9 اسلاید صحیح/غلط توسط: نیتا انتشار: 3 سال پیش 544 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بلایک میخوام بعدی بزنم بررسی
رمان #قربانی عشق
سرخ شدم گفتم ممنون ؛؛:؛:: از زبان کت !؛؛:؛
بهش گفتم مرینت میخوای بشینی پشت موتور باید منو سفت بچسبی
بهم یه نگاه کرد و گفت باشه دستش رو دور کمرم حلقه کرد
منم خر کیف کنان گاز میدادم که منو سفت تر بگیره
از زبان مرینت
واااااااااای خدایاااااااااا من زنده نمیمونم کمکککککککککککک
رسیدیم خونه
اومدم پایین
اومد پایین و تا منو دید زد زیر خنده بهم نگاه کرد و گفت
خوبی ؟؟؟؟
گفتم من .......... من ........ رو زمین؟؟؟؟!؟!؟؟!؟؟!
زد زیر خنده این بار دیگه نتونست جلو خودش رو بگیره پخش زمین شد منم همین جوری داشتم خودم رو به زور به در خونه میرسوندم
منو دید و اومد تو جلو خندش رو گرفت
و اومد تو گفت یه لباس مجلسی بپوش و زیاد هم خوشگل نکن بعد یه چشمک زد
سرخ شدم و گفتم باشه
حاضر شدم از پل ها که رفتم پایین دیدم یه گل رز تو دستشه بهم نزدیک شد و اون گل رو روی گوشم گذاشت و گفت
به لباست میاد
گفتم ممنون خب نمیریم
گفت ای وای راست میگی بدو دستم رو گرفت اومد منو سوار موتور کنه که گفتم من سوار این نمیشم
خندید و گفت باشه
پیاده رفتیم که احساس ضعف کردم و بیهوش شدم
به هوش که اومدم دیدم کت نوار بالا سرمه و تو اتاقم بلند شدم نشستم گفتم کت چی شد
گفت ببخشید اونجا دیگه باید از قدرتم استفاده میکردم
اعصبانی شدم و گفتم
مگه مجبوری با داد
گفت برای مراقبت از خودت ۱۸ سالت که شد قدرتت کامل میشه و میتونی جا یه ما ها رو بدونی
گفتم اگه بخوام من بیام پیشت چی
چشاش برق زد و گفت من همیشه پیشتم
بعد یه دختری که مو هاش طلایی بدارد اتاق شد پرید بقل و گفت به به زن داداش
تعجب کردم و گفتم چیه داداش !!!!!!!!!
خندید و گفت ببخشید عشق مخفی داداش چطوره 🤣
گفتم وایسا ببینم
کت گفت اره درست فهمیدی خواهرمه اسمش اناهیتاس و رفت بیرون من و اون تنها شدیم
اون گفت وای خیلی خوشحالم که الهه اول رو میبینم
گفت امم ممنون ولی منو به این اسم صدا نزن عادت نکردم
گفت باشه هر جور راحتی
...
ادامه دارد...
