🖤❤مرا در آغوش بگیر❤🖤پارت سیزدهم

از اون ور لیدی ...کت...هاسک گرل: لیدی باگ: بعد از سقوط . و بعد از اینکه کت مارو نجان داد میریم پایین..... هاسک گرل سریع میره پشت دیوار و عادی میشه.... کت:تو چیکار میکنی...‌خیلی نزدیک بود تا بالاخره بتونیم کوامیارو بگیریم.....هاسک گرل:من مجبور بودم ....داشتم عادی میشدم...... بعدم تو میخواتی با کت اِ کلیزم بکشیشون....کت: ...... من فقط عدای کشتنشونو در اوردم ....به نظرت دلم میاد....؟؟؟🤨🤨🤨😐😐

لیدی و کت میرن پشت چن تا دیوار : مرینت: کارت قشنگ نبود هاسک گرل میدونستی؟؟؟؟ هاسک گرل:گفتم که ....مجبور بودم😑😑😑 ...کت:وایب😒😫😫😫 لیدی:خیلی خوب بچه ها حالا ول کنین سریع تر به کوامیاتون غذا بدین تا بریم پاریس....هاسک گرل: واقعا😍😍 کت: پوففف😒😒آره واقعا

🐞تیکی اسپانز آن🐞🐱پلک کلونز اوت🐱🐺هاسک تایم تو چَینج🐺 و بعد تبدیل میشن . کت در حالی میخواد از تو فاضلاب خوارد بشه با لیدی و هاسک گرل میگه:لیدی برا چی باید بریم پاریس....البته من باید برم مجبورم ...... ولی اممم...هاگ ما و لیدی پیکاک اینجان ..... تازه ما نمیدونیم لیدی پیکاک کیه؟؟؟ لیدی:کت نگران نباش😊 هاگ ناث کوامی های مارو میخواد . پس ما هر جا بریم دنبالمون میاد . و لیدی پیکاک هم حتما دنبال هاگ ماث میاد چون گف دشمن درجه یک . هاسک گرل: پس ما باید بریم پاریسسسسس😍😍

از اون ور هپ و دوسو: دوسو:خانم شما صاحب من نیستید دیگه میدونید که؟؟؟ آخه بانیکس حافظتونو ازتون گرف .....بله متوجهم ......(دوسو داره حواس هپ رو پرت میکنع تا بره پیش امیلی و ماجرا رو تعریف کنه . هپ روش اونوره) دوسو اومد از دیوار رد بشه که ..... خورد به دیوار و افتاد زمین😐😐😐 هپ روشو بر میگردونه و نیش خند میزنه😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏

هپ: دوسو فک کردی من احمقم عزیزم؟؟ من متوجهم که حافظمو یه جورایی از دست دادم چون خوب خاطراتم...... نصفه نیمه اند . 😐🙂 ولی خوب من میدونم که تو بالاخره در میرفتی پس.................😐نمیدونم بهت دستور دادم تا نتونی از محوطه ی من دور شه.............. زرنگم نه....😏😏😏 دوسو💜💙:ولیی .‌... تو حافظتو از دست دادی.....هپ:ولی یه خاطراتی توی ذهن منن که خوب نصفن و ...پس احتمال اینکه الکی باشن زیاده.... و تو گفتی بانیکس😁

از زبون امیلی:...........

من....‌من...خیلی احمقم😪😪😪😥😥😓چجوری انقدر خنگ بازی در اوردم و همچین کار احمقانه ای کردم😭😭 معلوم نیس دوسو رو کی برداشته😓 گابریل همش یا خودش بحث میکنع😐

رفتم سراغ خدمتکار که ببینم چیزی دیده یا نه ........... گف که یه زنو دیده که گفته من لیدی پیکاکم یه مداد بر داشته و از پنجره پریده بیرون . همون حرفایی که گابریل بهمنم گفته بود . مگه نیشه یادش نباشه . اون اومده بود خونه . خدمتکار صدای پرم بشنوه میاد میاد اینور😐😐😐😐 از اون ور کت و لیدی و هاسک گرل:.....

ممنون که داستانمو خوندین حتما داستان دختری در فضا و کوچه های خالی بی تو رو بخونین و خانم شانا و نیلا(نیلوفر) نگین غزل و عسل رو حتما دنبال کنین تستای جالبی دارن😍😘

حتما تو جست و جو بزن مرا در آغوش بگیر تا قسمتای اول برات بیار . یا صادقانه بگم😊فرشته ام😇 رو بزن تا همش واست بیاد . 😊😊😊 ممنون