
های گایززز🌌💜اینم از پارت11💫☺️با وجود امتحانات جوری نوشتم که لذت ببرید...امیدوارم به هدفم برسـم بخاطر همین امتحانا حجمش یک کوچولو کمتر شده ببخشید😘🤧 بریم بخونیمش....
آنچه گذشت♡دوست داشتم کار کنم و اینور اونور برم تا وقتی جونگکوک میاد ببینه چقد هنر دارم🙂😂😍 کاش حس بی حسی منو کسی میفهمید هر دم ی فازی داشتم💚... ♡
(دهمین روز/کره جنوبی/ساعت1:45 بامداد/2022) *این صدای پچ پچ چیه میاد؟* _چشمام رو اروم باز کردم... اوههه خدای من رو مبل خوابم برده و نفهمیدم! چـه خبره؟؟؟😪 (جونگکوک): سلام خوابالوی من ما برگشتیم😅🥲 _بعد یکم که تازه ویندوزم بالا امد متوجه شدم پسرا از سرکار برگشتن و هرکس درگیر کارای شخصیش شده نگاهی به جونگکوکی کوچولو انداختم،کنارم نشسته بود...! (ا/ت):اممم کی امدین؟ (جونگکوک):همین الان☺️خسته نباشی یکمی خونه عوض شده کدبانو (ا/ت):توام خسته نباشی...برو لباساتو دربیار راحت شی بعد با داداش های گرامی بیاید شام! 😂😂🤌🏻 (جونگکوک):اووو نکنه دست پخت خودته؟ (ا/ت با سر به زیری):اره دیگه ببخشید🥺😅 (جونگکوک):نه خیلیم خوب...اممم لابد چیزیم لب نزدی؟ (ا/ت): نو مِستر😂منتظر بودم بیاید _جونگکوک بلند شدو همون طور که زیر لب *دیوونه*ی ریزی نثارم کرد رفت تا لباس خونگی تنش کنه و منم منتظر آقایون گلم موندم🥰🥺 بعد مدتی همه در جمعی صمیمی دور میز جمع شدیم...
_رامیول، نودل سویا و کیمچی جئون غذاهای کره ایم بود که.... فکر نکنم تعریفی داشته باشن🥲😪 یک ته چین مرغم مرکز میز بود که جین با دیدنش ذوققق کرد🥰🥺 میدونستم دوست داره😉 همشون از ته چین استقبال فوق العاده ای کردن اما هنوز غذاهای کره ایم نگران کنندن اما خب دیگه... چهره بعضی هاشون آزرده و خسته بود...انگار توی این شیفت کاریشون کار سختی رو پیش بردن🤧دور زدن روی چشمای خسته شون باعث شد یاد چیزی بیوفتمـ... (ا/ت):هنوزم از 365 روز سال 3 روز فقط تعطیلید؟؟؟؟ (نامجون):اوووو نه اینطوریا هم که نیست☺️ (ا/ت):گفتم شاید مثل اوایلشه (شوگا):کلا کمپانی هایب از همون اول فشار کاریش زیاد بوده و هست شما خودت رو حرص نـده😂 (جیهوپ):بــــله چه بیگ هیت باشه و چه هایب...ارزش خندهات رو نداره آرمی💜💜 _با این حرف هوپ هوپی آب شدم تو زمین...نمیدونستم چی بگم خیلی برام تاثیرگذار بود🙁 همینطور که در حال مرگ بودم گنگ جواب جیهوپو دادم تا بالاخره کمی بعد گرمی نوازشی رو روی سرم حس کردم انگار فهمیده بود از درون بهم سخت میگذره🙂 بله...و جی کی بود اون دست نوازشگر که هرلحظه بابت حمایت هاش دلم میخاد اشک بریزم. هنوز....حضم.... نکردم.... *خیلیییی خب ا/ت باز خز بازی در نیار من خوبم من آرومم اصن این اتفاقات باید برام میوفتاد ایـش😐👊🏻* نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم جو بحث و گفتگو رو دوباره بالابیارم تا خستگی از تنشون بپره😘😂
خوشبختانه بیشتر غذاها خورده شدههه😍اخیششش لااقل مطمئنم با شکم سیر میرن بخوابن😋🤧اما... کسی نظری درمورد غذا نداد😶و فقط تشکر کردن...شنیدن تشکر خالی برام استرس زا بود...نکنه گند زدم؟ همینطور که با استرس ظرفا رو جمع میکردم جونگکوک گفت: عزیزم فقط بزار تو سینک فردا تعطیلیمونه اخر هفتس😊فردا هم ما هستیم خودمون میشوریم بیا بریم اتاق من بخوابیم... (ا/ت): اااا... نه... چیزه... مزاحم نمیشم تو یکی از این اتاقای خالی دراز میکشم بعدشم وسایلم هتله بهتره برگردم🥲☺️زحمت نمیدم (جونگکوک):این چیزا چیه میگی؟؟