
اول شرایط قسمت بعد ۱۵ لایک کلا
ی پسر و دختر شبیه من داشتن باهاشون میجنگیدند ) توضیحات لازم در پارت قبل داده شده( چوب دستیم در اوردم و در حالی که لیدی باگ توی دست مجسمه ساز بود رفتم سمتش و بهش حمله کردم و گفتم من اومدم مجسمه ساز ...... لایلا ؛:؛ بالاخره کتنوار جدید ظاعر شد دست روی دست نمیزارم که شکستش بدی ...... و کت نوار ؛:؛: با چوب دستی بهش ضربه زدم در حالی که لیدی داش می افتاد دستم دور کمرش گذاشتم و نداشتم بی افته ....... ماریا ؛:؛ اون پسره دیگه کیه چرا با اوت ابر شرور جنگید اون هم دنبال معجزه گر هاست .... لوکا ؛: در حالی که مجسمه ساز پاهاش به مجسمه تبدیل کرده بود و دستش هاش داشت جوش می خورد پ با خودش می گفت باید بیشتر مواظب باشم.... ماریا ؛::: با یویوم دست و پاهای لوکا رو باز کردم و رفتم جفتش و گفتم خوبی ...... لوکا ؛:؛ من خوبم ولی ایشون .... ماریا ؛؛: این کسی که نجاتم داده اسمش ...... لوکا با خودش میگه ) یعنی ادرین اگرست معجزه گربع رو ب کی داده ((( اریک ؛:؛ ببخشید خودم معرفی نکردم من کت نوارم .... مری ؛:؛ تلویزیون روشن کردم دیدم

مانون شاماک ؛:؛ گیج نشید این فقد اخبار خب امروز میدونید که به شهر پاریس ی ابر شرور درست مثل ۱۵ سال پیش حملهکرده و و دوباره پدید امدن زوج دوم کتنوار و لیدی باگ و جالبه که ایندفعه وایپیریون هم بهشون پیوسته .... یه دقت ب کتنوار کردم اون ادرین نبود با اعصبانیت ی ضربه ب دسته کاناپه زدم و گفتم چطور جرات میکنی که بدون اجازه من ب کسی معجزه گر بدی
من نگهبان ارشد هستم از خونه زدم بیرون محض احتیاط معجزه گر لاکپشت رو هم بردم که فکر بدی ب کلهاش نزنه ...... ادرین ::؛: الان مری میاد :؛: 1.2,3 .... پ زنگ در خونه خورد ... رفتم در باز کردن و گفتم چقد زود دلت واسه ام تنگیده .... مری ؛: حرف بیخود نزن معجزه گر کتنوار دست کیه ............ ادرین ؛:: نمیگم اول باید .....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی قسمت بعدی کی می یاد
فردا این رمان هر چهار شنبه میزارم
عالیییی
عالی
ععالی
عالی