هه جین : حدسم درست بود . اونا.....بی تی اس بودن 😳 . چشمام گرد شده بود و همینجوری مثل یه سنگ وایساده بودم و نگاشون میکردم 🗿. که با صدای همکارم به خودم اومدم . سویان ( همکار هه جین ) : هوی چرا وایسادی میخوای اخراج شی . برو اون سفارشارو بده بهشون . هه جین : اوه باشه باشه .
هه جین : هر چی بهشون نزدیک تر میشدم . لپم پیشتر قرمز میشد و این باعث خجالتم میشد 😊 . ( لپ قرمزی پوکر پیدا نکردم 😐 ) بلاخره اون سفارش نفرین شده رو رو میزشون گذاشتم . هه جین : بفرمایید . چیز ددددیگه ای ل.لازم ن...داارید . اعضا : نه ممنون . ( از زبان جیمین ) اون دختره اومد سفارشمون رو داد . همون اول که دیدمش چهره ی کیوت و بانمکش دل منو برد الانم که اومد با لمای قرمز خیلی خ*و*ر*د*ن*ی تر بود ( منتشر کن ناظر عزیز ) 💟💟💟
هه جین : با سرعت از اونجا رفتم و .رفتم تو اشپزخونه . خیلی گرمم بود . یه لیوان اب خوردم و رفتم سر کارم . چشمم همش رو اعضا میچرخید . و ۱ ثانیه هم برداشته نمیشد . ( ۳۹ دقیقه بعد ) شبفت کاری من تموم شد و داشتم از در کافه میومدن بیرون که........
سرم گیج رفت . ( چیه انتظار داشتی تمومش کنم 😂) هه جین : سرم گیج رفت و داشتم میوفتادم که دیدم یه نفر منو گرفت. ( ناظر فدای چشمت بشم منتشر کن ) . سعی داشتم بینمش کیه ولی شب بود و نور چراغ کافه ،یخورد به چشمام و نتونستم ببینم کیه . ( از زبان جیمین ) داشنیم از کافه بیرون میومدیم که اون دختر گارسونه رو دیدیم . داشت سرش گیج میرفت و میوفتاد که سریع رفتم و گرفتمش . بلندش کردم و گذاشتمش توی ماشینم و بردمش بیمارستان .
اینم از پارت ۲ امیدوارم خوشتون بیاد . جان مادراتون منتشرش کنید 😭😭😭😭😭
بای بای 💞💞💞💞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ممنون 😘😘😘😘😘
لایکا زیاد شه پارت بعدی رو میزارم
عالیهههههه پارت بعدییییییی
اوک 😂🤩🤩🤩
فالوشدی
لایکا بیشتر شه پارت بعدی رو میزارم
عالی بود
ممنان 😘😘
لایکا زیاد تر شه بعدی رو میزارم