
منو میشناسید یا نه زیاد مهم نیست ولی من خودم رو راوی معرفی می کنم امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد و حضاران داستان دیگه اگه خوشتون اومد کامنت بزارین برای قسمت دو برو بریم
خب از کجا شروع کنم زندگی منو آدرین میدونیند که چجوری شروع شد دیگه آدرین :عزیزم برو سر اصل مطلب دیگه بله بله درسته بریم به پنج سال پیش زمانی که لوکا و الیا فهمیده بودن من کی هستم آدرین : عشقم بسته دیگه برو سر داستان باشه خودتون ببینید داستان اینطوری بود که ... مرینت : سلام آلیا چخبرا ؟؟ آلیا : سلام مرینت ممنون از تو چخبرا دختر مرینت : هیچی چیز خاصی نشده میگم آدرین رو ندیدی آلیا : هنوز بهش علاقه داری نه مرینت : هرچی ازمن فاصله میگیره بیشتر بهش علاقه پیدا می کنم آلیا : بخاطر اینکه می ترسی مرینت : ترس نه نه بابا آدرین : سلام آلیا سلام مرینت مرینت : سسس سلام آلیا : سلام آدرین چخبرا آدرین : خوبم نینو رو ندیدین 🤔
آلیا : داخل مغازه می خواستیم بریم سینما توهم میای آدرین : حتما چرا که نه به شرط اینکه فیلم جدید رو ببینیم نینو: چخبرا دادش حالت خوبه منم موافقم فیلم جدیده بهتر آلیا : به شرط اینکه نترسین چون شنیدم خیلی ترسناک رفتیم تو فیلم رو نگاه کردیم خیلی جالب بود ادرین : می خوایم برسونم تون خونه آلیا : نه منو نینو میرم تو می خوای مرینت رو برسون مرینت : چی چی نه منم میام آلیا : دختر برگرد وگرنه کله ات رو میکنم برو ببینم آلیا : مرینت باهات میاد برسونش لطفاً منو نینو دیگه بریم خداحافظ آدرین : مرینت سوار شو مرینت : تو رانندگی می کنی آدرین : اره یه چند مدت راننده ام رفته مرخصی اشکال داره مرینت : نه نه نه میگم ممنون آدرین : بابت چی مرینت : منو می رسونی ☺️
ادرین : قابلی نداره بفرما مرینت : بازم ممنون آدرین : قابلی نداره مرینت : (هر موقع چشم میافته بهش بیشتر عاشقش میشم واقعا خیلی سخته بهش بگم ) آدرین : دختر خوبیه ولی اون دوستم من عاشق لیدی باگم ساعت نه شب بود داشتم با گوشیم چت می کردم که.. یهو آلارم اکوما از گوشیم در اومد تیکی : مرینت آماده ای مرینت : من همیشه آماده ام تبدیل شدم رفتم سمت جایی که آلارم اکوما اونجا روشن شده بود یعنی ساختمان شهرداری شهردار برژوا کت : هی لیدی باگ کجاااااایییییی لیدی باگ : اومدم کت : ممنون بانوی من که نجاتم دادی لیدی باگ : لاکی کت : صبر کن الان نه لیدی : برای چی ؟؟ کت : اون .... لیدی : اون چی ؟؟
کت : اون خوشانسی رو می خوره یعنی اگه از ... لیدی : از لاکی چارمم استفاده کنم اون از بینش میبره کت : دقیقا بریم یه جای امن لیدی : کجا کت : توی فاضلاب لیدی : توی فاضلاب رفتیم اونجا کت نوار تبدیل شد تا پلگ یکم استراحت کنه لیدی : سلام رینا روژ رینا روز : سلام خوبی میگم کجایی نمیبینمت لیدی : توی فاضلاب رینا : با کت نوار لیدی : اره خب چطور رینا : نه چیزی نیست میگم چیزی می خواستی لیدی : به کمکت نیاز دارم یه توهم میخوام که از اینجا دور بشه رینا : پنج دقیقه دیگه کت : اوضاع مرتب لیدی : اره یه پنج دقیقه دیگه کت : خب بانوی من حس میکنم از اول روز حالت خوب نی لیدی : نه حالم خیلی هم خوب کت : انگار یچیز هست که می خوای بگی لیدی : نه واقعا کاری ندارم انگار که اون رفته میتونم شروع کنم لاکی چارمم کت : واقعا با یه اینه اونم میخوای شکستش بدی لیدی : هنوز نمیدونم چیکارش کنم کت : چیکار کنیم لیدی : بنظرم بریم بیرون رفتیم بیرون دیدیم داره با توهم های ما می جنگه لیدی باگ : فهمیدم کت نوار دم خودت رو بده کت : مگه کفشدوزک ها هم دم نیاز دارن لیدی باگ : بامزه نبود لیدی باگ : توهم ها رو نابود کرد اومد سمت ما زد شیشه آینه رو شکوند اکوماتیز: نه نه بد شانسی آینه شکست با دم من دستش رو بست من گل چهار برگ تو دستش رو گرفتم و نابود کردم و همه چیز تموم شد لیدی باگ : کارت عالی بود کت : ممنون بانوی من میشه یک دقیقه من لیدی : چیکار می کنی ( زدم زیر گوشش ) کت : واقعا لیدی : ببخشید فکر کردم که.. می خوای کت : نه می خواستم بهت بگم برو گوشواره هات رو نگاه می کردم لیدی باگ : ببخشید کت : باشه کاری نداری لیدی : کت وایستا کت کت ... واقعا دلم شکست من که به فکرشم اون می خواد منو بکشه فردا صبح مرینت : آدرین آدرین آدرین آدرین : مرینت اصلا حوصله ندارم لطفاً مرینت مرینت : آلیا نینو چی شده چرا آدرین ناراحته نینو : به من گفته کسی که دوستش داشته پسش زده مرینت : وای یعنی اون کسی رو دوست داره (کاگامی نه اون که رفته بود کلویی نه اونم که باهاش قهر بود پس کی )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)