
I can feel love p8
هیچکدوممون از دیشب خاطره خوبی نداشتیم . بعد از اینکه اعضا سلام کردن منو تارا سریع از اونجا دور شدیم حتی نگاهشونم نکردیم سوار ماشین من شدیم و تو راه باهم کلی حرف زدیم تارا رو رسوندم خونش تا ماشینشو برداره بعدش خودم رفتم شرکتم با لونا سلام کردم و یکم باهم حرف زدیم و من رفتم تو اتاقم و منتظر موندم تا تایم جلسه برسه بعد یک ربع دیدم یکی در زد میا : بفرمایید لونا : شرکتی که باهاشون جلسه داشتیم اومدن میا : باشه منم الان میام و بعد خودمو مرتب کردم و با لونا رفتم مجبور بودم با تارا خیلی جدی و کاری رفتار کنم برای همین باهم دیگه خیلی جدی دست دادیم و رفتیم تو اتاق جلسه و جلسه رو شروع کریدم «از زبان جی هوپ » همش داشتم به اتفاق دیشب فکر میکردم لعنت به من اخه چرا اونقدر خوردم الان میا از من متنفر میشه اصلا چرا دستشو گرفتم فازم چی بود وای خداااااا باید یه کاری کنم که از دل میا در بیارم مثلا بهش بگم باهم بریم بیرون نه بیرون فکر بدیه عمرا اگه بعد از اون اتفاق با من جایی بیاد الان دوستشو چیکار کنیم اونم قیافش از اول خجالت زده میزد بعد از اون اتفاق دیگه چی بود یکم فکر کردم و ترجیح دادم چند روز بگذره اگه رفتارش خوب شد که دیگه هیچی یاد اوری نمیکنم اگه نشد که میرم دم در خونش و بهش یه کادوی خوب میدم یایه گلی چیزی نمیدونم وایییییی « از زبان میا » جلسه تموم شده بود خوب پیشرفت و با شرکت تارا قرارداد بستیم امروز زود تر میرم خونه چون کارامو انجام داده بودم ساعت ۱۲:۰۰ بود رفتم یه چیزی گرفتم خوردم که یادم افتاد اون موقعی که با بی تی اس جلسه عکس برداری داشتیم یادم رفت برنامه سوهو رو بدم بهش بلند شدم لباسمو مرتب کردم و برنامشو برداشتم و در اتاقشو زدم
سوهو : بفرمایید میا : سلام سوهو خسته نباشی این برنامه کاری تو هست که چه روزایی میای و تا چه ساعتی هستی و خیلی چیزای دیگه سوهو : خیلی ممنونم ازتون میا : خب سوهو من دیگه میرم سوهو : باشه خدانگهدار و بعد درو بستم رفتم تو اتاقم داشتم تو کامپیوترم میگشتم که یکی زنگ زد میا : بله ....: سلام ما از شرکت کای تماس میگیریم میا : خب کاری داشتید ؟ .....: بله میخواستیم بگیم که اگر مشکلی ندارید با ما قرارداد میبندید ؟ میا : خیلی ممنون ولی ما نمیخوایم ممنون از درخواستتون .....: خواهش میکنم و بعد قطع کرد ، واقعا حوصله نداشتم که تو شرکت بمونم به ساعت نگاه کردم ساعت ۱:۰۰ بود وسایلم رو جمع کردم و به لونا گفتم که کاری ندارم و شرکتو به اون میسپرم سوار ماشینم شدم و رفتم خونم یکم استراحت کردم و بعدش خوابم برد ( چند روز بعد ) « از زبان جی هوپ » تو این چند روز هر وقت میا رو میدیدم فقط یه سلام کوتاه میکرد و میرفت اصلا مثل قبل نبود راستش دوست نداشتم که اینجوری باشه ، بعد لباسمو پوشیدمو ماسکو کلاهمو گذاشتم و راه افتادم رفتم توی یه مرکز خرید بزرگ اصلا نمیدونستم که چه نوع سلیقه ای داره یا باید چی بخرم داشتم توی مرکز خرید میگشتم که یه دسبند طلا ساده نازک دیدم گرفتمش و رفتم خونه به ساعت نگاه کردم ساعت ۶:۰۰ بود رفتم خونه لباسمو عوض کردم و رفتم تو تختم یکم خوابیدم ساعت شد ۷:۳۰ سریع بلند شدم رفتم حموم و بعد یک ربع برگشتم اماده شدم و به ساعت نگاه کردم ۸:۱۵ بود اماده شدم نامجونو جینو شوگا بیرون بودن و بقیه هم خواب بودن یا تو اتاقشون بودن در خونه رو بستم و با استرس شدیدی زنگ در خونه میا رو زدم امید وارم از دستم اعصبانی نشه بعد چند ثانیه درو باز کرد با دیدن من تعجب کرد ولی بعدش یه لبخند کاملا مصنوعی زد و بعد با استرس شدید وارد خونش شدم دیگه عکسای ما نبود یا عکسای من وای نکنه که دیگه مارو دوست نداره رفتم روی یه مبل نشستم و بعد میا برای هردومون قهوه اورد میا : اتفاقی افتاده ؟ جی هوپ : خب نه راستش اومدم در مورد اونشب حرف بزنم میا : ...... جی هوپ : خب راستش من معذرت میخوام راستش فکر نمیکردم انقدر بخورم من ازت میخوام از طرف همه ی ما از دوستت تارا هم معذرت خواهی کنی راستش ما از هردوتون معذرت میخوایم میا : نه نه نیازی به معذرت خواهی نیست اشکالی نداره اتفاقی بوده که افتاده جی هوپ : ( اون دسبنده رو میگیره جلو میا ) خب راستش این یه معذرت خواهی از طرف منه به تو و بعد میا با تعجب باکس دسبند رو باز کرد وقتی دسبند رو دید هم تعجب کرده بود هم خوشحال شده بود بلند شد میا : ممنونم واقعا خیلی قشنگه جی هوپ : خواهش میکنم خوشحالم که دوست داشتی و بعد یکم حرف زدن جی هوپ : خب میا من باید برم الان جیمین کلمو میکنه میا : باشه بابت دسبند هم ممنون خیلی قشنگه واقعا ممنون جی هوپ : خواهش میکنم خب دیگه فعلا خداحافظ میا : خداحافظ و بعد از خونه میا رفتم بیرون و در خونه رو پسرا داشتن فیلم میدیدن جی هوپ : سلامممم من اومدم پسرا : سلاممم کجا بودی تا الان جی هوپ : حالا یه جایی بودم تهیونگ : میتونی به من بگی
تموم شد برو بعدی از این به بعد پارتا شرط داره
شرط پارت بعد لایک = ۲۰ کامنت : ۴۰ بازدید : ۶۰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای توروخدا شرط رو کم کن
نمیونم عزیزم واقعا تازه فهنیدم تا شرط نزارم داستانم یه زره هم بازدید یا لایک نمیخوره شاید اگه کم باشه دیگه ادامه ندم
عزیزم بیا یک اسلاید خالی بذار تو نتیجه ادامش رو بذار عزیزم