
فالوم کن کیوتی پلیز
ا/ت.پایین که رفتم دیدم چراغا خاموشه اول فکر کردم برقا رفته😐دوم حس کردم یکی میخواد منو بترسونه😒رفتم اشپزخونه دستم مایتابه گرفتم تا محافظ باشم😐یه چیزی افتاد داد کشیدم گفتم از جات تکون نخور ژستم گرفته بودم یه ژست وحشتناک مزخرف😐دوباره گفتم تکون نخور ولی این دفعه بلند چشامو بستم که چراغا روشن شد... جیمینا بود گف:ا/ت این چه ژستیه گرفتی؟؟؟ چرا داد میزنی؟؟ چرا مایتابه دستته توضیح پلیزززززززز😐ا/ت عالی شد بیدارشم کردی حالا توضیح هم میخواد واقعا که گفتم:شرمنده جیمین اومدم چراغا خاموش بود فکر کردم میخوای منو بترسونی داد زدم و مایتابه گرفتم دستم تا از خودم دفاع کنم😦جیمین خنده کوچیکی کرد گف:وااا چرا باید بترسونمت بعدم اگه این کارو میکردم مایتابه رو پرت میکردی بهم؟؟؟؟😂ا/ت:اوپس به اینجاش فکر نکردم شرمنده😂
جیمین:خیله خب حالا بیا من میرم بخوابم😊ا/ت:باشه.. باشه.. برو منم میام بازم ببخشید بیدارت کردم😅اوففف به خیر گذشتا واقعا اگه میزدی تو سرش چیکار میکردی... نه. نه. نه حتی فکر کردن بهشم برام سخته بیخیال بهتره برم امروز زیادی دسته گل به آب دادم😐.... تو اتاق که رفتم دیدم جیمین استارت خواب رو زده حتی خرخرخرم میکنه😂😂نشستم پیشش و دوباره به حیاط بیرون خیره شدم واقعا منظرش عالی بود... نور ماه همه جا رو روشن کرده بود... باد خونگی هم میومدم درختارو تکون میداد واقعا محوش شدم محشره😍یه لحظه نگاهمو از بیرون گرفتم...به میزی که کلی وسیله تزئینی داشت خیره شدم... فکر کنم یه فکری دارم😉...
جیمین. صبح شده بود چشامو که باز کردم دیدم ساعت ۱۰ صبحه خب بابا حالا زوده!!!!برگشتم سمت راسته تخت برا راند دوم خوابم که ا/ت رو دیدم دستاشو رو تخت گذاشته و سرشم رو دستاش بهم نگاه میکرد گف:سلام موچی صبح نزدیک به ظهرت بخیر😘جیمین:صبح توهم بخیر😘چیشده امروز اینجا نشستی چرا نمیری سرت رو گرم کنی اینجا که حوصلت سر میره😕ا/ت:نه حوصلم سر نمیره بلند شو و چشاتو ببند هدیه تولدت رو بدم😊جیمین:جدییییی هدیه تولد؟؟؟ باشه الان بده بهم بیا چشامم بستم حالا بده😍گذاشت رو دستم...باز کردم دیدم.... واییی خدای من یه چرخوفلک بود که رو هر کردم از صندلی هاشم چیمی نشسته بود... روی یه تخته چرخوفلک و چسبونده بود و پایین تختهه یه چندتا از عکسامو برام گذاشته بود... میخواستم بپرم بغلش کنم برا تشکر که با مخ رفتم رو زمین😐😂ا/ت سریع اومد طرفم گفت:جیمین حالت خوبه؟؟؟؟؟😰جیمین مگه نمیدونی...
ا/ت:مگه نمیدونی من.... جیمین:که روحی به خدا یادم رفت اخخخخ😖😂😂😂😂ا/ت:خب یه میگفتی مرسی برام بس بود لازم نبود شیرجه بزنی😂جیمین:چکار کنم خوابالو بودم اتفاقا خوب شد برام😂😂ازت واقعا ممنونم نمیدونم چجوری تشکر کنم عالیه😍ا/ت:اصلا قابلت رو نداشت حالا یه سورپرایز دیگم موقع شب دارم برات که نمیگم چیه😄جیمین:واقعا اون چی هست😍ا/ت:گفتم که نمیگم بیا بریم باید صبحونه بخوری اماده کردم سرد میشه بدو😂جیمین:بگو دیگه.. ا/ت... ا/ت... الان از فضولی میمیرم بگو.. از دور گف:نه نمیشه بیا گفتم:ای بابا باشه صبر میکنم اومدم😊
جیمین:انقد غذا درست کرده بود که تنها رنگی تو غذاها ندیدم کرمی بود😍😂نشستم حمله کردم بهشون وایی خیلی خوشمزه بودن به به😋گف:نوش جونت تا وقتی هستم فک کنم کل ورزش کردنات به هدر بره😂😂جیمین:اره اونوقت دختراهم ازم دست میکشن چون چاقم😂ا/ت:تو چه چاق بشی چه نشی بازم دوست میداریم😘من میرم بیرون یه خورده کار دارم تا اون موقع زنگ بزن به بقیه اعضا تا شبو کنار هم باشین😊جیمین:قشنگ ترین حرفی بود که تو اول صبح شنیدم😄... باشه زنگ میزنم فقط کجا میری؟؟ ا/ت:رازه نمیشه بگم😉جیمین:همش راز شد که😂باشه برو مواظب باش خداحافظ😘 ا/ت:حتما خداحافظ😘
ا/ت:زدم بیرون میخواستم نقشه دومم رو اجرا کنم باید برم پیش اون برجایی که همیشه رو شیشه هاشون کارتون و تبلیغ نشون میدن که نزدیک خونه جیمینه باید یجوری شیشه های چراغ دارشو زرد کنم با تبریک تولدت مبارک جیمین و...کار سختیه خدا بخیر کنه تا بتونم انجامش بدم😐تا خوب از آب در بیاد باشه بزن بریم.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عحررر😐🍓
واییی من غش عالی عالی عالی عالی عالی عالی
میدونی چقد منتظرش بودم؟؟؟؟؟؟بعدی رو بزار حتما پلیییییییز🥺😍😍😍😍😍