10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Alireza انتشار: 4 سال پیش 260 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام من اومدم با پارت ۹ از داستان میراکلس
صبح از زبان مرینت : بیدار شدم دیدم که هنوز مریک و ماریسا بیدار نشدند تصمیم گرفتم یکم شوخی کنم باهاشون و یکدفعه پای هردوشون رو قلقلک دادم مریک داد زد و گفت نه من باید ببرم و ماریسا گفت راه تونل از همه بهتره من خندم گرفت و اونا گفتن مرینت خیلی کارت بد بود من گفتم ببخشید ولی خیلی باحال بود و بعد همه زدیم زیر خنده و مریک و ماریسا گفتند ما هم میاییم مدرسه تو مرینت من گفتم این عالیه و بعد صبحانه رفتیم مدرسه و ادرین و دیدم و گفت سلام مرینت و گفت اینا کی هستن ؟ منم سلام دادم و گفتم بعدا می فهمی بعد رفتیم سر کلاس و الیا سلام داد و گفت اینا کین منم سلام دادم و گفتم متوجه میشی خانم بوستیه اومد کلاس و گفت :
بچه ها امروز ۲ دانش آموز جدید به کلاس می آیند و بعد گفت مریک و ماریسا بیایید داخل اومدن و خانم گفت خودتون و معرفی کنید. سلام من مریک دوپن چنگ هستم برادر مرینت و ماریسا گفت سلام من ماریسا هستم خواهر مرینت و بعد همه گفتن مرینت تو خواهر و برادر داری گفتم بله و خانم گفت مریک تو برو پیش الکس و کیم و مریک تو برو پیش مکس و بعد زنگ تفریح من همه چیز رو به بچه ها توضیح دادم و قرار شد امروز بعد از ظهر بریم بستنی آندره بخوریم ولی ادرین گفت من نمی تونم بیام و یک دفعه یک صدا اومد آقای داماکلیس گفت بچه ها سریع قایم شید و دیدیم نادیا گفت تعجب نکنید این یک خبر هست و گفت امروز ارباب شرارت و مایورا اومدن و معجزه گر لیدی باگ و کت نوار رو میخوان و گفت لیدی باگ و کت نوار لطفا هرجا که هستید سریع به کمک ما بیایید و من گفتم
ببخشید ولی من باید برم دستشویی و رفتم و گفتم تیکی خال ها روشن و تبدیل شدم.
از زبان ادرین: منم همینطور و رفتم دستشویی و گفتم پلگ پنجه ها بیرون تبدیل شدم و به کمک لیدی باگ رفتم بعد از نیم ساعت مایورا من و گرفت و ارباب شرارت هم لیدی باگ رو بعد لیدی باگ گفت باکس چارم و یک توپ بزرگ آهنی خورد تو سر ارباب شرارت لیدی باگ سریع معجزه گرشو برداشت و دیدیم که ارباب شرارت گابریل آگرست یعنی پدر منه 😱😱😱 ولی سریع به لیدی باگ زیر پا انداخت و معجزه گرشو و گرفت و مایورا برداشتش و رفتن ولی هیچ کس به غیر از من و لیدی باگ ندید که ارباب شرارت کی هست و لیدی باگ گفت: از زبان لیدی باگ : گفتم چی شده کت کت در حالت ناراحتی گفت حالا که فهمیدیم ارباب شرارت کی هست پس بیا بریم خونه استاد فو و بفهمیم کی کیه من گفتم باشه ولی فردا صبح کت گفت نه اگه بفهمی من کی هستم اون موقع در کم میکنی من گفتم اما کت گفت اما نداره و گفتم باشه رفتیم خانه استاد فو و گفتم با شماره من تبدیل به خودمون میشیم اما هیچ کس نباید هویتمون رو بفهمه باشه گفت باشه و گفتم ۱...۲..۳
تیکی خال ها خاموش.،پلگ پنجه ها بیرون و گفتم ادددددریییین😱 تو این همه مدت کت نوار بودی و گفت ممممرررینت😱 تو توی این همه مدت لیدی باگ بودی و باهم گفتیم آره و بعد پریدیم ب.غ.ل. هم من گفتم ادرین من عاشقتم و ادرین گفت بانوی من من بیشتر. از زبان ادرین : هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحالیم به خاطر اینکه بالاخره به لیدی باگ رسیدم و ناراحتیم اینکه پدرم ارباب شرارت هست و گریه کردم مرینت گفت ادرین میفهمم ولی بعد مدرسه بیا پارک دم خونه ما گفتم باشه حتما و من به مرینت نزدیک شدم و اونو ب.و.س.ی.د.م بعد ۱۰ دقیقه از هم جدا شدیم و مرینت گفت بیا بریم مدرسه تا کسی بهمون شک نکرده گفتم باشه و بعد باهم خندیدم و رفتیم مدرسه
بعد مدرسه رفتم خونه و به پلگ گفتم امروز خیلی اتفاقات افتاد و پلگ گفت اره من گفتم حالا وقتشه به حساب بابام برسیم پس پلگ پنجه ها بیرون تبدیل شدم و رفتم پارک دم خونه مرینت و تبدیل به خودم شدم دیدم مرینت اونجاست و به هم سلام دادیم و من گفتم عشقم چجوری باید به حساب بابام برسیم؟ گفت عشقم هیچ جوری الان به لیدی باگ و کت نوار تبدیل میشیم و میریم خونه شما و به پدرت میگیم آرزویش چیه گفتم اگه بخواد کسی رو زنده کنه چی گفت فقط یک راه داره تا کسی رو که زنده کنه و کسی دیگر نمیره گفتم چیه گفت :
باید معجزه گر های طاووس و پروانه و کفشدوزک و گربه رو باهم تبدیل کنیم که اینو تیکی گفته و فقط یک بار میشه ازش استفاده کرد ولی تیکی گفت خیلی خطرناک هست و ممکنه کسی آسیب ببینه و من گفتم عشقم نه من بدون تو نمی تونم زندگی کنم مرینت گفت ممنون ادرین نترس من چیزیم نمیشه و گفتم بزار فردا که تعطیله گفت باشه هرچی تو بگی.
