
سلام🍫این یه تسته که تستش تسته بعدش تست تستش تست تسته که همون تسته😐🦶🏻
یادم نمیه کجا تموم شد😐🦶🏻 اها یادم اومد:/ خب پایین بنگر منو ننگر😐🦶🏻 ا.ت: صبح پا شدم رفتم تو حال و با یه قیافه پوکر خونه رو از اول تا اخر دید زدم:/ جیمین: دیدم ا.ت با قیافه پوکر اومده خونه دید میزنه ک چشاش رو یه جا قفل شد ا.ت: چشمام رو یجا قفل شد دیدم یه پلاستیک زباله سیاه به سرعت سمت من میاد:/ ا.ت: جججیییییییییییییغغغغغغغغغ جیمین: دیدم یه پلاستیک سمت ا.ت میره ا.ت هم جیغغغ همه: ا.ت جیغ زد رفتیم ببینیم چیه دیدیم ا.ت رفته بالا کابینت😐🦶🏻 تهیونگ: رفتم ببینم اون پلاستیک چیه ورش داشتم و بعله یونتان بود:/ تهیونگ: یونتان بابا چرا خاله رو ترسوندی😐💢 ا.ت: رفتم پاین گفتم اوا خاک تو سرم😐😐 جیمین: خدا نکنه چی شد ا.ت: جسی کو😐 ایرین: نمد ا.ت: جـــــــســـــــــــی مادر کجای فدات شم😐🦶🏻 عه دیدم جسی از زیر مبل اومد بیرون:/ ا.ت: بغلش کردم تو اونجا چکار میکردی؟ جیمین: (با لحن کیوت) من چی ا.ت: به حیوون حسودیت میشه😐🦵🏻 جیمین: خو آله🥺 ا.ت:(غش کرد😐🦶🏻) شوگا: ا.تتتتتتتتتتتتتت ا.ت: هن شوگا:هیچی ات: 😐ـ
سانا: بیاین کارتون داریم ا.ت: بش😐🦵🏻(قفلی شدم رو این استیکر😐🦶🏻) سانا: خب منو کوک و ایرین و تهیونگ و لینا و جیهوپ همو دوست داریم و از الان دوست دختر دوست پسریم🙂♥ ا.ت: پشمام😐 جیمین: منو ا.ت هم😌 ا.ت: چاخان میگه:/ جیمین: نه خودت دیشب منو بوسیدی😌 ا.ت: کوفت😐🦵🏻 ا.ت: عاقا پــــــــــــشــــــــمام😐 جیمین: چی شده ا.ت: ما فردا کنسرت داربم الان باید تو اتاق تمرین باشیم که اینجاییم:/ اعضا بلک رد: عررررر بدویین بریییممم😐 (رفتن تمرین) غروبشید:/ ا.ت: زنگیدم جیمین😐🦶🏻 ا.ت: بلو😐 جیمین:بله🦵🏻😐 ا.ت: هیچی خواستم ببینم چه میکنی جیمین: دل تنگی😐 ا.ت: اها بش خدافظ:/ بیب بیب قط شد:/ ا.ت: با دخترا رفتیم خونه تهیونگ: به سلام دخترااا دخترا: به سلام تهیونگگ😐🦶🏻ـ

جیمین: امروز یعنی دو ساعت دیگه به مهمونی دعوتیم ا.ت: عه بش راستی جیمینا جیمین: جانم ا.ت: چی بپوشم؟ جیمین: همه چی بهت میاد بدو بپوش بریم (عکس لباساتون عکس لباس پسرا با شما دیه😐👣) راوی: حرکت کردن و رسیدن متسفانه ایوا دختری که عاشق جیمینه و جیمینم دوسش داره اومده بود و جیمین خیلی باهاش مهربون بود و میگفت ایوا از رگ گردن هم بهم نزدیک تره ا.ت: جیمین و ایوا همو بغل کردن جیمین منو فراموش کرد و رفت با ایوا خوش گذرونی منم رفتم یه جا نشستم گوشیمو در اوردم و یکم باهاش ور رفتم بعدش ایوا و جیمین دید زدم دیدم دارن همو م. ی. ب. و س. ن سرم گیج رفت و یه سر درد شدیدی شروع شد و یه صدا مدام تو گوشم میپیچید نباید بهش دل میدای نباید نباید یه دادی کشیدم و افتادم بعدش دیگه چیزی نفهمیدم جیمین: ایوا رو. دیدم ا.ت رو فراموش کردم یکم با ایوا خوش گذروندم که ایوا منو ب. و. س. ی. د منم همراهی کردم یهو صدای داد ا.ت شنیدم و دیدم افتاده رو زمین بدو. بدو رفتم سمتش دیدم مبضش ضعیفه ایرین: ا.ت افتاد و بیهوش شد هم من و هم پسرا از کاری که جیمین کرد ناراحت شدیم ا.ت رو بردیم بیمارستان گفتن که فقط قندش کم شده ا.ت رو بستری کردن و ا.ت بهوش اومد ا.ت: چشام باز کردم دیدم تو بیمارستانم کاری کع جیمین کرد اومد جلو. صورتم و ناخداگاه جیغ کشیدم جیمین: صدای جیغ ا.ت اومد بدو بدو سمت در اتاقش رفتم و دیدم گریه میکنه خواستم بغلش کنم که گفت ا.ت: نامرد من بهت قلبمو دادم و تو اونجوری خوردش کردی واقعا که ازت متنفرم (2 ساعت بعد ساعت 9 شبه) راوی: ا.ت مرخص شده و رفتن خونه خوابیدن و برای کنسرتشون اماده شدن
ادامش پارت بعد باییی😐🦶🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
🥺🍫
پارت بعدددددددددددددددددددد زودددددددددددددد
جر نخوری عاج😐😂
چشم الان میزارم
افرین
نمد :/
عالییییی پارت بعدو بزار الاننننن بسی زیباس داستانت فالوییی 💜
چشمشمم🍫🥺
💓💓