10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ایتاچی انتشار: 4 سال پیش 703 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان اومدم با قسمت چهار به عنوان کسی که هنوز اول کاره این تعداد نظر خوبه اما خواهشا برسونین به پنج تا☺️
دوستان بازم میگم این تعداد نظر خوبه اما خواهشا برسونین به پنج تا☺️
........
قسمت 4
.....
از زبان مرینت:صبح زود بیدار شدم چون امروز کنسرت بود و کلی کار داشتم.صبحونه خوردم و به سمت مدرسه راه افتادم.تو راه برنامه امروز رو مرور می کردم:بعد از مدرسه میرم خونه نهار میخورم، حموم میکنم،لباس انتخاب میکنم،مدل موهامو عوض میکنم....(اینو بگم مرینت وسایل رو بن همراه پنی برای جگد میبرن اون خوشش اومد و منو به عنوان مهمان افتخاری دعوت کرد منم قبول کردم.دل تو دلم نبود😆)تا اینکه به مدرسه رسیدم.وارد کلاس شدم.آدرین اومده بود.باهاش چشم تو چشم شدم و بازم غرق چشماش شدم.شاید ان تقصیری نداشت و تقصیر خودم بود که افتادم دنبالش.بهم سلام کرد منم با یه اخم کوچیک بهش جواب دادمو رفتم سر جام.خانم فرانسیس اومد.آدرین از نینو و لوکا پرسید این خانم دیگه کیه؟نینو گفت :پسر تو چند روز نبودی و آقای داماکلیز این معلمو بجای خانم بوستیه آورد.یه دفعه خانم فرانسیس گفت :خب نینو نمی خوای بهمون بگی داشتی چی میگفتی.نینو گفت:بله فرانسیس خانوم ها یعنی بله خانم فرانسی.وقتی اینو گفت آلیا بهش یه چشم غره رفت که یعنی بعدا سرت بالای چوبه ی دار هستش.بعد گفت:حانم داشتم برای آدرین درباره ی شما میگفتم چون اون این هفته اصلا نیومده بود.بعد خانم فرانسی گفت پس این آدرین هستش.پاشو و خودتو بهم به طور کامل معرفی کن.آدرین بلند شد و گفت : سلام من آدرین آگرست هستم و نشست.خانوم فرانسیس گفت خوش اومدی من خانم فرانسیس بیگ هستم که به جای خانم بوستیه اومدم. بعد گفت صفحه فلان درس فلان رو باز کن.بعد از کلاس وقتی زنگ خورد داشتم برنامه امروز رو بازم مرور می کردم که آدرین اومد پیشم خواست چیزی بگه که انگار منصرف شد.بعد گفت امشب میبینمت.منم گفتم همینطور.بعد رفتنش آلیا اومد و گفت:دختر آدرین چی گفت؟گفتم هیچی گفت میبینمت.آلیا گفت پس امشب منتظرته نه؟گفتم تو از کجا میدونی که قراره امشب برم کنسرت جگد استون؟گفت واقعا من فکر کردم قراره بیاد خونتون.فهمیدم گند زدم😐.گفتم خب آره اون منو به عنوان مهمون افتخاری دعوت کرد.یه دفعه لوکا از پشت گفت:جدی میگی این که عالیه.فهمیدم دوباره گند زدم😩گفتم درسته تو هم میای؟گفت آره خب منو جولیکا و شاید مامانم به کنسرت میایم.گفت پس امشب همراهم میشه گفتم خب..سرمو یه چرخش دادم تا یکم فکر کنم که آدرین رو دیدم که بصورت ناراحت داره نگاهم میکنه.
.....
