
سلام گلای تو خونه 😐🧁
(خب دوستان چون این داستان من زیاد طرفدار نداشت میخوام زود تر داستان رو تموم کنم) ۳ سال بعد: راوی: خب دوستان یه توضیح درباره این ۳ سال بدم تو این سه سال لایلا شکست دادن یعنی همون ملکه تاریکی و ادروارد بعد اون دعوایی که با مری مرد گذاشت رفت نیویورک مارتین با یه دختر به اسم لونا آشنا شد و عاشق هم شدن مریلا و جیم هم به هم نزدیک تر شدن منظورم این هستش که عشقشون قوی تر شد آدرینا و متیو هم عشقشون به هم اعتراف کردن گابریل و امیلی رفتن نیویورک زندگی کنن و میرسیم به مری و آدرین اونا قراره ازدواج کنن 😊❤ (خلاصه اتفاق های ۳ سال)
مری:آدرین کجایی تو آدرین:اینجام عشقم منو شلوارم چطوره مری:نه خوب نیس برو یکی دیگه بپوش آدرین:آخه عشقم این ۲۰ کت و شلوار که پوشیدم مری:فهمیدم تو نمیخوای عروسیمون خوب بشه بزار امیلی جون و بابا گابریل بیان برای عروسیمون بهشون میگم عروسیمون برات مهم نیس آدرین:نه نه عشقم چرا عروسیمون برام مهم نباشه خیلی هم برام مهمه راستی تو لباس عروسی پرو کردی مری:اوهوم آدرین:قهر نکن دیگه عشقم مری:باش بریم همین کت و شلوار خوبه من خیلی حساسیت نشون دادم
آدرین:عشقم الان باید بریم باغی که برای عروسی انتخاب کردیم از نزدیک ببینیم مری:مارتین اینا نمیان آدرین:نه خوشگلم اونا هم کار های دیگه. رو انجام میدن مری:آها باش آدرین:مری یادته ۳ سال پیش رو مری:اره چقدر با اون لایلا بیشور جنگیدیم آدرین:😂😂😂 مری:چرا میخندی دوروغ میگم مگه آدرین:نه فقط اون لحظه که معجزه گر ارزش گرفتی و دیدی لایلا هستش بعدش موهاشو کشیدی و ک.ت.ک.ش زدی یادم میاد خندم میگیره مری: از دست تو😂 آدرین:عشق جنگ جو من بلاخره بهم رسیدم مری :اره
مری:وایییی آدرین اینجا عالیییی شده آدرین:سلیقه عشقمه معلومه عالی میشه مری:آدرین خیلی دوست دارم ادرین:من بیشتر عزیزم مری:هیچ وقت تنهام نزار باشه آدرین: هیچ وقت تنهات نمیزارم خوشگلم تیکی:مری خیلی برات خوشحالم که تو آدرین بلاخره بهم رسیدین پلگ:اره منم با تیکی موافقم شما زوجیت نمکی هستین مری:ممنونم کوچولو های من آدرین:پلگ پنیر منیر که نمیخوای پاک:واقعا که آدرین یعنی من هر وقت ازت تعریف میکنم یعنی پنیر میخوام آدرین:اره مری:😂😂 آدرین:مری نمیدونی که اون موقع من هفت روز هفته بوی پنیر بو گندو این پلگ خان میدادم پلگ:دلت میاد به این پنیر های خوشگل بگی بو گندو آدرین:اره
مری:عاا مریلا زنگ میزنه آدرین:خوب جواب بده مری:باش (مکالمه بین مری و مریلا:مری:به به مریلا خانوم چه خبر خل و چل مریلا:سلام شوکولاتم خوبم تو خوبی مری:کجایید شما ها مریلا:خونه هستیم بهت زنگ زدم بگم شما ها هم بیاین مری:خونه خودمون مریلا:اری فرزندم مری:خوب پس تا منو عشقم میایم شما ها هم غذا رو آماده کنید گود بای مریلا:پروووووو گود بای مرض مری:😂 پایان مکالمه) آدرین:فکر کنم قشنگ رفتی رو مخ مریلا و عصبیش کردی عشقم اره مری:دقیقا آدرین: عشق شیطون من
روز عروسی داخل آرایشگاه:مری:وییییی فقط آرایشم زیاد غلیظ نباشه باشه مریلا:وایییی چقدر حرف میزنی بزار خانم کارشون بکنه آدرینا:مریلا راست میگه بنده خدا داداشم قراره از دستت چی بکشه مری:ادریناااااا خفه شو آدرینا:راست میگم خو روز اول زندگیتون طلاقت میده مری:لونا مریلا یه چی بهش بگید من استرس دارم الیا تو یه چی بهش بگو مریلا و لونا و الیا: آدرینا خفهههه آدرینا:همه باهم بهم حمله میکنید واقعا نامردیه ازتون انتظار نداشتم باهاشون قهرم بیشولا اصلا مری خانم یه خواهر شوهری برات بشم که وایستا مری:😂😂😂 آدرینا:😂😂😂 (بعد اتمام آرایش و پوشیدن لباس عروس) آدرین:هوففف استرس دارم پاک به نظرت همه چی درست پیش میره پلگ :اره
