
تک پارتی نامجون

چویون دوست دختر نامجونه اون به خاطر داداشش با نامجون وارد راب ط ه شد ولی بعد عاشق شد
نامجون «هین میگم میشه باهات حرف بزنم چویونگ «اره نامجون« خب ببین من و واقعا نمیدونم چطوری بگم چویونگ آروم خودشو تو آغوش نامجون فرو میبره و آروم میگه نمیخواد چیزی بگی من خوابم میاد بیا بخوابیم
صبح نامجون «با افسوس به چهره غمیگن چویونگ نگاه میکنه و زمزمه میکنه هعی چویونگ من چویونگ منو ببخش واقعا چرا الان و اشکش از گونش میچکه 🥲 فلش بک روز قبل نامجون «چییییی میگید عشقمو ول کنم من هم ا این کارو نمیکنم هق ولم کنین نمیخوام این کارو کنم رییس شرکت جی می ال «عه اینطور پس بزار بمیره نه خودش همه عزیزاش
نامجون «ب باشه و بعد رفتنشون آهی میکشه و گریه میکنه پایان فلش بک نامجون چویونگ رو بغل میکنه و میگه پاشو خانم کیم پاشو قشنگم چویونک باز با جیغ بلند میشه و تو بغل نامجون خشکش میزنه نامجون « چی شده ؟ چویونگ«ن نامجون محکم نامجونو بغل میکنه و گریه میکنه اشکاش رو پیرهن نامجون پخش شد 🙂
نامجون بلند میشه میگه خیلی لوس شدی حال بهم زن شدی چویونگ « لبخندملیحی زد و بلند شد رفت پایین نامجون « من میرم بیرون و زد بیرون که بر نگرده چویونگ تا آخر شبو گریه کرد تا صبح روز بعد بیدار بود فهمید نامجون قرار نیست بیاد 🥲 از خونه با یه تیپ شیک زد بیرون همه چی از روزی شروع شد که آفتاب تابید و دیگه زندگی مثل قبل نشد 🙂 چویونگ از خونه بیرون زد تو خیا بون بود که نامجونو رو نیمکت پارکی که کنار جاده بود دید به سمتش رفت و بلند گفت نامجون نامجون نه نه نه و بهش رسید اشکاش بی پایان شدن و به سینه نامجون مشت میزد تو مسیر خیابون بودن تو راستای خیابون نامجون سعی داشت اونو از خودش دور کنه فقط ولی حلش داد و اون بازوش زخم شد ولی چویونگ بی اهمیت رفت 🙂🥲 یه هفته از روزی که نامجون رفت میگذره تصمیم گرفتن جدا شن چویونگ زد به سرش از خونه بیرون زد رفت ماشینش رو برداشت و رفت به جایی که بهترین شیش با نامجونو داشت یه پرتگاه جنگلی و همون جا خودشو از اونجا با ماشین پرت کرد میدونستم نامجون به اونجا بر میگرده پس یاد داشت گذاشت ولی بعد یه نیم ساعت قبل مرگش به نامجون زنگ زد و گفت مقصرش خودمم خداحافظ قلب من نامجون جیغ بلندی زد کاری نکن تا بیام ولی وقتی رسید دیگه خیلی دیر شده بود
ناظر منتشر کن من تا حد امکان رعایت کردم 🥲لودفاااااا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اونی🦋