
هلوووو چطورید؟ برید بخونید تا از دهن نیوفتاده😁😂😐ولی قبل ازینکه بخونید ی سخنیم از بنده حقیر بشنوید... حمایت یادتون نره :) 💜 بروو
دوقدم بسمتم برداشت و تقریبا تو فاصله 1 متریم وایساد...°[خانوم کوچولو فک نمیکنی یکم زیادی داری حرف میزنی؟]قبل از اینکه فرصت حرف زدن گیرم بیاد ب یکی اشاره کرد و همون طرف اومد سمتم... تا بهم رسید ی دستشو انداخت دور گردنم و شروع کرد به هدایت کردنم ب سمت در... هنوز دوقدمم بر نداشته بودم که دستی که دور گردنم بودو برداشتمو از دور سرم ردش کردمو پیچوندمش و هموم موقع ی لگدم نثار شکمش کردم ک باعث شد بیوفته رو زمین و فک نکنم حالا حالا ها بتونه پاشه...
یکی دیگشون اومد سمتمو ی دستشو آورد طرف یقه لباسم،هنوز دستش بهم نخورده بود که همون دستشم گرفتمو بدجور پیجوندمش... دوباره یکی دیگه اومد و از پشت گرفتم منم پاهامو یکی یکی از رو طرف مقابلم رد کردم ک باعث شد بیوفتم پشت کسی که منو گرفته بود... تا پامو رو زمین حس کردم اون دستشو که هنوز باهاش منو نگه داشته بودو گرفتم و برگندوندمش ک باعث شد یاروعه از تقریبا
بالای سرم رد شه و از پشت سرم بیاد جلوم قرار بگیره... {فهمستین چ شد؟ اگر ن که دیگه من چیکار کنم مشکل خودتونه باید بفهمید یونو؟ راستی ی نکته دیگم بگم ک الان ساعت تقریبا نُه و رب شبه اوکی؟}بلند شدمو صاف وایسادمو رومو کردم ب طرف همون هیکلیه§[فک کنم دیگه تا الان باید فهمیده باشید من کیم؟ هوم؟] مرده ک فکش ی حدودا س چهار متری باز بود با حرف من ب خودش
اومدو شروع کرد ب صحبت°[ن نشد دیگه نشد مثل اینکه شما نمیدونی چجوری باید رفتار کنی ن؟] §[هه من خیلیم خوب میدونم شما نمیدونی ک اینجا کجاس و اینجوری ب فناش دادی، ببین مرتیکه یا همین الان گورتو گم میکنی بیرون یا خودتم مث بقیه افرادت دستو پا شکسته میشی] با پوزخند ب افرادش ک همه رو زمین ولو بودنو فق خودش و اون پسره که حداقل از اونا سالم تر بودن نگاه کردم... بعدش رفتم سمت همون پسره تا ی نگاهی ب زخماش بندازم، تا دستمو بردم طرف زخمش همون هیکلیه مچ دستمو اونقد محکم گرف ک رگای دستم زدن بیرون، اونقد عصبی بدوم ک حد نداشت §[ولم کن احمق میدونی اگ زخماشو نبندم چی میشه؟ ] °[تو نمیتونی حداقل بگو ی دکتر واقعی بیاد! ] پسره ک تا الان هم ساکت بود هم شاهد همه چیز و معلوم بود دردی ک میکشه چند برابر شده ی اشاره خفیف کرد ک باعث شد مرده دستمو ول کنه و ازم فاصله بگیره... سرشو تا اونجایی که میتونست بالا گرفت و شروع کرد ب زحمت حرف زدن تهیونگ[هرکاری که میتونی بکن، اگر درس زخمامو درمان نکنی فک نمیکنم با این بلایی که سر بهترین افرادم اوردی رییسم زندت بزاره، پس درست کارتو بکن] خندیدمو
گفتم §[اوه اوه ترسیدم بله حتما جناب رییس] پسره فقط پوزخند زدو بدون هیچ حرفی و حبا زحمت کتشو دراورد تا بتونم زخماشو راحت تر درمان کنم... رفتم و وسایل مورد نیازمو اوردم و شروع کردم ب بستن زخماش... همینجور که داشتم زخماشو میبستم گفتم§[خب حالا این گندایی که اینجا بالا اوردینو چجور میخواین جمع کنین؟]تهیونگ[اون دیگه ب ما ربطی نداره] §[عه؟نکنه بازم باید زور بالا سرتون باشه؟نمیتونین عین ادم رفتار کنین؟ ] تهیونگ[تو مثل اینکه نمیدونی من کیما؟داری ب مح میگی بیمارستان جمع کنم؟ ] همینطور که داشتم باندو دور بازوش میپیچیدم از عمد یکم محکم تر پیچوندمش که باعث شد از درد داد بزنه§[هی اقاعی که من نمیدونم کیعی، و هرکسیم که میخوای باشی برای من اصلا مهم نیس که کی هستی، الان حرف من اینه که ایا با زبون خوش جمع میکنین گندتو یا دوباره کتک میخورین؟ ]
Happy Birthday★♡ 생일 축하해요★♡ お誕生日おめでとう★♡ تولدت مبارک★♡ به چهار زبان تولدت مبارککک🙈💜💜🤤👍🏻🥺 اینم برای کسایی که امروز یا این ماه تولدشونه... بیینین من چقد مهربونم😁✋🏻
تامامممممم، خوشت اومد؟ حمایتم میکنی؟ لایک چی؟ کامنت؟ فالو؟ اوکی بابای💜😂 نظرتونو حتما بهم بگین😁💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حقیقتا کم کامنت میزارم ول ععالی بود
😂
مرسیی🥺💜
عالییی بود😊💜
مرسییییییییی قشنگممم💜🥺🌸😂
عالیییییییییییییییییییییییییییی
مرسیییییییییی 💜🌸✨🥺😂