خب این پارت گفتم جبران میکنم کم مینویسم 😗
یهو متوجه شدم یکی داره میاد سریع از در فاصله گرفتم نگاه کردم ببینم که کیه که داره میاد دیدم منشیه 😐 با چند تا برگه و پوشه دستش اومد اینور وانمود کردم که مثلا همین الان رسیدم جلو درو میخوام برم تو منشیه رسید بهم ا/ت:«سلام شماهم میخواین..»بی توجه به حرفم درو باز کردو رفت تو 😑💔 این بار اولم نیست که باهام اینجوری میکنن😐 دیگه عادت کردم....نفسه عمیقی کشیدمو با عصبانیت نشستم رو صندلی روبروی در از حرصم دستامو موشت کردمو تو همو فشار دادم....اون از حرف زدن دکتر شون اینم از بی محلیه منشیشون فکنم نفر سوم هم حتما میخواد بیاد بیرونم کنه😐...دیگه داره صبرم لبریز میشه دیگه میخواممم...یهو در باز شدو منشی اومد بیرونو درو بستو رفت بلند شدمو رفتم جلو درشو همینطور که رفتنشو نگاه میکردم داشتم اَداشم در میاوردم 😐
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
زیبا بود 💜💜
گشنگگگگگگگگگ
😐روانی 😂کوکب جانم خونسردی تو حفظ کن 😐
🙂🙂🙂🙂✌️✌️✌️🥺
پارت بعدم سریع بزار اجی😍😍😍
چشم آجی سعیمو میکنم 😗💓
عالییییییی منتظر پارت بعدی هستم
مرسی کیوتیی 😘😗❤️🌟
عالی 🖤💛
پارت بعدی زود بنویس 💛🖤
مرسی عسلم ❤️💜
چشم امشب اگر تونستم مینویسم که فردا یه پارت بزارم ❤️🌟😗
من قاطی کردم چرا پارت داستان اینجوری شد
الان قبلی سه بود یا این
نفسم قاطی نکن 😂
پارت قبل اشتباه تایپی بود پارته قبله ۳بودش این یکی ۴😐😂
پارت بعد رو کی میزاری ؟
۵۰/۵۰شاید فردا 😐❤️
۶۰/۵۰شاید پس فردا 😂 ولی همون فردا یه پارت میزارم
نهههههه امروززززز
😂ننوشتمش که بزارمش 😂اینم دیشب داشتم ساعت ۱۲مینوشتم💔😐 امتحانام شروع شده زیاد وقت نمیکنم 😢