
اینم پارت سه کامنت پلیز💜😘
خلاصه:خب بعد شام من لباسامو پوشیدم تا بخوابم که کوکی اومدو میخواست بهم یه چیز بگه که جیهوپ بهمون هشت پا کباب شده داد و خواست ادامه بده که کلی اتفاق افتاد و جلوی گفتنش رو گرفت😐.... تا اینکه گفت دوست دخترم باش😶
خب من میخاستم حرف بزنم که.... 😐 میخاست منو بغل کنه من خشک شده بودم عین فسیل😐.... تا ایکه وی از راه رسید..... اون صحنه رو دید و عصبانی شد به خاطر اینکه به حرفش گوش ندادم و سریع دستم رو گرفت و برد تو اتاقش....
من ترسیدم که چی بگم که بهم گفت:بهت هشدار داده بودم نزدیکش نشو... من ترسیده بودم.... یهو بغضم گرفت و زدم زیر گریه...نشستم و داشتم گریه میکردم که یهو منو بغل کردو گفت اشکالی نداره میبخشم ولی دفعه ی بعد با گریه مشکلمون حل نمیشه... الانم برو بخواب شب بخیر
اشکامو پاک کردمو بهش شب بخیر گفتم و رفتم تو تختم و یه قسمت از سریالمو دیدم و خوابیدم..... صبح شده بود ... آلارم رو قطع کردم و بیدار شدم.... دیدم همه رو میز نشستن.... وااای سریع رفتم و عذر خواهی کردم که نتونستم میز رو آماده کنم....
هر هفتاشون گفتن.... اشکال نداره.... من تعجب کردم نکنه خل شدم... چرا انقد مهربونن بعد وی بهم گفت که دارن میرن به یه مسافرت و میخاد به جای حقوق این ماهم و تشکر من رو ببره مسافرتی که دارن میرن.... خیلی خوشحال شدم و رفتم صبحانه خوردم و لباسم رو جمع مردم نصف شب با هواپیما میرفتیم.... جیهوپ بلیط رو بهم داد و گفت شماره صندلی تو پیش کوکیه😐از یه طرف خیلی کیف شچده بودم از یه طرف وی منو دعوت میکرد 😐
سر شب شده بود همه رفتین فرودگاه که هواپیما رسید.... منو بردن بخش vip ولی بهشون گفتم که من بیام اونجا؟ اونا هم تایید کردن.... داشتم به این فکر میکردم که نکنه رفتم تو روح یه آدم دیگه😐
من کنار کوکی نشستم و بعد باهم سوشی خوردیم و من هم شروع کردم به سریال دیدن.... کوکی حوصلش سر رفته بود و بعد سرش رو خیلی کیوت رو شونه هام گذاشت و سریالمو تماشا کرد... من داشتم مثل مواد مذاب آب میشدم.... چند ساعت گذشت و کوکی سرش رو از شونم برداشت دید من خوابم و بعد پتو رو داد سرم و سریال رو قطع کرد...
بعد چند ساعت از خواب بیدار شدم و دیدم رسیدیم و چمدونو کلی بال و بندیلم رو برداشتم و از هواپیما پیاده شدیم بهم خبر دادن که یه هتل بزرگ گرفتن که هممون توش میمونیم و هر کی هتل جدا نداره... وی گفت که تخت منو اود یکیه و جیهوپ و جین باهم و جیمین و جونگ کوک باهم و یونگی ونامجون باهم...
رسیدیم به هتل اونجا خیلی خوب بود استخر هم داشت و بعد رفتیم و یکم سوشی و ساشامی و دوکبوکی آوردیم.... خیلی خوش مزه بودن.... کم کم خوابیدیم همه رفتن اتاق خودشون منو وی هم همینطور....
اینم پارت سه بود امیدوارم خوشتون اومده باشه کلمنت یادتون نره خوشگلااااا 💜🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
ممنونم
عالی بود پارت بعدی رو هم بزار 💫
حتما
قشنگه😍
ادامه بده💜
ادامه میدم حتما.... ممنونم خوشگل...
وای ترووووو خدا زود تر پارت چهارشم بزار
وای ترووووو خدت پارت چهارشم بزار زودتر
چشم عزیزم... دست خودم نیست در حال بررسیه ❤️