از زبان مرینت
کت نوار همش نگاهش به من بود فیلیکس به من نکاه کرد و چشمک زد اخم کردم و روم رو کردم اون ور
از زبان ادرین یا همون کت خودمون
فیلیکس رفتارش و کاراش بد جور رفته بود رو مخم رفتم پیش مرینت اون تنها کسی بود که با کاراش و حرف هاش اروم میشدم
مکالمه
مرینت
بله
میای بری برقصیم
کت من رقص سلطنتی بلد نیستم یهو مسخرم میکنن
اولن این که کسی قل میکنه دوست دختر منو مسخره کنه دومن مگه ادرین با هات تمرین نکرد ؟
جا خورد بهم نگاه کرد و گفت
اولن من دوست دختر جناب عالی نیستم دومن تو از کجا میدونی
گفتم از شمارش زیاد خوشم نمیاد ولی اولن بگم عشق مخفی خوبه بعد یه چشمک بهش زدم که سرخ شد بعد گفتم دومن من همیشه حواسم بیشتر از خودت بهت جمعه
اومد دوباره ادامه بده که اهنگ شروع به زدن کرد
از زبان فیلیکس
وای خدا این دختر چقدر جذابه رفتار هاش کار هاش باید یه جوری مال خودم کنمش اه کت بمیری که همیشه تو یه کار هام نقش داری و گند میزنی توشون
اهنگ اروم شد الان بهترین زمانه رفتم پیشش
الهه زیبایی به من افتخار رقص رو میدن ؟
به کت نگاه پیروز مندانه ای کردم و
کت گفت من زود تر بهش پیشنهاد دادم و دست مرینت رو گرفت و رفتن وسط داشتن میرقصیدن که نوبت عوض کردن شد
سریعا مرینت رو از کت نوار قاپیدم و شروع کردم با هاش رقصیدن
از زبان مرینت
وای خدا یه پسر در چه حد میتونه پرو باشه هر کاریش میکنم کردم ولم نکرد
از زبان مرینت
وای خدا این پسر چه قدر سمهجه اه اه اصلا ازش خوشم نمیاد یهو منو چرخوند داشتم تعادل رو از دست میدادم که منو گرفت و بوسیدم
خوشم اومد که یه مشت تحویل فکش دادم یهو
از زبان کت
دیدم جلو چشم خودم مرینتم رو بوسید اون برای منه دارم برات
بهش حجم بردم و تا میخورد زدمش
در همین هنگام (میخواستم بگم که مادر ادرین یا همون کت ارباب شرارته و این که هیچکس هویت کت رو نمیدونه حتی باباش )
یه قلب پر از خشم احساس میکنم پر بزن اکومای من و اونو درمان کن
از زبان مرینت
به زور کت رو از فیلیکس جدا کردم گوشه لبش خونی شده بود بردمش تو اتاقش خیلی اعصبانی بود
رفتم بیرون به اناهیتا بگم پیداش نکردم دوباره اومدم برم تو اتاق
مکالمه
در زدم تق تق تق
کیه
منم مرینت
یه نفس عمیق کشید و فوتش کرد و گفت بیا
رفتم تو گفت
چی میخوای
از این حرفش
از این حرفش ناراحت شدم ولی اهمیت ندادم رفتم کنارش رو تخت نشستم دستم رو تو دستش گره کردم و سرم رو گذاشتم رو شون و گفتم
تو رو میخوام
از زبان کت
این حرف رو که بهم زد احساس کردم تمام دنیا رو بهم دادن سرم رو گذاشتم رو سرش
در همین هنگام
نهههههههههههههههههههههههههههه اشکال نداره اکومای من منتظر بمون بالاخره شرور میشه
از زبان مرینت
بهش گفتم بیا بریم پایین گفت نه نمیام
گفتم گربه لوس من اینجوری که صداش کردم
یه نکاه بهم کرد و گفت یه بار دیگه اینجوری صدام کن
گفتم اگه بری پایین صدات میکنم
گفت پاشو بری رفتیم
از چیزی که دیدم باورم نمیشد فیلیکس داشت مخ اناهیتا رو میزد
کت دیگه این دفعه جوش اورد
من جفت کت اروم باش
گفت مرینت من میرم تو اتاقم چند دقیقه دیگه میام زمانی که بیام این پیش شما دو تا نیس
گفتم باشه
رفت تو اتاقش
اکوما وارد ............. شد و اون شرور شد
در همین هنگام از زبان مرینت
اخیش بالاخره فیلیکس رو از اناهیتا جدا کردم اناهیتا با یه نگاه تشکر امیز نگام میکرد
بهش چشمک زدم خندید
دیدم که کت نوار صدام میکنه برگشته گفتم جانم
