meow 😎
مکالمه مرینت د ادرین: مرینت..ببین امروز روز تولد منه و تو باید اون راز رو بهم بگی حالا بروگل رو ول کن فقط تو بهم بگو ادرین.. خوب... تووتولدت میفهمی مرینت.. چرا صورتت سرخ شده؟ ادرین.. ایچی تو تولدت اینم میفهمی مرینت.. ادرین تورو خدا انقدر عذابم نده بگو ادرین.. میگم تو تولدت میگم (یکوچولو با داد گفت) مرینت.. 😰بباشه (و گریه اش گرفت و رفت تو اتاق و درش رو محکم بست ادرین.. مرینت... وایستا... من چی کار کردم چند ساعت بعد... ادرین.. پلگ چجوری مرینت رو قانع کنم؟... مرینت:(گوشم رو چسبونده بودم به در که یکدفعه ناخوداگاه گریم گرفت خیلی ناراحت بودم اخلاق ادرین فرق کرده بود ادرین..(اوروم گفت)باید مرینت رو اروم کنم س براش یه لیوان اب میبرم... مرینت در رو باز کن مرینت.. ولم کن چیکارم داری تو ادرین.. فقط تو در رو باز کن مرینت.. باشه بیا ادرین.. مرینت به خاطر اخلاقم ببخشید خیلی... خیلی.. چیز شده بودم این لیوان اب رو بگیر و بخور
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
.ارت بعدو کی میزاری خواهش میکنم زودتر بزار لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا
وایی ببخشید این چند هفته خیلی سرم شلوغ بوده
همه چیز رو فراموش کرده بودم