
سلاممم بابت تاخیرر معذرت تستچی هم طول میکشه تا منتشر کنه ممنون میشم نظر بدیدد . سعی کردم این پارت طولانی تر باشه 😊💜💜
( فردا صبح ) ( لباس پوشیده بودم که برم پاسگاه دم در بودم یکککک ساعتته منتظر این کارا هستم) ( بالاخرع خانوم تشریف اوردن ) چ عجبببببببببببببببب . کارا : ععع بداخلاق باید ارایش میکردم . فقط دهنتو ببند ( رفتیم تو ماشین به لطفف کارا دیر رسیدیم اصلا حوصله کوک رو نداشتم )( رفتم تو منتظر بودم شرو کنه زر زدن ) کوک: تشریفف اوردیییی . بله 😑 کوک : خوبه گفتم زود بیای ( با دستش زد تو سرم) ( ی جوری نگاش کردم که بره بمیره ) میبینی که الان اومدم لابد ی مشکل ...... پیش اومده. بود خب ... کوک: لابد ی مشکل پیش اومده بود خب ( ادا منو در اورد ) بریممم تمریننننن . خیلی میمونی اوف ته : نهه کوک تو رو خدا تمرین نه . کوک : افسر ته خجالت بکش . ته : وایییییییی تو عین چی ورزش میکنی من همینجوری خوبم تاره منو تو سطحمون یکیه پس توو نمیتونی بگی به من چ کار کنم . کوک : میتونم میخوای ببینی ؟ ته : نه خیلی ممنون . ( من و کارا ی گوشه بودیم ) کارااا جوننن مامان . کارا : من حوصلهه ورزش ندارمم . کاراا داری گند میزنی به ماموریت لعنتی کارا : خب دوستت ندارمم . مطمئنم ب جای اینکه به ته نزدیک بشی کار میکنی که ازت متنفر بشه ( با لحن ترسناکی گفتم رفتم تو وایسادم تو صف ) کارا : وای این چقدر ترسناکه بندبند وجودم لرزید ( کارا رفت بیرون پشت ماشین پلیسا قایم شد که ورزش نکنه) ( کوک اومد اون بالا وایساد کلیییی ورزش داد ) ( همه داشتن میمیردن ولی من عین بز به کوک نکاه میکردم کاملا اوکی بودم ) کوک : کاسن بیا . چی .. من کی.. مننن ( اومدم بالا ) کوک : میخوام بهتون یاد بدم دست حرفتون رو بشکنین اینجوری میگیرین میپیچونین ( دستمو پیچوند تق صدا داد کوکم لبخند رضایت زد )( دیگ به نقطه جوشم رسید با پام لگد زدم تو زانو کوک دستمو ول کرد سریع تفنگ گذاشتم زیر گوشش) اینجوری خودتونو ازاد میکنین ( با لبخند ملیح حرص در اوری گفتم)
( کل اونجا ترکید همه پلیس ها داشتن راجب حرکتم حرف میزدن همه شونم پسرن و من و کارا اون وسط خیلی ضایع هستیم کلا گند زدم به تمرین همه پسرا بهم نخ میدادن خیر سرشون پلیسنن ) کوک : ( تیز نگام کرد ) کاسسسسسسنننننننن هزار تا کلاغ پررر بروووو . وااا ب خاطر اینکه ازت کتک نخوردم بایدد برمم 🙄 . کوک : نه خیرررر به خاطرر اینکهه زبونت زیادیی کارر میکنهه. چشمممم 😊😊😊 ( رفتم تو حیاط شرو کردم کلاغ پر زدن هوا گرمممم بود کوک هم ی ابمیوه برداشته بود بیشعور جلو من کوفت میکرد ) میخوای همینجا وایسی منو نگااه کنییی؟ . کوک : اره مشکلی داری . نه اصلا عالیه 😑
( کارا داشت اون بیرون با گوشیش کار میکرد که تهیونگم برای اینکه از زیر تمرین در بره اومد بیرون که با دیدن کارا چشماش گرد شد )ته: 😳😳😳 عاااا توو اینجاا چ کارر میکنیی . کارا : یا حضرت نامجون اااا ... سلام ... من دنبال دسشویی بودم . ته : دروغ گووو از زیر تمرین در میرفتییی . کارا : نه اصلا فقط خودتون از زیر تمرین در میرید ... الان شریک جرم هستیمم😌 . ته : چقدررر پرر رویی😳 . گارا : حالا ول کن بیا بریم باهم رستوران ناهار بخوریم .. همبرگرر پیتزاا هر چی . ته : ( مونده بود ) فقط چون الان منم اینجام کاری بهت ندارم و اگر نه تنبیهت میکردم . کارا : خب تمرین مسخره است هی میپرن این ور میپرن اون ور که چی بشه . ته : موافقم ولییی بازم نباید بپیچونیمش . کارا : ( به ساعت نگاه کرد ) وقت ناهاره بریم تو 😋 . ته : شکمو ( ته و کارا اومدن تو من و کوکم دم در بودیم با دیدن اون دوتا کنار هم خشکم زد ) 😳😳 این به این اسکلی چطور تونسته .. ( با خودم)