از زبان مرینت : گفتم ادرین حالا که اومدی بیرون میشه بریم بستنی بخوریم ادرین گفت باشه عشقم و بعد رفتیم کنار رود سن چون بچه ها اونجا بودن و آندره هم همینطور بعد دیدیم که مریک و ماریسا اومدن و ما هم بستنی گرفتیم و رفتیم پیش بقیه که یکهو مریک گفت : بچه ها میدونستید من تو چین جایزه نفر اول بازی نید فور اسپید و مورتال کمبت رو بردم و همه گفتن واقعا بعد مریک گفت
:
تازه این که چیزی نیست من جایزه نفر دوم بازی فورتنایت و کالاف دیوتی موبایل به علاوه جایزه سوم بازی پابجی موبایل و بردم و بقیه گفتن مریک تو واقعا یک گیمر هستی و همه خندیدیم و مریک گفت پس چی که هستم و بعد دوباره خندیدیم.
فردا صبح از زبان مرینت: با مریک و ماریسا رفتیم مدرسه و بعد مدرسه به ادرین گفتم بیاد همین پارک و گفت باشه و رفتم خونه و بعد گفتم مامان بابا من میرم بیرون و سریع بر می گردم اونها هم گفتن باشه و رفتم تو یک کوچه و تغییر شکل دادم و رفتم پارک که دیدم کت اومده و من گفتم سلام پیشی کت گفت سلام بانوی من و گفتم بیا بریم خونه شما و بعد رفتیم زنگ زدیم در باز شد و گفتم گابریل آگرست یا ارباب شرارت واسه چی معجزه گر های ما رو میخوای گابریل گفت لیدی باگ و کت نوار من معجزه گر های شما رو برای زنده کردن همسرم یعنی املی میخوام و گفتم باشه من میتونم اونو زنده کنم فقط تو باید معجزه گر های طاووس و پروانه به ما بدی و گابریل گفت واقعا گفتم بله گفت چشم حتما و راستی ببخشید که
راستی ببخشید که مردم را شرور کردم و خیلی معذرت میخوام گفتم چرا از اول به ما نگفتید؟ گابریل گفت ممکن بود شما معجزه گر هاتونو نمی دادید منم خیلی دلم برای املی تنگ شده بود من گفتم باشه ولی باید از تمام مردم عذر خواهی کنید گابریل گفت اگه مردم بفهمن که من ارباب شرارت هستم چی ؟ من گفتم نترسید اون جوری نه شما بیاد با ظاهر ارباب شرارت جلوی دوربین حرف بزنید و هویتتون رو فاش نمی کنید ما هم به کسی نمی گیم و فقط باید کتاب راهنمای معجزه گر ها و معجزه گر طاووس و پروانه را به من برگردونید گابریل گفت چشم حتما بعد ما رو برد پیش املی و گفت اون تو کما هست و اگه میشه زندش کنید و گفتم باشه و کت گفت پدر شما باید قول بدید که دیگه بگذارید من با دوستام برم بیرون لطفا و بعد گفت پلگ پنجه ها داخل و گابریل گفت پسرم تو توی این همه مدت کت نوار بودی و پرید تو ب.غ.ل. ادرین و ازش معذرت خواهی کرد ادرین هم گفت شما همه ی مردم رو اذیت کردید نمی تونم ببخشمتون که من گفتم
ادرین به خاطر من پدرت رو ببخش و ادرین گفت پدر فقط به خاطر لیدی باگ و گابریل ازش تشکر کرد و من گفتم تیکی خال ها خاموش و گابریل گفت مرینت ! گفتم بله من مرینت دوپن چنگ لیدی اک هستم و نباید به کسی هویت همو بگیم و ادرین و گابریل گفتن باشه حتما و گابریل معجزه گر طاووس و پروانه داد به من ادرین هم معجزه گر خودشو داد به من و گفت لطفا مرینت خواهش می کنم مواظب باش منم گفتم نگران نباشید. تیکی،پلگ،دوسو،نورو تبدیل شید و گفتم حالا وقتشه بعد یک وردی خوندم و بعد املی چند تا سرفه کرد و بیدار شد و گفت ادرین گابریل اینجا کجاست و ادرین همه چی رو گفت و من یکدفعه
ببخشید دوستان که بد جایی کات کردم و ببخشید که یکم داستان زیادی رفت جلو ولی هنوز هم قسمت های جذاب پیش رو داریم و ممنون که خواندید و منتظر پارت بعد باشید خدا نگهدار و مثل همیشه تشکر و عذر خواهی فراوان از شما دوستان 🖐🖐🖐
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سلام دوستان پارت ۱۰ منتشر شده لطفا حمایت یادتون نره
سلام
پارت بعدی رو زود بزار
داستانت عالیه و یه چیزی بازی نید فور اسپید بهترین بازی تو دنیاس من رو تبلتم دارمش عالیه.داستان تو هم بی نظیره
سلام عالی بود واقعا عالی بود ترو خدا زودتر پارت بعدی رو بزار ممنون خیلی باحال بود.
چشم گذاشتم فکر کنم فردا بیاد واقعا ممنون راستی به بقیه هم بگید که داستان منو بخوانند ممنون