چیزی ندیدم
دوباره صدام کرد همین جوری تا ۳ بار ادامه داشت
بعد برگشتم دیدم که ای وای کت یه لباس نقره ای تنشه و چشم های سبزش زرد شده خیلی ترسیدم یه گل رز قرمز تو دستش بود
همین جوری موندم بهم نگاه کرد و یه لبخند ترسناک زد بیشتر ترسیدم
بهم با چشمش اشاره کرد که دنبالم بیا پرده رو زد کنار و رفت تو تاریکی
اب دهنمو قورت دادم
رفتم دنبالش کردم ولی عین یه سایه غیب شد
گفتم
کت کجایی اینجوری نکن چت شده
یهو یکی منو زد به دیوار دستش رو این ور اون ور من گذاشت که فرار نکنم
چشام رو باز کردم که با دو تا چشم زرد رو به رو شدم با ترس و لرز گفتم
کک ........ کت تو چت شده
صورتش رو تو دستام گرفتم و گفتم تو چرا اینجوری شدی
گلی که تو دستش بود رو مثل اون شب گذاشت پشت گوشم و گفت
هیچکس ......... مکث کرد و گفت هیچکس حق نداره به غیر از من به تو نزدیک بشه تو برای منی
اومد بر که دستش و گرفتم و گفتم
کت من برای تو عم انتقام برای چی اینجوری نکن تو ........ بغض کردم و گریم گرفت گفتم
تو با این کارت داری من رو از خودت میرونی
دستم رو کشید و منو بقل کرد یه عان لباسش مشکی شد رنگ چشاش سبز شد تا اومد اولین کلمه اسمم رو بگه دوباره تغییر کرد
سریع ازم فاصله گرفت و گفت دنبالم نیا و به سرعت جت ازم دور شد
از زبان اناهیتا
دیدم مرینت و کت و فیلیکس غیبشون زده نگران مرینت و داداشم شدم
رفتم دیدم مرینت پشت پرده ها داره نفس نفس میزنه رفتم پیشش و گفتم
مرینت مرینت خوبی
گفت کت ....... بغضش ترکید و گفت اون تغییر کرده بعد همه چی رو بهم گفت
گفتم مرینت
یه نفر هست به نام ملکه یه اکوما اون همه کسانی که غم و غصه و عصبانیت داشته باشن رو تو این دنیا شرور میکنه و فقط درمانش معجزه گر کفشدوزکه که اونم نمیدونیم کجاس
مرینت بهم نگاه کرد و گفت من باید برم پیشش
گفتم خب من و اون یه جای مخفی داریم ادرس رو بهش دادم
از زبان مرینت
ادرس رو گرفتم و به سرعت جت رفتم اون جا دیدم فیلیکس رو اینقدر زده که داره خون بالا بیاره موقع زدنش گفت
تو ......... حق ........ این که .... به مرینتم نزدیک شی ............. رو نداری عوضی............. بعد میری سراغ ابجیم کله موزی
خشکم زد
گفتم کت
تا من رو دید دست از زدنش بر داشت و گفت مرینت
گفتم این جوری منو دوست داری
اینجوری منو دوست داری با داد
ناگهان فیلیکس از پشت به سر کت ضربه زد رو به من گفت
عشقم اومده منو نجات بده کت نوار داشت میافتاد که گرفتمش بازهم خوردیم زمین فیلیکس دمش رو گذاشت تو کولش و در رفت
سر کت رو نوازش کردم که دستم خونی شد
خیلی ترسیدم گفتم
نه کت نه نکن با من نکن من من ............ دوست دارم لطفا
تا گفتم دوست دارم گفت
میدونستی میترسی خیلی خوشگل میشی یه جور تو حالت بیهوشی و بیداری بود
سرش رو بوسه زدم و گفتم خوب میشی
از زبان اناهیتا
کت بهم یاد داده بود که چجوری اکوما ها رو بگیرم گفتم
اون الان اکوما داره نمیدونه چیکار میکنه به سمت ادرس حرکت کردم خیلی نگرانشون بودم
رسیدم دیدم مرینت کت نوار رو بقل کرده و کت هم بیهوش افتاده تمام لباس مرینت خونی شده بود گفتم مرینت نا من رو دید بیشتر گریه کرد
با کمک هم کت نوار رو بردیم تو قصر مرینت گفت
من هستم تو برو بخواب منم که از خدا خواسته رفتم خوابیدم
از زبان مرینت
هر چند دقیقه یک بار دستمال سرش رو عوض میکردم که دستم و گرفت و گفت عشق زندگیم خوشحال شدم دیدم به هوش اومده
ادامه دارد...
