در سالن باز شد خبرنگار ها به سمتشان هجوم بردند، محافظ ها آرام همه را کنار زدن.
یکی از خبرنگار ها به طرف یکی از اعضا دوید و میکرفون را جلویش گرفت و با عجله پرسید : این درسته که گروه شما قراره هفته ی دیگه برای اولین بار تو کره اجرا داشته باشه ؟
دختر جوان خمیازه ای کشید ولی تا خواست صحبت کند یکی از محافظ ها او رو به جلو راهنمایی کرد.
*******
_میشه به منم یه امضأ بدید لطفا؟
دیبا : اوه بله حتما.
جیهون : مین سو چی شده چرا درهمی؟
مین سو : دارم به این فکر می کنم که چرا ما اصلا استراحت نمی کنیم😑
و همین جوری که داشت غر غر می کرد به طرف مقابلش امضأ می داد.
هانی : اهم اهم اگه یه نگاهی به جلوت بندازی بد نیست😊😀
مین سو با بی حوصلگی سرش را بالا گرفت و به فرد مقابلش که صورتش را با ماژیک رنگ آمیزی کرده بود خیره شد.
عسل : بزارید کمکتون کنم.
و دستمال تمیزی از جیبش در آورد و به سمتش گرفت ولی قبل از اینکه بگیرد مین سو سطل آبی را روی صورتش خالی کرد😂
ماریا : خاک به سرم این طرفدارمون بود😐😂
عسل کمک کرد صورتش را تمیز کند ولی بعدش همه با تعجب بهش نگاه می کردند.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالیییییی ادامههههههههههه بدعععععع ✨🥺
مرسیییی باشه ادامه میدم😊💖
دلم واسه باغی پشت دیوار اکسو تنگ شدع...(:
حیح .. عالییییی بود🫂💜:/
اصلا خدمو معرفی نکردم ، فرزندت جیهون بیده ام اکانت دوممه😹💜
و اگه ادامه ندی میام کش شلوارتو شل میکنم :/😹💔
من نمی فهمم چیکار شلوار بیچاره ی من دارید😂
کمک نیاز داشتی منم هستم بر داشتن اسلحه ها (دمپاییش)با من که کبودت نکنه
فکر می کنم شما با هم پیمان بستین که منو حرص بدین نه ؟😊🔫
ن باو براچی ممن خوجملمو حرص بدم😁❤
قبلا شلوار گل گلی بود الان شد کشش:|😐😂💔
حالا تو پارت های بعدی خودشم میاد😂🔫
من چادرمو سر کنم برم زیارت کایی:|😐😂💔
حتما چادر ملی بکن سرت😂😂
خوبه بعدی
شب می زارم
چرا هر چی کامنت میدم منتشر نمیشه؟ 😐
اینکه منتشر شد😂
چمیدونم😐
منتشر نمیشه😐
میشه منم بیام تو داستان؟
فقط چن مونده اشکال نداره ؟
نه والا مشکلی نی
۸اجی پارت بعد رو هم بزار
باشه عزیزم امشب می زارم💖
مامان حتما بزار😂❤
امشب می زارم 😊💖
پارت ببععععدددد دارمممم میمیرم بزارشش عرررررر
پارت بعد رو بزار وگرنه میام تو خوابت
مرسی عزیزم💖💖