قربانی عشق 5

خب اول بگم نمیخوای لایکن کنی نکن حلالتون نمیکنم قطعا الان کسایی که میخونن ولی نه کامنت میدن ن لایک میکنن نفرین میکنم و بگم این داستان تا الا ۸۸ پارتش نوشتمش و خیلی هست پس بهتره زود لایک کنید اونوقت میگم مومو بخوردتون

انچه گذشت؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ از زبان مرینت حاضر شدم یه کت چرم مشکی نیم تنه مانند با یه لباس پوشیدم با یه شلوار مشکی جذب با کتونی سفید یه رژه صورتی کم رنگ هم زدم و تمام راهی پارک شدم پارکه خیلی دور بود ولی بالاخره رسیدم یه صندلی دیدم رفتم بشینم که دیدم یه موجودی وایسا ببینم چقدر شبیه به همون گرگس که مامانم رو داشت خفه میکرد اما اون این شکلی نبود ترسیدم داشت میومد سمتم از رو صندلی بلند شدم نمیدونم چرا به زور میتونستم راه برم عقب عقب رفتم پام گیر کرد به یه سنگ با پشت سر افتادم زمین ولی بازم داشتم عقب عقب میرفتم که دیدم جلویه چشمم گرگه تبدیل به لوکا شد گفتم ....... لو .... لو کا !!!!!!!!! اینجا چه خبره داشت میومد سمتم که عقب رفتم و گفتم جلو نیا اومد جلو و گفت مرینت بهت توضیح میدم فقط بیا بعد دستش رو به سمت دراز کرد ترسیدم در همین هنگام از زبان ادرین گفتم شما ها فقط میخواین اونو تبدیل به حیون کنین

یهو رم بلند شد و گفت جک اینجوری معاملمون نمیشه الکس یه نیشخند زد چاقو های نقرشون رو تو دستشون چر خودندن و اومدن جلو سرم رو انداختم پایین و گفتم همون طور که میدونین من از خون اشام های اصیل زاده ام نور خورشید و نقره اثر چندانی رو من نداره پففففف پوزخند

جک به گرگینه تبدیل شد و اومد تا منو زخمی کنه منم جوش اوردم به خاطر مرینت یه چند روزی میشد خون نخورده بودم دندون های نیشم در اومد رنگ چشام عوض شد گفتم تا ۳ بهتون زمان فرار میدم رم خنده ای سر داد و مثلا مسخره کرد شمردم ۱ الکس گفت وای مامان جون ترسیدم گفتم ۲ جک به ادم ایزاد تبدیل شد و گفت نه بابا شازده ادری میخواد برای مری ژونش قهرمان بازی در بیاره خون جلو چشام رو گرفت یه لبخند خیلی وشتن زدم سرم رو گرفتم بالا و گفتم ۳ ................. قسمت بعد ۲۰ لایک