
یه شب خلوت و ساکت تو لندن که مرینت داشت تو یکی از پارک ها قدم میزد.مرینت هندزفری را تو گوشش کرده بود و اهنگ گوش میکرد همه جا ساکت بود و هیچ ماشینی از اون طرفا رد نمیشد!مرینت سرش رو پایین انداخته بود و چشماش رو بسته بود و عمیق تو فکر بود که به یه نفر خورد مرینت چشماش رو باز کرد و با خجالت گفت:اوه ببخشید آقا!متاسفم! اون اقا ادرین(لازم گفته بشه که آدرین و مرینت اینجا همدیگر رو نمیشناسن)ادرین:اوه نه لازم نیست متاسفم باشین من جلومو نگاه نمیکردم مرینت:نه نه من جلومو نگاه نمیکردم آذرین بلند شد و کلاهش رو برداشت و گفت شما اینجا تو این موقع شب چیکار میکنید؟خطرناک نیست؟
مرینت:چی... چرا؟منظورم اینکه چرا خطرناکه؟ آدرین:خب الان نزدیکای ساعت ۳ صبحه عجیبه که شما الان اینجا هستید؟ مرینت خندید و گفت:یعنی این عجیب نیست که شما هم مثل من اینجا هستید؟ آدرین هم خندید و گفت:عکاسی من یکم طول کشیده الان منتظر پدرم هستم! مرینت با تعجب گفت:عکاسی؟ آدرین:بله عکاسی!پدر من طراح مد هست و منم مدلش هستم مرینت گفت:اوه بله بله متوجه شدم آدرین:اگه میخواین میتونم برسونمتون مرینت:نه لازم نیست!خودم میرم! آدرین:ولی پیاده؟ مرینت:خب پباده اومدم پیاده هم میرم آدرین خندید و گفت لازم نیست بفرمایید بعدش دست مرینت رو اروم گرفت و گفت اوه اونجاست اون ماشین ماست! بعدش سرعتش رو بیشتر کرد مرینت هم پشتش میومد مرینت سوار شد و بعدش هم ادرین محافظ ادرین یه نگاهی به مرینت انداخت که ادرین گفت اممم خب ابشون تازه به لندن اومدن و جایی رو بلد نیستن پلی ما سابقه داریم برای همین خواستم بیان که امشب رو ما به خونشون برسونیم محافظش هم دوباره یه نگاهی به مرینت کرد و بعد فرمون رو گرفت و رفتند دروغ خوبی بود!
مرینت رو رسوندن خونشون(لازمه اینجا بگم که مرینت و دوستش رزی(بهترین دوست مرینت)با هم به لندن اومدن و رزی هم تو لندن یه خونه زیبا و متوسط داشت و حیاط خونه هم خیلی باصفا و خوشگل بود)مرینت رفت تو خونه که رزی گفت اومدی مرینت؟کجا بودی؟نگرانت شدم! مرینت یه خنده ای کرد و گفت اگه این اقائه من رو نمیرسوند بیشتر از نگرانم میشدی! رزی:کدوم اقائه؟ مرینت:خب معلومه اقای ادرین! رزی:اوه تو با اون اومدی؟چشمای رزی برق زد و به مرینت نزدیکتر شد که مرینت خندید گفت اره!چطور مگه؟ رزی:وااای اون یکی از معروف ترین و پرطرفدارترین مدل های دنیا هست! مرینت:واقعا؟ رزی:اره تو خیلی خوش شانسی دختر! بعدش با هم خندیدن و رفتن و شامشونو خوردن
بهتره اینجا یه نکته رو بگم در این داستان لیدی باگ و کت نوار وجود نپاره و اگر این دوتا وجود نداشته باشن یعنی تیکی و پلگ هم وجود ندارند فردا شد و مرینت صبح بلند شد و رفت دوباره به همون پارک دیشب!مرینت کمی اونجا قدم زد که از دور ادرین رو دید!داشتن عکاسی میکردن مرینت با ذوق و شوق رفت اونجا و به عکاسیشون نگاه کرد ادرین متوجه مرینت نشد مرینت سعی کرد به آدرین نزدیک بشه اما هرقدم که برمیداست عکاس به مرینت میگفت برو عقب خلاصه یه ساعت بعد خداروشکر عکاسیشون تموم شد که ادرین چشمش به مرینت افتاد کیفش رو برداشت و رفت پیش مرینت و گفت:سلام خانم... مرینت سریع گفت مرینت هستم!مرینت دوپنچنگ! ادرین اوه بله سلام خانم دوپنچنگ مرینت:سلام! ادرین اینجا چیکاذ میکتید؟ مرینت:مثل دیروز اومدم قدم بزنم!راستی شما که بازم دارید عکاسی میکنید؟
آدرین:اوه بله ما هرروز میایم اینجا تا عکاسی کنیم مرینت:خوبه ولی دیروز تا شب عکاسی کردید چون... آدرین خندید و گفت:نه!دیروز عث کاس یکم دیر اومد و برناممون بهم ریخت برای همین بود! مرینتم یه لبخندی زد و گفت پس که اینطور! آدرین گفت من میخوام برم اجازه میدین؟ مرینت میخواست یه چیزی به آدرین بگه برای همین یکم هول شد و گفت:نه یعنی... یعنی اره... منظورم اینکه نه ادرین:خب الان برم یا نرم؟ مرینت:آممم نه برید یعنی اگر میخواید برید! آدرین خندید و گفت پس خدانگهدار! مرینت:خدانگهدار! مرینت به رفتن آدرین نگاه کرد که همون لحظه رزی اومد و با حالت شوخی حالت گهره ی اعصبانی گرفت و گفت هی مواظب باش فقد با یک نگاه ادم عاشق نمیشه مرینت خندید و گفت چی میگی رزی؟ مرینت هم خندید و گفت عاشقش شدی نه؟
مرینت یه خنده ی پرمعنا کرد و گفت نه بابا زده به سرت رزی؟ رزی:واایی دختر کاش بدونی چقدر خوش شانسی!تو این پارک هیچکس جز ادم معروفا نمیتونه بیاد!تو رو چطوری گذاشتن بیای؟ مرینت خندید و گفت همونطور که تو رو گذاشتن بیای خب حالا بریم ببینیم چطوری مرینت و رزی وارد پارک شدن اونجا نگهبانی وجود داره مرینت از زیر اتاق نگهبانی رفته بود طوری که نگهبان نمیتونست مرینت رو ببینه و رزی هم هنینکار رو کرده بود مرینت و رزی اروم از پارک اومدن بیرون و با بگو و بخند رفتن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگ بووود ادامههه لطفا😍😍😂❤❤
چشمممممممم فدااااات😘♥♥😍😘😍😘😍😘😍
😊😍😘
های کیوت 🥺❣️دلت میخواد کار اموز ی کمپانی باشی؟ 💎🍫کمپانی YU اینجاس😌 به کمک شما کیوتا احتیاج داره😀🌊 اگه میخوای کار اموز بشی پروفایلمو باز کن به تستم سر بزن ✨🐈میتونی اونجا اودیشن بدی و بیوگرافیت رو بگی لاو🤤🐣
نوموخوام داداش ولم کن😐✋🏻
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود 😍😍😍
فداااات بشم مننن😍😘😍😘😍😘😍😍😘😍😘😍♥😘🤭😘♥♥😘♥😍😘♥😘😍😘♥
بعدی سرییییییععععع
چشممممم😍😍😭😘😘😘😘