سلام مجدد👋 دوستان این پارت اول هیستش اون پارت اشتباه نوشته شد تو این پارت درستش رو مینویسم لطفا به بزرگواری خودتون ببخشید💜
از زبان مرینت : دینگگگگ دینگگگگ ( صدای زنگ گوشی ) با صدای زنگ گوشی از خواب پریدم آلیا بود جواب دادم تا خواستم بگم سلام بلند داد زد : کجایی مرینت مگه یادت رفته امروز امتهان داریم!!!. هول شدم و گفتم : ببخشید تا چند دقیقه ی دیگه اونجام😰 سریع خودم رو جمع و جور کردم ، لباس پوشیدم و تیکی رو گذاشتم تو کیفم و بعد رفتم زیر از پدر و مادرم خداحافظی کردم و رفتم سمت مدرسه🏃♀️
داشتم بدو بدو میرفتم که یهو خوردم به لوس و نُنُر خانم ( کلویی ) : ها دوپن چنگ جلوی چشت رو نگاه کن. و مثل همیشه گفت مسخرس واقعا مسخرس و رفت😒 منم پاشدم و رفتم سر کلاس و نشستم پیش آلیا و کلاس شروع شد و خانم بوستیه امتهان رو شروع کرد...
بعد از چند ساعت طولانی کلاس تموم شد ، رفتم به سمت حیاط دیدم که کاگامی و آدرین دارن با هم بستنی میخورن😭 خیلی ناراحت و عصبانی شدم و نشستم روی یه پله و فقط نگاهشون میکردم... از زبان لوکا : دیدم مرینت نشسته روی یه پله و داره آدرین و اون دختره که نمیشناسمش رو نگاه میکنه و خیلی ناراحته☹ رفتم سمت مرینت دستم رو گذاشتم رو شونش و بعد چند لحظه سرش رو برگردوند و گفت : آه لوکا تویی منو ترسوندی! گفتم : ببخشید مرینت گفت : بگذریم حالا کاری داشتی؟ گفتم : نه فقط خواستم آهنگ جدیدم رو بشنوی گفت : باشه و بعد شروع کردم به زدن گیتار🎻😊
از زبان مرینت : لوکا شروع کرد به نواختن گیتار خیلی آهنگ قشنگ و ملایمی بود چشمام رو بستم و فقط گوش دادم😍 بعد از چند دقیقه آهنگش تموم شد گفت : خوشت اومد گفتم : عالی بود لوکا🤩😍 کم کم غروب شد... داشتیم غروب رو نگاه میکردیم که من سرم رو گذاشتم رو شون لوکا و لحظه ای بعد لوکا گفت : خیلی دوست دارم مرینت😍💙 لپام گل انداخته بود☺❣بعد لوکا آروم آروم لبش رو رو لبام گذاشت چشماش رو بست و منو بوسید😚🙊
کم کم منم چشمام رو بستم و بوسیدمش... لپام سرخ شده بود محو صورت لوکا شده بودم😍❣🙊☺ از زبان آدرین : دیدم که لوکا و مرینت دارن ام رو میبوسن به شدت عصبانی شدم خواستم با یه بهونه ای کاگامی رو از خودم بکنم واسه همین بهش گفتم : مممم کاگامی من باید برم تکالیف هایی که نینو ازشون عشق افتاده رو یاد بدم فعلا اونم با ناراحتی گفت باشه و رفت... رفتم سمت لوکا و مرینت...
از زبان لوکا : داشتیم هم رو میبوسیدیم که آدرین اومد و گفت : ایشون مزاحمت شده مرینت؟! مرینت که سرخ سرخ شده بود مثل گوجه منم بهش گفتم : نه میتونید برید😒 گفت شما اسمت مرینته؟🤣😐 گفتم : نه ولی حرف دل عشقم رو زدم دارم عشقم رو میبوسیم شما مشکلی داری؟😤 گفت : گفت نه ولی حق دارم بدونم که با چه جراتی داری میبوسیش!!!😠😠😠
از زبان مرینت : آدرین و لوکا رفتن تو دهن هم🤣 خجالتم رو کنار گذاشتم و گفتم : بس کنید پسرا آدرین بهتره که بری! بعد آدرین هم با عصبانیت رفت🚶♂️ گفتم : لوکا برای چی منو میبوسی که آدرین اینجوری ناراحت بشه؟ گفت : تو هنوز دلت پیش آدرینه نه؟ گفتم : مممم البته که آره یعنی نه گفت : به هر حال خوشحال شدم دیدمت و بعد رفت🚶♂️
از زبان هاکماث : احساسات منفی زیادی رو حس میکنم پرواز کن آکوما کوچولوی من و اون قلب شکسته رو شرور کن😈
از زبان آدرین : همینجور داشتم با عصبانیت میرفتم که پلگ گفت : آدرین بهتره ناراحت نباشی چون ممکنه.. نذاشتم حرفش رو ادامه بده و گفتم : میدونم پلگ نگران نباش اتفاقی نمیوفته ، قایم شو اونم قایم شد که یه آکوما اومد سمتم خیلی ترسیدم و هل شدم که یهو...
آنچه خواهید دید : پلگ : وای نه آدریننن! لوکا : داشتم میرفتم که یهو یه شرور جلوم رو گرفت. لیدی باگ : نههههه هاکماث : چییی تو اون دختره ی نونوا😲... خب دوستان اینم از این پارت امید وارم که خوشتون اومده باشه کامنت فراموش نشه و پارت بعدی رو ۳ روز دیگه یا بیشتر میزارم بابای👋❣💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
عالی بود
زود بعدیو بذار❤
عالیه منتظر پارت بعد ی هستم
بعدی
عالی بود❤️❤️