
سلام بچه ها من دوباره با تست جدید اومدم ببخشید که طولش دادم ولی دوباره اومدم پارت قبلی واقعا خنددار بود ولی باورتون نمیشه با همین تست قبلی که لید باگ 8بود نوشتم باهاش کمیک هم درست کردن میتونید برید ببینید ولی یک سوال از شما دارم من خیلی چیز هاراجب تستچی فهمیدم فقط میشه که بهم بگید داستان های برتر یعنی چی ممنون میشم جواب بدید
از زبان مرینت:داشتم کنار برج ایفل قدم میزدم که دیدم یک نفر شرور شده تبدیل به کرکدیل شده بود منم کلی ترسیدم رفتم پشت یه دیوار گفتم تیکی خال ها روشن بعد رفتم به کت زنگ زدم کت گفت سلام مرینت تو میدونی اون کروکدیل کجا رفت منم گفتم سلام کت اون الان همین جاست دارم میبینم بیا کناره برج ایفل کت هم گفت باشه و سری اومد ولی کروکدیل رفته بود پایین لوله فازلاب ما هم رفتیم اونجا همه جا تاریک بود یه اتیش روشن کردم با کت رفتیم داشتم نگران بودم که اون کروکدیل کجاست که دیدم یک دفعه کت نوار جیغ زد
گفتم کت چه خبرته اروم باش باید بی سر صدا راه بریم کت گفت اخه یه اسکلت دیدم ترسیدم منم گفتم خودتو جمع کن کت باید قوی باشیم من نمیخوام عاشق کسی شم که ترسو هستش کت هم گفت نگرنان نباش من از هیچی نمیترسم منم گفتم باش بعد به راهمون ادامه دادیم یک دفعه افتادیم توچاه یعنی من افتادم گفتم کت کفک کت هم اومد ولی به جای اینکه نجاتم بده اومد کنارم نشست گفت دوست داری یکم وقت بگزرونیم من گفتم کت الان وقتش نیست کت گفت اخه اینجا هیچ کس مزاحممون نمیشه منم گفتم باشع ولی بعدن اونم گفت قول میدی منم گفتم باشه قول میدم بعدش رفتیم
کلی گشتیم گشتیم تا بالاخره کروکدیل رو پیدا کردیم اکوما رو گرفتیم و همه چی رو درست کردیم کت گفت خوب الان وقتشه بیا بریم من گفتم ولی یه خبر خوب ما میتونیم بریم خونه ما کت گفت مگه مامان بابات اونجا نیستن گفتم نگران نباش اونا رفتن مسافرد واسه یک هفته کت هم خوشال شد گفت اخجون بعد رفتیم اونجا کلی باهم کی*ی*ف کردیم بعد گربه هم کلی منو بو*سی*د*ورفتی منم تو خونه با تیکی شام خوردم
کت حسابی خوشحال بود که با من کلی کیف کرد منم همینطور این اولین بارمون بود شب شد داشت غروب میشد من ادرین تبدیل شدیم رفتیم پشت بوم یک خونه ای نشستیم به حالت عادی برگشتیم داشتیم غروب رو تماشا میکردیم ادرین گفت واقعا غروب زیبای هستش البته از شما زیباتر نمیشه مگه نه بانوی من من تو خودم بودم باز ادرین دوباره گفت بانوی من چرا تو خودتی من گفتم نگران نباش چیزی ادرین گفت چرا ناراحتی از این که من کت نوارم؟من گفتم نه ناراحت چرا باید ناراحت باشم
الان معلوم شد که همکار منی فوق العاده هستی زیبا پسر باهوش و...ادرین همینجوری مونده بود گفتم خوببب ولی من بزرگتر خوردت کردم تو مدرسه بودنو تجربه کردم و الان خیلی عالی هستم و خدایا الان دارم درحال قدم زدن هستم خدایا منو بکش راحتم کن وشاید اون لیدی باگی نیستم که تو فکرشو میکنی ادرین با تعجب گفت شوخ طلبی؟شجاعی شگفتنگیز درست کار؟
خوب تو خودخواه که نیستی مهربون هستی و.....من گفتم ادرین چی کار میکنی؟ گفت و کنجکاو دارم با توصیف کردنت از کلامات خوب استفاده میکنم مرینت بعد منو بغل کرد گفت تو چه با ماسک لیدی باگی یا لباس گلگلی باشی همون دختر شجاع زیبا و جذابی مرینت منم ابخند زدم ادرین گفت و خب...من فقط موندم اگه اون دوست داره با پسری که لباس سیاه بپوشه بگرده یانه؟؟
تیکی اومد گفت خوب معلومه ادرین مرینت همه پستر های تو رو تو اتاقش داره من خندیدم تیکی باز گفت شما که قرار نمیزارید فقط حرف میزنید من یکم سرخ شدم ولی ادرین شروع به خندیدن کرد گفت نه نه من تو رو مسخره نمیکنم بانوی من فقط...من از چیز های کوچیکمو بهت میگم بشه بیا اینجا بعد درگوشم گفت
من کلی مدل از لیدی باگ دارم من گفتم منظورت عروسکه؟ادرین گفت نه منظورم استایل و وسایل من با خوشحالی گفتم واقعا ادرین گفت بله و از خیلی هم کمیابن از همه گرون ترش یویوشه من با هیجان گفتم تورو خدا راست میگی من فکر میکردم الیا هم یکی ازشون داشته باشه که این خیلی باحاله
ادرین دستمو گرفت گفت مرینت من خیلی خوشحالم که تو لیدی باگی منم لبخند زدم بعد منو به خودش نزدیک کرد و همو بو*سی*دیم* بعدش تبدیل شدیم و رفتیم
مرسی از همه که تست های منو میخونین ممنون از همهگی لطفا نظر فراموش نشه خیلی کم نظر میدید لطفا زیاد نظر بدید و به سوالی که اون بالا پرسیدم هم جواب بدید خیلی ممنونم (کپی ممنوع)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فکر کنم میشه داستان هایی که بیشتر از همه بازدید خورده و از این جور چیزا خیلی خوب بود کمیکش هم دیدم و اینکه بعدی را بزار
عالییییییییییییییییییییییی