سلام سلام این هم پارت بعدی
سوار ماشین شدیم رسیدیم در خونه گفتم واقعا ببخشید من بهت تهمت زدم من بهت ش کردم چون تا حالا خیلی از پسرا ولم کردن کفتش من تا اخر عمرم تار تو میمونم از اونور یهو سامیا رسید .
گفتم من برم سامیا هم اومد گفت شام با رزا و سامیا بیا خونه ما گفتم باشه رفتم سامیا رو دیدم گفتم چطوری عشقم گفت خوبم تو خوبی کفتم اره بیا بریم رفتیم تو رزا هم اومد سامیا رو بغل رد .
رفتیم نشستیک تو خونه سامیا رفت وسایلاش رو تو اتاق چید بعد همه ماجرا رو براش توضیح دادیم خندش گرفت گفت عجب چیزی بعد من گفتم وای ساعت 7 باید ساعت 8 بریم خونه بچه ها سامیا گفت بچه ها گفتم همونا ه گفتم دیگه گفت اهان باشه
منو رزا یه پیرن ست پوشیدیم ابی پوشیدیم سامیا هم لباس صورتی یسره پوشید موهامون رو بافتیم . سوار ماشین شدیم رسیدیم دم خونه . زنگ رو زدیم سامیا گفت چه خونه با حالی گفتم اره وارد شدیم من تهیونگ رو بغل کردم رزا هم جونکوک رو سامیا هم به همه سلام کرد . نشستیم که جین گفت سامیا تو ازدواج کردی چون حلقه دستت
بعد سامیا گفت نه بابا به خاطر این انداختم کسی مزاحمم نشه کی حوصله شوهر داره گفت اهان گفتم شام چیه بعد نامجون گفت تو خیلی دوست داری گفتم ماهی گفتن نه گفتم سوشی گفتن اره وای مرسی . رفتیم شام رو خوردیم بعد سامیا رفت نشست گفتم بیا مک گفت اخه چرا من گفتم نیا اومد میز رو جمع کرد
جین گفت سامیا تا الان جا بودی گفتم من کانادا بودم گفت اهان من کنادا رو دوست دارم . گفتم سرده فقط بعد من پریدم وسط حرفشون گفتم ما باید بریم بعد تهیونگ گفت لطفا نرو ملودی گفتم اخه بعد جونکوک گفت اره نرید بعدگفتم باشه اومدیم بخوابیم من و تهیونگ رفتیم
و سامیا موند. گفتم سامیا تو کجا میخوابی گفت من میرم خونه یعد نامجون گفت نه نرو الان خیلی دیره گفتم خب ! بعد جین گفت خب بیا تو اتاق من سامیا گفت باشه
رفتیم خوابیدیم. ☺
امیدوارم خوشتون اومده باشه
بای بای کامنت فراموش نشه 😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)