لوکا:در حین تصمیم گیری مرینت منم یه نگاه به بچه ها انداختم.چشمم خورد به کلویی همون دختر مو زرد که کنارم نشسته.تو این یه هفته خیلی باهم صمیمی شده بودیم.شاید باید مرینت رو به آدرین و خودم برم سراغ کلویی.قبل از اینکه مرینت چیزی بگه گفتم:ببخشید مرینت من از یکی دیگه در خواست میکنم و رفتم سراغ کلویی.تو راه به چشماش که نگاه کردم انگار وقتی اینو شنید یه برقی تو چشماش افتاد.رفتم و گفتم خانم کلویی بورژوا به من افتخار میدین؟اون خیلی ذوق کرد اما جوری که نشون نده گفت:باشه قبوله لوکا.از زبون مرینت:وقتی اینو شنیدم خیالم راحت شد.بعد از مدرسه راه افتادم به سمت خونه. رسیدم ناهار خوردم،درسام رو نوشتم، رفتم حموم.نوبت رسید به لباس (عکس پارت)بعد خودمو اماده کردم و موهام رو باز گذاشتم.تقریبا وقت رفتن بود.رفتم پایین که آدرین رو دیدم.از زبان آدرین:بعد از مدرسه رفتم خونه.به ناتالی گفتم:پدرم اجازه بدم برم؟گفت بله اجازه داد اما به همراه سایمون.گفتم باشه بهتر از هیچی هستش.بعد از آماده شدن:راه افتادم به سمت اونجا.وسط های راه یاد مرینت افتادم.گفتم برو شیرینی فروشی دوپن چنگ.رسیدیم اونجا رفتم اونجا و پیش ماشین لَم دادم تا بیاد.وقتی اومد وا وا واقعا لکنت گرفتم بینظیر شده بود با اون لباس قرمز محشر شده بود!!!وقتی اومد پایین با تعجب نگاهم میکرد.گفت تو اینجا چکار میکنی؟گفتم اومدم دنبالت.گفت نه خودم میرم.گفتم خواهش میکنم اومدم دنبالت.قبول کرد.
.....
توی ماشین همش زیر چشمی نگاهش میکردم.نمیتونستم ازش چشم بردارم.موقع رسیدن خواست پیاده بشه که گفتم صبر کن.پیاده شدم و خودم در رو براش باز کردم.داشتیم میرفتیم که مرینت گفت من میرم پشت صحنه.گفتم باشه جا برات نگه می دارم.قبل از رفتن به پشت صحنه پیش جگد رفتم دستشویی و با تیکی که با لباسم استتار کرده بود گفتم تیکی بنظرت چرا آدرین اینطوری رفتار میکنه؟از زبون تیکی:گفتم حتما که نباید دلیل خاصی داشته باشه بلاخره اون دوستته.اما میدونستم این دروغه.آدرین و مرینت تمام مدت مثل موش و گربه دنبال هم میرفتن در حالیکه هر کدوم توی حالت عاشق اون یکی بود.از زبون ماری:رفتم پشت صحنه و با جگد سلام دادم.گفت خوش اومدی ماری خوشحالم از لباست خوشت اومد چون واقعا بهت میاد.گفتم ممنون آقای جگد.یک دفعه پنی گفت:جگد تا پنج دقیقه دیگه شروع میشه.
....
جگد گفت ماری برو و بشین صندلی ردیف جلو.برای خودت و دو تا دوستات جا رزرو کردم.😳گفتم اما من که فقط یه نفر باهامه؟گفت پس لایلا چی گفت که همراه تو اومده.یه دفعه از اونطرف اومد.گفت سلام ماری از سفر برگشتم ممنون بخاطر اینکه برام جا گذاشتی.با کمی عصبانیت گفتم خواهش میکنم لایلا.جگد گفت خب شماها برید بشینید.رفتیم.داشتیم میرفتیم به سمت ردیف اول که لایلا پیش آدرین نشست.برام مهم نبود.الان ترتیب جاها بهصورت؛از راست به چپ (آدرین_لایلا_مرینت)بود.خلاصه جگد شروع کرد.واقعا وسایلش عالی شده بود.مخصوصا گیتارش که براش طراحی کرده بودم که البته الکس اونو با اسپری رنگ کرد.وسطای آهنگ آدرین بهم گفت:ببخشید مرینت من کارت دارم میشه یه دقیقه بیای.قبول کردم.با آدرین رفتیم یه جای خلوت.وقتی وایسادیم آدرین گفت:میخواستم باهات صحبت کنم.گفتم:خب. گفت:
....
