
ولی فکر کنم….نه! مطمئنم دیگه باید بیخیالش بشم!)) گربه:(( بیخیال بشی؟؟بیخیال چی؟!)) ذهن گربه:((وای!! چه کاری کردم!!دست گلی به آب دادم که جمع کردن این شکری که خوردم به این راحتیا نیست!)) مرینت:((می دونی…من آدرین آگراست رو دوست داشتم… اون… جذابه… خوشتیپه… با اعتماد به نفسه… اخلاقش خیلی خوبه…اون….اون شگفت انگیزه! حیف که الان فقط می تونم تو دفترچه خاطراتم رویا هایی که باهاش داشتم رو بنویسم🥲😢)) کت:((اووو…. اون … آره بهتره ولش کنی… اینجور پسرا…. لیاقت تو رو ندارن! خیلی نادونن!(تو ذهنش:خیلی احمقن)
مرینت:((حرفتو پس بگیر!!)) کت:((😳😳😳)) مرینت:اون شاید خنگ باشه ولی نادون نیست!😥اون …اون در واقع خارق العادست! وکسی که لیاقتشو نداره در واقع منم!😢😢))((نویسنده😭😭یکی دستمال کاغذی نداره بده به من؟)) ذهن کت:(( خاک تو سرت! ببین چه بلایی سر مری آوردی!!وای!!! چه غ.لطی کردم… نباید اونجوری بهش می گفتم!! خدای من! باورم نمیشد بتونم تا این حد به یه انسان صدمه بزنم!))
کت:((بهتره نیست بری داخل پرنسس ؟ هوا اینجا سرده! سرما می خوری…)) مرینت:(( 🥲 ممنون از نگرانیت… من همینجوری خوبم …. دارم خاطره می نویسم)) کت:(( بیا بریم تو ببینم!!( و وی مرینت را بر می دارد و او را به زور داخل می برد) مرینت:(( چیکار می کنی؟؟!! )) کت:(( پتو را روی مری می کشد) شب خوبی داشته باشی پرنسس!🙂))
مرینت:((ممنون کیتی!🥱😴)) ذهن کت:((کیتی!!؟؟ ولی این لقب رو بانوم بهم داده! ولش کن حتما شانسی گفته!))((نویسنده: خداوندا! یه مغز درست و حسابی به این بده یه پولی هم به من!)) و کت می خواهد برود که…. چشمش به دفترچه خاطرات مرینت می افتد… //یه نکته وقتی کت مری رو برداشت دفترچه خاطرات از دست مری افتاد//(یعنی… بخونمش؟؟ نه! مگه من فضولم!! البته که فضولم پس میخونمش!)((نویسنده: قربون جواب صادقانه😂😂👌))
و او دفترچه خاطرات را بر می دارد و.. شروع می کند! از همان صفحه اول! روز اول مدرسه مری!… خاطرات شیرین و تلخ زیادی در آن دفتر بود… تا آنکه به صفحه ۱۶۰ رسید…. آن موقع دیگر تقریبا صبح شده بود و قبل از اینکه بتواند آن صفحه را باز کند مرینت بیدار شد… گربه هم به ناچار دفترچه را سر جایش گزاشت و سریع محل را ترک کرد..(( فک کنم حدس میزدین تو صفحه ۱۶۰ چی نوشته بود مگه نه؟؟))
مرینت از خواب بیدار می شود و…..ااااچوووو(عطسه)🤧🤧😮💨😵💫🤒 تیکی:((کت نوار درست گفت تو سرما خوردی!…)) در عمارت بزرگ آگراست…………ناتالی:((خیل خب آدرین برنامه ی امروز مدرسه،کلاس شمشیر بازی، کلاس زبان چینی، جلسه ی عکاسی و یه جلسه ی انتخاب طراح منتخب هم دارین آدرین:((مگه قرار نبود پدرم تو اون مراسم شرکت کنه؟؟)) ناتالی:((بله قرار بود ولی ایشون سرشون شلوغه و نمی تونن پس شما باید به جای ایشون برید))
آدرین:((😕😕 باشه)) ……. حالا بریم تو مدرسه….. آلیا داره با تلفن با مری حرف میزنه آلیا:(( اوو مرینت تو حالت خوب میشه… امیدوارم!☹️ همش تقصیره این پسره ی… آه.. و تو حتما نمی زاری من اون پسره رو ادبش کنم مگه نه؟!! … خیل خب مری…. باشه قول میدم… خداحافظ)) آدرین:(( سلام آلیا!🙂سلام نینو)) نینو:((سلام رفیق!😃)) آلیا:(( چه عجب!! آقای آگراست تشریف آوردن!😒))
ذهن آدرین:(( 🙄🙄🙄 این چرا اینجوری میکنه!!؟؟ نکنه…. به خاطر مرینت باشه؟؟ اون چیزیش شده!!😧 نکنه به خاطر من خ.و…دک..شی کردهه!!!😨😨😰😱😱😱)) و او تا به خودش می آید آلیا رفته! آدرین:((آلیااا!! صبر کن!)) آلیا:((چیه!؟؟😒😠)) آدرین:((مرینت چیزیش شده؟؟!!)) آلیا:(( مگه برای تو مهمه!😠😑😒)) و راهش را می کشد و می رود…
آدرین:((چ…چی!!؟؟😦 مگه من چیکار کردم؟؟!!صبر کن!!))(نویسنده:قربون این مغزش که در مسائلlove اندازه یه دونه فندقم نیست😬😬😬منو حرس میده)//نکته:الان در واقع نگرانه که ماری به خودش صدمه نزده باشه// آلیا:((بگو چیکار نکردم!!😠😒)) (نویسنده:الان آلیا اینو میجوه میزاره کنار😂)
و باز هم آلیا از دست آدرین ناراحته و میره و بهش توجه نمی کنه… آدرین:(( وای خدا….😞😣 یعنی چه بلایی سرش اومده!؟؟ نینو! تو میدونی؟!!)) نینو:(( واقعا از تو این انتظار رو نداشتم رفیق!🙁)) آدرین:((چیی؟؟ تو هم!!)) …. بعد از مدرسه….»» آدرین:((😔😔 امروز باید برم مرینت رو ببینم… میترسم بلایی سرش اومده باشه…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خییییلیی باحال و عالبیییی بود😁💐☘
ج چ: 😎🤨😁
ممنون ساغر جان🥰😇
با این ایموجی هایی که گفتی به نظرم شبیه کاراگاه ها هستی😅😎😎
حالا شرلوک هلمز یا موسیو پوآرو؟
اوه انتخاب سختیه😬 . . . به گمونم . . . خب شرلوک هلمز😁
عالی بود
ج. چ :😜😇😔
ممنون نظر می دی
😔 اون وسط چیکار می کنه؟؟؟
بابا شاد باش لاقل😌😌 رو بزار
خواهش
آخه من فقط تو تست چی یا فقط با یکی از رفیقام دررابطه با احساساتم صحبت میکنم و اون رفیقم تو هفته فقط دو روز همو میبینیم و همیشه به امید دیدار هم تلاش میکنیم تا والدین از دست مون ناراحت نشن و بزارن همو ببینیم الانم آنقدر رابطه مون قوی شده که نگو البته اون دختره بگما
عععععاااااااااااللللللللییییییییی بببببببببوووووووودددددد
ممممننننوووونممممممم
چرا همش اینجوری ابراز عالی بودن می کنی؟ آقا این روش دیگه خیلی قدیمی شد یکی جدیدشو ابداع کن😂🤍💜
چشم باید روش فک کنم ♥😍