( کوک زد تو سرم که به خودم اومدم) کوک: هووی کجایی . آههعی کله ام .. من هیجا... همین جام .. ااا ... کوک : ( ی عالمه پرونده داد دستم) برو نگاشون کن برسیشون کن . چشم ( احترام گذاشتم و پرونده ها رو گذاشتم تو اتاق ) ( وقت ناهار بود ) ( کارا داشت عین گاو میخورد) کارا چطور این کارو کردی... تو با ته چ کار کردی؟ کارا : یاا داری منحرفم میکنی من کاری نکردم ققط اون به این خشکی که پدر میگفت نبود خیلی هم بامذه است . اههه تو رفتی عشق و حال اینجوری شد من کلی کلاغ پر رفتم اخرشم هیچی ب هیچی اوووفففففففف . ( با حرص غذا خوردنمو ادامه دادم). کوک : خوب پیچوندی افرین . ته : نپیچوندم فقط ی ماموریت خیلی... خاص بود که باید سریعع انجام میدادم به خاطر همین مجبور شدم برم . کوک : اره جون خودت . هوم ی جورایی امروز اون دختره کاسن ضایم کرد . ته : چیی تو رو ضایع کرد برو بابا چی میگی . کوک : باورکن ... احساس میکنم خیلی مشکوکه . ته : ... نه ... فکرت اینو میگه . کوک : راستی تو با کارا چ کار میکردی بیرون ؟ از زیر تمرین در رفته بود .. اره باید تنبیهش کنم . ته: .. نه اینجوری نبود من بردمش بیرون که تو همون ماموریته کمکم کنه اره... کوک: راست میگی؟ ته : معلومه رفیق چرا باید دروغ بگم ( ته : کارا باید ازم تشکر کنه که لوش ندادم)
( نزدیکای تعویض شیفت بود همه پرونده ها رو برسی کردم اومدم تو دفتر کوک) تموم شد ... کوک: اوم چقدر زود . اره.. حالا میتونم برم . ( کوک از رو صندلیش پاشد اومد منو چسبوند به دیوار اومد تو صورتم)کوک : ببین ی بار دیگ از حدت رد شی میکشمت ( دستشو کوبید رو دیوار بغل صورتم ) ( از این زاویه خیلی ترسناک بود ... البته خیلی هم جذابه ... وای خاک بر سرم من دارم چی میگم ) ه..ها ... ببخشید دیگ... تکرار نمیشه.. . کوک : بهتره نشه چون ( صورت کوچولومو بین دستاش گرفت ) دیگ هشدار نمیدم . ( تند تند سرمو تکون دادم تا حالا چشم هایی به این بی احساسی ندیده بودم) کوک : خوبه ( ولم کرد رفت نشست رو صندلیش ) میتونی بری . ممنون ( احترام گذاشتم و رفتم بیرون از اینکه در برابر این رفتارش نمیتوستم کاری کنم حرصم در می اومد اما چیزی که بیشتر حرصمو در می اورد این بود که کارا هیچچ کاری نمیکرد )
( رفتیم خونه . همه تو اتاق جمع شده بودیم سونگ . من . کارا) آههه احساس میکنم به هیچ جا نرسیدم . کارا : واقعا ؟ . تو دهنتو ببند . سونگ: من خوشحال میشم که انقدر درمونده میبینمت . ساکت شو میبینی که حوصله ندارم کارا : وای این دو تا شرو کردن . چ طور تو انقدر بی خیالی اخههههههه . کارا : من اینم آجی جووون . مرض . سونگ: فردا ی نقشه کشیدیم . نقشه ؟ سونگ : اوهوم همینجوری پیش برید به هیچ جا نمیرسید . باشه بیشتر راجبش بگو
( فردا صبح وقت اجرای نقشه بود) ( تو دفتر نشسته بودیم که گزارش بمب گذاری تو ی ساختمان رو دادن بهمون ) افسر جئون من و کارا میریم ی سر میزنیم . کوک: هوم ... باش ولی در تماس باش . چشم ( سوار ماشین شدیم و به محل بمب گذاری رفتیم همونجایی که سونگ منتظره ) ( رفتم توساختمان حدودا ۲۰ نفر وایساده بودن اونجا ) سونگ اینا دیگ کین ؟ سونگ : اینا رو اوردم که واقعی تر به تظر برسه برید بکشیدشون تیکه تیکه شون کنید هر کاری میخواید باهاشون بکنید . این بخش مورد علاقه منه 😈 ( چاقو ها مو در اوردم همه شونو زدم ناکار کردم ) اوم چ صحنه چذابی . ( ی دفعه سونگ چاقو زد تو شکمم ) چ..چ کار می..میکنی... ( خیلی درد داشت دستم رو گذاشتم روش) آههه . سونگ : خب واقعی تره تازه تو وقتی زخمی باشی کاراییت هم میاد پایین . ( کارا اومد بالا ) کارا : ک..