خب من نمد از چی داستان بسازممم اما میخام فکر کنم میدونی چیه من موقع خواب ی داستان از کوک تصور میکنم اونه مینویسم
خب یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود هیچ که نبود
ی دختر ۱۰ ساله ی شوخ تب و وراج و طرح لبخند ب نام پادیما (ب معنای فاطیما )از ایران ب کره سفر کرد و یک راست از شانس خودش استفاده کرد و در گروه btsاستخدام شد
بعد از ده سال بعد (پادیما ۱۰ سالش بوده ک اومده کره و ۱۰ سال پیش btsبوده)پادیما ۲۰ سالش شد
و خب خودتون میدونید ک کوک از همه کوچیک تر هست و مکنه هست اما....اما پادیما هم مکنه بود
این دو مکنه جان ک داستان از این هاست
داستان عشقشون از اونجا شروع شد ک ی روز توی خونه ی پادیما و جیمین(اون ها ی خونی ه ۴ طبقه دارن ک تمام اعضا داخلش زندگی میکنن و کوک و جیمین و پادیما توی یکیشون)خونشون دزد اومد و کوک پایین بود توی استدیو و آهنگ میزد
جیمین هم تو خونه بود اما از بالکن رفته بوده بیرون
و پادیما تنها توی خونه با دزد
وقتی پادیما از اتاق اومد بیرون و جیمین رو صدا کرد دزد اومد و گرفتتش و با طناب ب ستون بست (پادیما رو ب ستون بست )
و ب دهنش ی چسب محکم زد
اما پادیما وقتی دزد اومد سراغش فریاد میزد و کمک می خاست
ک کوک اون پایین شنید و اومد بالا و هر کاری کرد در باز نشد
جین و شورا از بالا اومدن(پادیما و جیمین وکوک طبقه ی سوم بودن )بعد نامجون و جیهوپ و تهیونگ از طبقه ی پایین
تهرونی و جمهور پریدن سراغ کوک و نامجو سعی داشت ک در رو باز کنه اما..
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
اسم داستان عشق طولانی ♡