من میدونم تو منو دوست داری.لوکا بهم گفت.راستش منم دوست دارم یعنی خب چجوری بگم من ع*ا*ش*ق*ت*م.آدرین:وقتی اینو گفتم مرینت یه قطره اشک از صورتش اومد پایین.شروع کرد:آدرین من از روز اول مدرسه عاشقت بودم.اما تو همش منو دوست در نظر میگرفتی تا چند روز پیش.یه نفر دیگه هم خیلی منو دوست داشت اما من قلب اونو بخاطر تویی که بهم نگاه هم نمیکردی شکستم و یه قطره اشک دیگه از روی گونش سُر خورد. گفتم من متاسفم.گفت اما خودت هم میدونی دوست داشتن به این سادگی ها نیست چون خودت هم یکی رو دوست داشتی. حتما اون ولت کرد که اومدی سراغ من. و آخرین حرفی که ازش شنیدم این بود👈عشق الکی نیست و با گریه رفت اونجا رو ترک کرد.واقعا من نفرت انگیزم که کسی مثل لیدی باگ رو دوست داشتم و مرینت رو نمیدیم.منم اونجا رو ترک کردم و به سمت خونه رفتم بلافاصله وقتی رسیدم لباسام رو عوض کردم و کت نوار شدم و راه افتادم.چون میدونستم تو حالت قهرمانی راحت میتونم باهاش صحبت کردم.وقتی رسیدم چند ضربه به بالکن خونشون زدم تا بفهمه من اینجام.وقتی در رو باز کرد واقعا ناراحت شدم.کل صورتش خیس بود اما یه اتفاق خیلی عجیبی رخ داد.
....
مرینت حتی بدون یه کلمه پرید بغلم و منو سفت بغل کرد.جا خوردم.منم اونو سفت بغل کردم.بعد از پنج دیقه از بغلم بیرون اومد.جوری اومد تو بغلم که انگار اتفاقی افتاده بود (البته بین مرینت و کت نوار اتفاقی نیفتاده).از تو بغلم اومد بیرون و گفتم: چیشده؟گفت داستانش مفصله.نمیتونم به طور کامل قضیه رو بگم.گفت:من یه نفر رو دوست داشتم اما اون منو دوست نداشت در حالیکه یکنفر دیگه منو دوست داشت ومن بهش بی توجهی کردم.کسی که منو دوست داشت با هر بار گفتن تو فقط یه دوستی اون زجر میکشید اما کسی که من دوسش داشتم اونم منو فقط دوست خودش میدونست و منم زجر میکشیدم اما من هیچ وقت خودمو جای کسی که دوسم داشت نزاشتم.اون منو ول کرد.اما حالا که منو ول کرد من از فکر کاری که نکردم عذاب میکشم.اینکه کسی رو که دوس داشتم و بهم مهل نمیزاشت رو ول نکردم و کسی که از ته دل منو دوست داشت الان رفته.گفتم خب کسیو که دوس داشتی کی..که حرفمو قطع کرد و گفت آدرین اگرست و کسی که دوست داشت؟متاسفم اینو نمیتونم بگم.تو چشماش نگاه کردم.واقعا احمق بودم که نمیدیدمش.
....
داشتیم تو چشمهای هم نگاه میکردیم که مرینت اومد جلو و یک ب*و*س*ه شکل گرفت.اون صورتمو گرفت و منم کمرشو.وقتی از هم جدا شدیم بهم گفت:دوست دارم.منم گفتم:منم همینطور.و ایندفعه من مرینت رو ب*و*س*ی*د*م.از مرینت جدا شدم.گفتم فردا شب برج ایفل منتظرتم ساعت 7.چوبمو خواستم بندازم که بازم گفت:دوست دارم.شاید تا حالا هیچ کس رو به اندازه تو دوست نداشتم.گفتم منم همینطور.لیدی باگ برام فقط یه همکار اما تو بانوی منی و دستش رو بوس کردم.چوبمو انداختم و رفتم.تو راه انگار تو آسمونا بودم.تا حالا تا این حد آرامش نداشتم و خوشحال نبودم.لیدی باگ منو از دست داد اما من مرینت رو از دست نمیدم به هر قیمتی هم که شده.از زبون لایلا وقتی تو کنسرت مرینت و آدرین رفتن دنبالشون رفتم و وقتی رسیدم آدرین گفت مرینت من دوست دارم.عصبانیت تمام وجودم رو گرفت.آکوما اومد طرفم.آکوما رو گرفتم و گفتم سلام هاوک ماث تا فردا صبر کن فردا بیارش سراغم من یه نقشه دارم.هاوک ماث:خوبه که اینقد استقبال میکنی منم از نقشه تو استقبال میکنم و آکوما رو برد.مرینت:بعد از مدت ها این زیباترین شبی بود که با کت داشتم.گفتم تیکی نظر تو چیه؟گفت خوبه اما بازم مسأله هویت هاتون ک..تو حرفش پریدم و گفتم درسته اینکارو نمیکنم.با امید فردا که قراره کت رو ببینم خوابیدم. (ببخشید بچه ها مجبورم داستان رو جلو ببرم) یکی شرور شد اما خدارو شکر که زنگ تفریح بود.رفتم دستشویی و تبدیل شدم.