ب دوباره میگم لایک کنید قسمت بعد زدم بررسی و ایندفعه واقعا زیاد گذاشتم
خیلی خوشحال شدم که بهوش اومده بود
گفتم جانم کت
گفت
من اینجا چیکار میکنم یهو سریعا بلند شد نشست و گفت
فیلیکس اسمش رو با نفرت گفت که گفتم
کت اگه منو دوست نداری برو و از اون انتقام بگیر
یه نگاه کرد و گفت
تو متوجه نیستی دستم رو گذاشتم رو صورتش و
گفتم نه تو متوجه نیستی اون با اون کاری که کرد فقط خودش رو کوچیک کرد بعدش هم دستم درد میکنه
گفت چرا ؟؟؟؟؟ نکنه من بهت اسیب زدم
گفتم
نه با اون مشتی که من بهش زدم دستم درد گرفته
خندید دوباره رنگ لباسش و چشاش عوض شد یه چیزی مثل نقاب بنفش رو صورتش ظاهر شد بعد دستش رو گرفت و گفت باشه باشه برات پیداش میکنم
و از زیر دستم در رفت
بلند شدم از اتاق برم بیرون برم دنبالش که یه نفر کشکی پوش دستم رو گرفت کشید و گفت مرینت
دیدم فیلیکس هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم گفتم
پسره عوضی همه اینا تقصیر تو عه اگه تو همچین ............. نخورده بودی الان تو این وضعیت نبودم
که گفت
تو درست میگی اما نتونستم خودم رو کنترل کنم بعد هم نبودیم نه نبودم
بهش یه چشم غره رفتم و از جلو خودم هل دادم کنار و رفتم دنبال کت
از زبان کت
دنبال نگهبان معجزه اسا ها بودم که هر کاری کردم پیداش نکردم
در همین هنگام که مرینت دنبال کت بود
مردی با لباس سیاه جلو یه مرینت ظاهر میشه و میگه مرینت دوپن چنگ الهه اول اب و اتش
من به تو معجزه گری میدم که بتونی کت نوار رو بر گردونی و در نجات دادن اکوماتیز ها کمک کنی
قبول کردم نوری صورتی و مشکی اومد بیرون و گفت سلام مرینت بگو تیکی خال ها روشن
گفتم و تبدیل شدم
ادامه دارد....
تبدیل شدم اومدم برم پیش کت که پیر مرده دوباره دستم رو گرفت و گفت قبل از این که بری باید چند تا نکته بهت بگم
۱ کت نوار نباید هویتت رو بفهمه
۲ برای همین اون گل رو از رو سرت بر دار گل هرو بر داشتم یعنی این همه مدت این گل رو سرم بود !!!!!!
۳ بعد از این که کارت تموم شد و تونستی اکوما رو بگیری حرفش رو قطع کردم و با ناراحتی گفتم میدونم باید معجزه گر رو پس بدم گفت
معلومه کنه نه!!!!!
گفتم اما
گفت اما و اگر نداره مرینت تو برای دومین بار تونستی بدون معجزه گر کت نوار رو به حالت سابقش بر گردونی
با لبخند گفتم باش
گفت و لازم نیست که دنبالم بگردی من خودم میام پیشت و همه چیز رو بهت توضیح میدم
گفتم باشه من دیگه برم استاد
گفت از این که استاد صدام میکنی خوشم میاد حالا هم برو
رفتم داشتم دنبال کت میگشتم که دست یکی رو دهنم و اون یکی دستش چاقو بود که گذاشته بود رو گلوم و گفت میدونستم پیدات میشه لیدی باگ
فهمیدم کته
یه ارنج تحویل پهلوش دادم از درد دندون هاش رو روی هم فشار داد و رو زمین نشست
رفتم پیشش نشستم و به زور صورتش رو تو دستا گرفتم و گفتم
پیشی این راهش نیست تو که انتقام گیر نبودی
از زبان کت نوار
این دختره به چه جرعت به من نزدیک میشه و بهم دست میزنه صبر کن ببینم .......... نکنه اون مرینته
این جمله رو که بهم گفت دستاش رو گرفتم و گفتم مرینت
از زبان لیدی باگ
وای نباید هویتم رو بفهمه گفتم
مرینت کیه من مرینت نیستم
گفت مرینت. چرا خودت رو قاطی این ماجرا کردی تو نباید پریدم وسط حرفش و گفتم
من مرینت نیستم با داد
