🖤 ᵖ1🖤black love

از زبون یونا (علامت یونا=) اهههه با صدای بلد زنگ گوشیم از خوابه نازم بیدار شدمممم😑به ساعت یه نگاه انداختم که یهو به خودم اومدم دیدم دیرم شدههههه اونم نه چند دقیقه نیم ساعت🥲 دیگه بدو بدو بلند شدم رفتم دستشویی و....... بعد از اینکه لباس پوشیدم بدو بدو رفتم پایین یه لقمه برداشتم راه افتادم (راستی گفته بودم یونا ۲۲سالشه ولی اشتباه گفتم ۱۸ سالشه🤷‍♀️) عکس بالا عکسه لباس یونا 🖤❤

کجا بودیم؟😐 خب حالا من از اینجا شروع میکنم 🤷‍♀️ بدو بدو رفتم داخل کلاس هیچکس نبود😐💔خیلی عجیب بود رفتم دفتر مدیر که دیدم خوابه😐منم کرمه درونم فعال شده بود ازش عکس گرفتم🥲👐😂بعد صداش کردم دیدم چنان جیغه فرا بنفشی کشید که نگم براتون😔👐(مکالمه ی مدیر و یونا)علامت مدیره*علامت یونا= *چیشدههههه چته بچه جونننننن =😐😐😐 *ااااهههه یونا تویی😑چیشده چرا اومدی؟ =اتفاقا اومدم بپرسم چرا هیچکس تو مدرسه نیست😐 *خب خنگه خدا امروز تعطیله 😑 =ااااا من واقعا شرمندممممم اههه الکی از خوابه نازم دست کشیدم 😔😐 *اهه اشکال نداره حالا هم برو بزار به خوابم برسم😐😑😪😴 =چشممم😐

تمومممم شدددددد البته توی نتیجه هنوز هست یعنی ادامه‌ داره توی نتیجه😐

چطور بود؟🥲