فردا خودم میگم وسایلتو بیارن فکر اونا نباش..راستش کشوندمت که بمونی اینجا (ا/ت):ا.. ااام😳😢اوووکی (جونگکوک):منتظرم خانم کوچولو☺️ _این اخرین جمله ای بود که گفت و بعد با قدم های کشیده از راه پله ها بالا رفت...مثل اینکه اتاقش بالا بود... ... بعد یکم منم رفتم سمت اتاقش و در زدم (جونگکوک):بیا داخل _به آرومی دستگیره رو چرخوندم و وارد اتاق شدم، روی تخت دراز کشیده بود و با موهای بلندش که روی بالشت بخش شده بود بازی میکرد (جونگکوک):لباس خواب برات گرفتم برو رختکن بپوش🥰 (ا/ت):اممم؟ کی گرفتی؟دستت درد نکنه😅😅 (جونگکوک):برو بپوش... 😂
...(ا/ت):چــشم وقتی وارد رختکن شدم زیباترین لباس عمرم رو دیدم لباسی سفید رنگ با طرح شکوفه های گیلاس...که بعضی جاهاش تور کار شده بود.... به نظرم خیلی سلطنتی و خوب جلوه میکرد.. چه خوش سلیقس جونگکوک!🌸 با لذت و دقت خاصی لباسم رو پوشیدم و پیش جونگکوک ظاهر شدم... (جونگکوک):او مای گاد ملکه شدی🥰💖🥲 (ا/ت):😅😅😅 _جونگکوک بلند شد و منو سمت خودش کشید و روی تخت ولو شد... برای یک لحظه نفسم گیر کرد...🤧😶 باهم چفت و چهره به چهره شدیم ولی شروع به جابحایی کرد... همینطور که منو بین دستاش جا به جا میکرد تا جام مناسب شه گفت: خوب بخوابی لیدی فردا باید بهم فارسی یاد بدیا😂💖 خیلی کنجکاوم بابتش (ا/ت)فارررسی؟😂😂😂مطمئنی؟ یکم سخته ها!!!!....
...(جونگکوک):اره خیلی کنجکاوم میگن شبیه زبان عربیه🥲 (ا/ت):کی گفته جانم😐😐 (جونگکوک):اااا نیس؟ (ا/ت):خیــــر (جونگکوک):باشه ولی میخام یاد بگیرم (ا/ت):بیا چند کلمه اسون بهت بگم برا امشب🥰🌸 (جونگکوک):اوکی باووشه😍🤍 _بخاطر ذوقی که کرد لپشو اروم کشیدم و آموزش شروع شد.... (ا/ت):خب خب اول از همه واسه این جلسه احوال پرسی فارسی رو بهت یاد میدم پسرجون😐😂 (جونگکوک):چشم خانم معلم😆😂😂 (ا/ت):انیونگ تو فارسی میشه سلام...سَ لام... (جونگکوک) س..لام.. سلام (ا/ت):یاح خوبهههه خب کنچانا؟ به معنای حا...لت.. خوبه؟ هست یا خو...بی روی حرف خ دقت کن خ... خ.. با ته کامت تلفظ کن (جونگکوک):اااا.... ح... خـ... حوبی؟ حالت خوبه؟🤧 (ا/ت):اااا خوبه😘فقط یکم تمرین بیشتر میخاد گفتم که فارسی سخته😊 خب اصطلاح بعدی.... (جونگکوک):نه نه نه بقیش فردا الان حرف میزنی لالاییه برام مغزم خاموشه بیا بخوابیم (ا/ت):اوکی هرجور راحتی شب بخیر کم کم چشماش گرم شد و کنار هم خوابیدیم گرچه که من خوابم نمیبرد🎐🥰
منتظر کلاس زبان فارسیتون برای بتص باشید😍😂 پارت بعدی:+250🌸💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
اجو میشی ؟
چشم جانانم🌺🎀
سالیبن هستم 16 سالمه
فاطمه هستم 13 ساله *-*
خوشبختم فاطمه جان
منم همینطور
عررررررررر عالی بودششش
تنکی💘💒
عالی بود🤍💜🖤
پارت بعد🤍💜🖤
فدات شم چشم به موقش (◔‿◔)
جیخخخخخخخخخخخ
بعدیییییییییییییییییییییییییییی
زوددددددددد🤧💖💖💖💖
چشمممم نازنین😘💘
چجوری پارت ۱رو پیدا کنم
اگه دقت کنی یک لیست دارم توی صفحه پروفایلم به نام آیینه عشق رو باکس بزنی برات میاره💗🚲💒
سلام کیوتی می خوای توی تستچی آیدل بشی؟ توی کمپانی ما می تونی این کارو بکنی خیلی راحت وارد اکانت کمپانی بشو و برو وی تست مربوط به کارآموز گیری فرم رو پر کن و کارآموز شو و توی زمان کمی دبیو کن
مرسی از پیشنهادت عزیزم ی زمانی بخوام حتما