کاسن چی شده ... . آههههه سو..نگ .. سونگ: اهاا یادم رفت بگم بهتره زود تر زنگ بزنی نیروی کمکی ییاد چون این بمب ۳۰ دقیقه دیگ منفجر میشه خودتون هم میرید رو هوا ( رفت) آههه دو رو... ( کارا تماس گرفت با پاسگاه ) ته : افسر کیم صحبت میکنه چیزی شده ؟ کارا : زووودد بیاایننن اینجااا افسر پارکمم افسر کاسنن همم زخمی شدههه بمبب داره منفجر میشه . ته : دریافتت شددد تو راهیم ( ۲۷ دقیقه اونا رسیدن من خون زیادی از دست داده بودم فقط سعی میکردم بیهوش نشم ) اههههه... ( اومدن بالا کوک و ته و چند تا از بچه ها ) ( کوک سریع اومد سمتم منو گرفت بغلش ) کوک : خوبیییی ؟ . آهههههه ا...ره . ( چند نفر رفتن سراغ بمب ها ولی اون بمب ها خیلی خاصن فقط من بلدم خاموششون کنم اونا نمیتونستن) کوک : باید ساختمون رو ترک کنیم . ته : اگگ این منفجر شههه ساختمون های بغلییی همم میرهه رو هوااا کلی ادممم اونجااننن . کوک : نمیتونیمم ریسکک کنیم لعنتی تو کارا رو ببر و خودتم برو پایین منم اینجا رو برسی میکنم و کاسن رو میارم . ( ته کارا رو برد و خودشم رفت .کارا هم زخمی شده بود ولی چون سونگ باهاش اوکی تره زخمش زیاد جدی نبود ) ( همه ساختموت رو ترک کردن ) کوک: لعنتیی لعنتییی منفجر نشوو . من ... اههه ...میتونم ...خنثاش ...اه کنم ... منو ..ببر... پیشش . کوک: چ..چی تو .. اخه تو چطور میخوای ... . به من اعتماد .. اهعیی کن ( ی نگاه به من کرد سرشو تکون داد منو برد پیش بمب مشغول خنثی کردنش شدم ۳۰ ثانیه مونده به ترکیدن خنثی شد ) کوک : کاسنن افریننن دمتت گرمم تو جون خیلی ها رو نجات دادی . آههه ... ( دیگ نمیتونستم تحمل کنم چشمام داشت میرفت) مم..نون .. ( بیهوش شدم ) کوک : کاسننن کاااسننننن چشماتوو باز کنن تو رو خدا کااسنننن ( منو گرفت و از ساختمون دویید بیرون )
پایااان پارت دومم 😁😁😁
خبب ی نکته میخوام بگم تو داستان دو تا زوج هستن کارا و ته . کوک و کاسن .دوست دارم بدونم کدوم رو دوست دارید پس لطفا تو نظرات بنویسین 💜💫
لطفااا نظر بدید که منم ذوق کنم بنویسم 🥺 Purple you . 🖤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میگم دوتاشون بهتره از نظر من ولی کوک و کاسن واییییییییییییی 🥺
کوک و کاسن بهتره و یه نکته
.
.
.
.
مثلا وقتی مینویسی: بعدا میبینمت کارا:......
بعد از میبینمت یه نقطه بزار که مشخص بشه جمله جدا شده اینجوری فهم جمله راحت تره
چشم عریزم
ممنون از نظرت
لعنتی عالی بوووووووووود
عالی بود و من زوجی که با کوک بود رو دوست دارم اسمش یادم نیست
راستی مامان داستانمو خوندی؟😐
اره همون روزی ک گفتی خوندم قشنک بود 👍
پارت دوشم اومده...حالا خودت کی پارت چهارم و میزاری؟
ماماااااااان پ کی میزاریش ها؟میخوای منو دق بدی ؟با بچت اینکاااااار و نکن😐🙁
من خودمو همیشه جای کاسن میزارم چون بایست کوکه پس کاسن و کوک😊💋پات بعدیو سریع بزار خواهششضشض
پارت ۳ رو کی میزاری🥺🥺
یعنی الان ۲۸ باره اومدم نگاه کنم ساختی یا نه😅
من حدود ۱۰۰ بار اومدم ببینم پارت۳ گذاشته یا نه
عزیزم😂
من ۶ روز پیش گذاشتم و احتمالا ۲ ۳ روز دیگه منتشر شه
پارت ۳رو کی میزاری لطفا هرچه زودتر بزار
خیلی قشنگ بود ولی بعضی جاهاش معلوم نبود چیزی که میگن از زبون کیه و بخاطر همین بعضی جاهاش رو نفهمیدم اگه میشه از پارت بعدی درستش کنی ممنون میشم
متوجع شدم . راستش من برای شخصیت های دیگه مینویسم که کی میگه . فقط کاسن که خودتونید رو نمینویسم ولی وقتی پارت هر شخصیتی تموم میشه نقطه میزارم که یعنی حرفش تموم شده
ولی از این ب بعد سعی میکنم کاسن هم بنویسم مرسی ار نظرت