تیکی:مری یکم آروم باش مری:هوففف باشه باشه من آرومم دخترا هم که رفتن عهههه تیکی آدرین اومد آدرین:مری مرینت چه خوشگل شدی مری:توام خوشتیپ شدی آدرین:بریم مری:بریم آدرین:بفرمایید بانوی من بشینید داخل ماشین مری:ممنونم پیشی آدرین:خواهش میکنم بانوی من مری: آدرین باورت میشه بعد اون همه اتفاق ما الان داریم ازدواج میکنیم آدرین:اره خوشگلم باورم میشه چون ما برای عشقمون خیلی جنگیدیم مری:اره خیلی آدرین خیلی دوست دارم ادرین:منم عزیزم مری:رسیدیم آدرین:اره عزیزم قراره زن و شوهر بشیم مری:اره بریم داخل مریلا:آها اومدن امیلی:وایی گابریل مرینت چه زیبا شده مارتین:خواهر خوشگلم متیو:داره ازدواج میکنه مریلا:واییی الانه که گریه کنم
آدرین: بفرمایید بانو مری:ممنونم عزیزم عاقد:خوب همه میدونم براچی اینجا جم شدیم برای اینکه این دو عاشق به هم برسونیم آدرین:لطفا برین سر اصل مطلب دیگه تحمل منتظر موندن ندارم مری:آدرین😂 آدرین:خوب چیه دیگه تحمل ندارم دوست دارم زود تر زنم بشی عزیزم عاقد:خانم مرینت ویلیام شما آقای آدرین اگرستم رو به همسری میپزیرید مری:ااارر آدرین:اره اره معلومه میپزیره امیلی:پسرم بزار عروس گلم خودش بگه مری:نه امیلی جون انگار آدرین از من مشتاق تره😂 آدرین:ببخشید عزیزم بگو بگو مری:بله عاقد:آقای آدرین اگرستم شما مرینت ویلیام رو به همسری میپزیرید آدرین:بلههههه مریلا:مری پاسو لگد کن مری:باش آدرین:اوخ عشقم چیکار میکنی مری:رسمه پا دوماد لگد کنم
بعد عروسی: مری:آدرین یعنی الان ما داریم میریم خونه خودمون آدرین:اره عشقم میریم مری:آدرین میدونی میترسم آدرین:ازچی مری:از این که بخوابم و بیدار شم ببینم همش یه خواب شیرین بوده آدرین:خواب نیست واقعیته عزیزم مری:آدرین یه قوای بهم بده آدرین:چه قولی مری:تو هر شرایطی هیچ وقت همو ترک نکنیم آدرین:قول میدم 😉 ❤ مری:ممنونم عشقم آدرین:خواهش بانو مری:آدرین میخوام یه اسم برای عشقمون بزارم آدرین:باشه بزار مری:اسمش باشه زندگی پر ماجرا آدرین:چه اسم قشنگی مری:ممنون عزیزم❤ آدرین:تا آخر عمرم دوست دارم مری:منم تا آخر عمرم دوست دارم
(پایان داستان زندگی پر ماجرا) دوستان امید وارم از این داستان خوشتون اومده باشه دوستون دارم بای راستی قراره داستان چه جور عاشقت شدم رو هم بنویسم منتظر باشید😉❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😭😭😭😭😢 حیف تموم شد 😭😭😭😭😭
عالییییییییییییی بود اجولی
ممنون عجقم 😊❤
عالی بود اجولییب
ممنون خوشگلم😊❤
عالی عاجولی🍭🧁
ممنون اجو😊❤
عالی بود کیوتم😻👐🌺
خیلی قشنگ تمام شد😭😍
ممنون کیوتم😊❤
عالی
ممنون😉😊❤
عالیییییییییییییییییی 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭(اشک شوقه)
😊😊❤❤
اشک شوق برای اینه که داستان تموم شده😂😂❤❤
اوهوممم🤧
به نظرت داستان مسخره بود🥺
نههههههههههههههه خیلییییییی باحالللللل بود بگم چرا چون هیچ داستان میراکلسی توی تستچی نیست که نخونده باشم من از اول میخوندم همه داستانا رو و داستان هم عالیییییییییییییییییی بودددددددددد ♥♥♥☺️
ممنون عجقم😊❤
♡ ♡ هاے هانی:)یح گروـہ چهار نـ؋ـرـہ ے בخترونـہ از کمپانی«ŢĜŤ» بـہ اسم White Flowerاسم ؋ـنـבوم :Whiteاعضا:اون سوک💖مونکوت💖مے چا💖میونگ کی💖خیلے کم ازشون حمایت میشه😢ولے کمکشون کن تا موـ؋ـق بشن🎉❤باے لاو❤ ♡ ◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
صاری بابت تبلیغ صوویتم