یه شب خلوت و ساکت تو لندن که مرینت داشت تو یکی از پارک ها قدم میزد.مرینت هندزفری را تو گوشش کرده بود و اهنگ گوش میکرد همه جا ساکت بود و هیچ ماشینی از اون طرفا رد نمیشد!مرینت سرش رو پایین انداخته بود و چشماش رو بسته بود و عمیق تو فکر بود که به یه نفر خورد مرینت چشماش رو باز کرد و با خجالت گفت:اوه ببخشید آقا!متاسفم! اون اقا ادرین(لازم گفته بشه که آدرین و مرینت اینجا همدیگر رو نمیشناسن)ادرین:اوه نه لازم نیست متاسفم باشین من جلومو نگاه نمیکردم مرینت:نه نه من جلومو نگاه نمیکردم آذرین بلند شد و کلاهش رو برداشت و گفت شما اینجا تو این موقع شب چیکار میکنید؟خطرناک نیست؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
قشنگ بووود ادامههه لطفا😍😍😂❤❤
چشمممممممم فدااااات😘♥♥😍😘😍😘😍😘😍
😊😍😘
های کیوت 🥺❣️دلت میخواد کار اموز ی کمپانی باشی؟ 💎🍫کمپانی YU اینجاس😌 به کمک شما کیوتا احتیاج داره😀🌊 اگه میخوای کار اموز بشی پروفایلمو باز کن به تستم سر بزن ✨🐈میتونی اونجا اودیشن بدی و بیوگرافیت رو بگی لاو🤤🐣
نوموخوام داداش ولم کن😐✋🏻
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود 😍😍😍
فداااات بشم مننن😍😘😍😘😍😘😍😍😘😍😘😍♥😘🤭😘♥♥😘♥😍😘♥😘😍😘♥
بعدی سرییییییععععع
چشممممم😍😍😭😘😘😘😘