. . ⇠┊sunoo and jungwon
یه روز خفن دیگه تو دبیرستان شروع شده بود و طبق معمول جونگوون سحر خیز اولین نفر جلوی در مدرسه بود و بازم طبق معمول در مدرسه بسته بود اون هر روز زودتر از مدیر مدرسه میرسید و مجبور بود ساعت ها پشت در منتظر بمونه ( بماند که با اینکه خودش میدونست خیلی زود داره میره بازم زود میرفت مدرسه تا تو سرما پشت در بمونه) دیگه کم کم داشت به یه تیکه بستنی گرد تبدیل میشد که مدیر مدرسه اومد و در باز کرد تا در باز شد انگار که آتیشش زده باشن شیرجه زد تو مدرسه و به سمت اولین بخاری حمله ور شد مدیر مدرسه خانم هانی ( فامیلش هانی نبود ولی به بچه ها گفته بود اینطوری صداش کنن ) یه جوری اونو نگاه میکرد انگار که دیوونه است همین الان از بیمارستان روانی فرار کرده
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
وای خدا عالی بعضی جاهاش جررر😂😂
خیلی باحال بود 🙂👌🏻
عااااااااااااالللللللللللللللیییییییییی
عالیییییییی بود 💜💜♥️♥️
پارت بعدییییییی...😉
مرصی
به زودی میزارم
بوچچچچچچ 💗💗