گفت باشه متوجه شدم مرینت من هیچوقت من رو از خودش نمیروند اشتباه کردم حالا هم برای ادب شدنت
کاگبالور (مثلا کلمه ای که اون گوله سفیده از توش میاد بیرون )
و زد زیر پام من نزدیک افتادن بودم که یه میله رو گرفتم داشتم میوفتادم که دستش رو اورد جلو و یکی از گوشواره هام رو در اورد سریع با یو یو از اون جا خلاص شدم و تبدیل شدم تیکی گفت
مرینت افرین خیلی نزدیک بود ولی تو میتونی گفتم
ممنون وای چیزی ندارم بدم بخوری
گفت اشکال نداره تو قصر هست گفتم باش بیا بری تیکی
داخل قصر بودم تو اشپز خانه ماکارون و بیسکوییت گذاشتم تو کیفم که در باز شد و اناهیتا اومد تو
این داستان ادامه دارد
انچه خواهید خواند دوباره همون پیشی قبلی شو لطفا
مرینت تو میتونی خوبم کنی نه کسه دیگه تو درمان زخم های قلبمه
از این اسلاید به بعد رو دادم به ویرایش دادم
حالا برید ادامه رمان رو بخونید . ........... دیدم اناهیتا اومد تو پرید بقل و گفت وای مرینت تو لباست رو عوض نکردی بدو برو تو اتاقت لباست رو عوض کن
گفتم
تو اتاقم ؟؟؟؟؟؟
گفت اره قبلا این که بیای بابام برات اتاق حاضر کرد منم برات لباس خریدم
گفتم ممنون رفتم حموم دلم برای کت نوار تنگ شده بود هدفونم رو گذاشتم تو گوشم و یاد حرف مادرم یا همون الهه ۳ افتادم که گفت من یه سلاح مخفی بهت دادم گفتم چی انگشتش رو گذاشت روی گلوم و گفت صدات خوندم
فکر کنم با خراشت دیگه کارم تمومه
خودمو نمیشناسم هیچی ازم نمونده
در و دیوار خونه قهرن با من انگار
بیا بهشون بگو که تقصیر من نبوده
یه روزی حقم از این دنیا میگیرم
بیا که ارزو هام بدون تو میمیرن
هیچ جایی بدون تو انگار جام نیست
تموم خیابونا بهونت رو میگیرن
از تکرار روزا مثل هم خستم
کاش نمیدیدم تو یه بی عاطفه رو اصلا
همه چی واسم یه حس غریبی داره
از این دیوانه تو اینه میترسم
گذشته ها از سرم هیچی مهم نی واسم
دروغ میگم با خودم
دیگه تو مردی واسم
گم میشم تو خاطرات اون روزا بازم
الان همه منو به افسردگی میشناسن
شدم یه روانی که بد جوری رد دادم
هر چی که داشتم و پایه تو به باد دادم
تو کل این سالا همه زندگیم بودی
لعنت به چشمات که نمیرن از یادم
رو همه دنیا دارم چشام رو میبندم بر گرد
نزار اینا به اشکم بخندن
بعد دیدم کت نوار از پنجره اومد تو و گفت دلت برام تنگ شده بودم عشقم
احکام رو پاک کردم و دویدم بقلش کردم و گفتم
پیسی بد دیگه دلت برای من تنگ نمیشه تمام فکر و ذهنت شده انتقام قبلا حد اقل پیشم بود من بدون تو هر نفسی که میکشم با دو هزار تا ترس و لرزه
همین جوری به چشام خیره بود و گفت
من ........ من معذرت میخوام
گفتم کت از این به بعد اگه خواستی انتقام بگیری جلوی چشم من میگیری یا دیگه اسمم رو هم نمیاری بهم نگاه کرد و گفت
پس دنبال من بیا
اب دهنم رو قورت دادم و دنبالش رفتم
بقلم کرد این بار بدون هیچ اعتراضی سرم رو رو شونش گذاشتم منو بر دم پنجره و گفت چشای دریاییت رو ببند بستم
من رو نشوند باد به مو هام میخورد و گفت
چشات رو باز کن باز کردم و وای باورم نمیشه
ماه دقیقا جلوی چشمم بود گفتم کت این خیلی قشنگه بهم نکاه کرد و گفت نه به قشنگی تو
بعد یه بوسه روی گردنم گذاشت گفتم
همون پیشی قبلی شو
ادامه دارد ...
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
عالی و همینطور جالب 🤩😌👍🏻💓
میییسی اجی
عالی
عالی عالی عالی