سلام داستان قبلیم درباره میراکلس بود اما این یه دایتان عشقولانه احساسی هستش امیدوارم خوشتون بیاد
سلام من مسیحا هستم دختری 18ساله، موهام خیلییییی بلنده و رنگشم مشکی مشکیه چشام سبز پررنگه بهترین دوستام آتوسا و آنیسا هستن آتوسا چشمایی سیاه و موهای کوتاه مصری که رنگش طلایی آنیسا هم موهاش نسبتا بلنده اما به موهای من نمیرسه راستی چشاش آبی کم رنگه و موهاشم یخی، من با مامان و بابام و یه خواهر به اسم مریلا تو پاریس زندگی میکنم مریلا 2سال از من کوچیک تره و من باید همیشه هواشو داشته باشم شغل من خوانندگی هستش و سال اخر دبیرستانم خوب بریم سراغ داستان:
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
امم به نظرم با مشخصات مرده باید مسیحا یه کم بیشتر واسه به دست اوردنش تلاش میکرد
حالا بزار پارتای بعدیشو بخونم شاید اتفاقات بیشتری بیوفته
ولی عالی بود