سلام بچه ها عصرتون بخیر پارت جدید ببخشید دیر شد..🥲💚
تهیونگ: این میشه ی 👄 کوچیک گذاشت رو👄 ا/ت
ا/ت : چیکار کردی نکن دیگه 😐 تهیونگ،: ی بار دیگه بگو
ا/ت: باشه ته ته جون
تهیونگ: کیوت
سوار ماشین شدیم رفتیم کافه ای که چانیول گفته بود
وقتی وارد شدیم دلم برای چانیول تنگ شده بود پریدم بغلش
ا/ت: چانی جونم چانیول: ا/ت داری خفم میکنی
ا/ت: ببخشید دلم برات تنگ شده بود خب🥺
رفتیم نشستیم
ی دختر اومد پیش چانیول
ا/ت: چانیول ایشون کین🤔
چانیول :ایشون نامزدمن
ا/ت: چی واقعاااا چرا الان من باید بفهمم
چانیول: اولین نفر هستی که میدونی
تهیونگ دم گوش ا/ت: ماهم ی روزی نامزد میکنیم
ا/ت : چی میگی تهیونگ
ا/ت: سلام من ا/ت هستم و شما
لینا (اسم دختره): سلام منم لینا هستم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
من ذوق مر.گ شدم
عالییییی بوددد..♥️♥️❤️❤️❤️
فقط این لباسو قبلا هم ا.ت پوشیده بود ..📃
اصلا بد برداشت نکنییییییی فقط همین جورایی گفتمم
بددد برداشت نکنننییااا😁🥲
خوب بود داستانت اما مشکلش این بود فوق العاده سریع اتفاق افتاد و اینکه خیلی جملاتت رو بد به کار میبری سعی کن کلاماتت رو سریع نزاری و از کلامات قشنگ تری انتخاب و استفاده کنی ولی کلی رمانت خیلییییییییی قشنگ بود افرین
عالی بید ❤
موچی بزارم یا کوکی(•ө•)♡
حتما میزارم داستان بعدی رو
چشم چشم میسی که حمایتم کردید عاشقتونم ❤️
عالییی بید ممنون
مرسییی🥺❤️
عالییی