن مارلی گفت ممنون فنی😊 و رفت پیش مرینت و آلیا و معذرت خواست که رفت و بعد باهم به کلاس رفتن 😊😊 دوباره کلویی اومدو باحرف هاش مارلی را ناحت کرد این بار واقعانتونست خودش رو کنترل کنه 😢😢 اززبان گابریل: چه احساسات منفیه قوی ای الان هم که حال ناتالی خوبه پس نرو بال های تاریکی رو برخیزان وبعد پروانه ای را شرور کرد و جمله ی همیشگی را گفت اززبان مرینت: دیدم یه آکوما رفت سمت مارلی اما دیر شد و اون شرور شد مارلی گفت کلویی تو یه احمقی و باید تاوان پس بدی 👿👿 همه فرار کردن و خانم بوستیه گفت به خانه هامون بریم
خصوصیات شرور مارلی: موهاش سیاه شده و پایینش قرمز و یه پیراهن قرمز مشکی و یه نقاب سیاه با ستاره های قرمزخودتون دیگه تصور کنید و قدرتش هم اینه که یه تفنگ داره که از توش ستاره های قرمز و مشکی شلیک میکنه و به هرکی بخوره خاطره های خوبش میره و فقط بد هاش میمونه و میتونه هرکی را که بخواد تهد کنترل خودش قرار بده )
دوستان امید وارم خوشتون اومده باشه🤩🤩😘😘 لطفا نظر بدید که چه جوری ادامه بدم و کشف هویت کنم لطفا نظر بدید دوستتون دارم خدانگهدار👋👋👋👋
👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم😍😍😍❤️❤️❤️
عالیــــــــــــــــ♡☆♡
مرسییییی😍
عالی هههه فقط عاشقانش کن و بزار عشق کت نسبت به لیدی باگ سست شه چ عشق پرینت به ادرین هم همینطور لیدی باگ عاشق کت سه و ادرین عاشق کارایی ولی بعدا به هم برسونشون
باشه😄
ممنون😊🤩
ممنون
خواهش میکنم
عالیییییییییییییییییی بودددددددددد ♥♥♥
ممنونمممممم❤❤❤💕💕💖
اولین لایک و اولین کامنت و اولین بازدید
ممرسییی 🤗🤗🤩
بوس بوس
عالییییییییییییییییی
ممنونممم😘😘