....
دنبال این شرور میگشتم اما پیداش نمیکردم. تا اینکه ولپینا اومد.گفت :قبل از اینکه حرفی بزنی کفشدوزک اینو بگم من یه توهمم اگر میخوای اصلیم رو ببینی برو برج ایفل البته به همراه آدرین.یه دفعه کت از پشت اومد.گفت سلام.منم بهش سلام دادم.گفتم باید بریم سمت برج ایفل.از زبان کت:داشتیم میرفتیم که یهو ولپینا رو دیدم رفتم سراغش.وقتی بهش رسیدم گفت:اگه میتونی ایندفعه از پنجه ی برنده روی من استفاده کن.😈گفتم:خواهیم دید و بعدش کتاکلیزم و رفتم سراغش دویدم اما وقتی به گردنبندش خورد ناپدید شد و پنجم خورد به یه دیوار دودکشی.انگار که توهم بود خواستم برم خودمو شارژ کنم که از پشت اومد و فلوتش رو گذاشت رو گلوم(به صورت افقی جوری که خفه شه)و گفت:حالا تو باهام میای.از زبون لیدی:نزدیکای برج بودم که دیدم کت نیست پس خودم تنها رفتم.وقتی رسیدم به طبقه آخرش دیدم کت بود به همراه آدرین که هر دو روی گلوشون فلوت بود.نمیدونستم کدوم واقعی و کدوم توهم بود.ولپینایی که پیش آدرین بود گفت:دو تا راه داری.یا معجزه گرتو میدی و هر دو آزاد و یا دو تاشون انداخته میشن.نمیتونستم تصمیم بگیرم.از یه طرف گربه رفته بود و الان اینجاس و ممکنه اون واقعی باشه اما نمیتونم ریسک کنم.گربه گفت:من واقعی هستم اون توهمی هستش.آدرین هم گفت نه لیدی باگ من واقعی هستم ولپینا اونو ساخت تا گولت بزنه.خواستم گردونه رو بزنم که ولپیناها دو تاشون گفتن اگر جم بخوری هر دو پرت میشن.اینقد هر دو حرف میزدن که گریم گرفت(آدرین و کت) و با صدای بلند گفتم:بسه بسه خواهش میکنم من دیگه نمیتونم.یه دفعه هر دو گفتن اما اون توهمه.گفتم بسه این کار خیلی سخته اول استاد فو بعد کسایی که دوسشون داشتم حالاهم این دیگه نمیتونم و گوشواره هام رو انداختم برا ولپینا یه دفعه اونی که آدرین دستش بود اونو پرت کرد پایین و ولپینایی که کت پیشش بود معجزه گرمو برداشت.کت اومد و من رو که در حال افتادن بودم رو گرفت.گفتم آدرین اونم نجات بده اما اون اصلا مهل نذاشت و منو داشت از اونجا میبرد.با صدای بلند داد زدم :آدرین ننننننههههههههه.
......
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عااااااااااااااالی از داستان من هم بهتر
عالی بود زود بعدی رو بزار
عالی بود جان مادرت بعدی را بزار
ممنون بابت نظرات دوستان😉
یعنی الان کت نوار فهمید لیدی باگ همون مرینته؟ 🤨
عالی بود بعدی رو زودتر بزار🥺🥺🥺
یعنی الان کت هویت لیدی باگ رو فهمید؟
بله
عالیه
خیلی خوب بود 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
خیلی خوب بود
منتظر پارت بعدی هم هستم لطفا هر چه سریعتر بذار